- عضویت
- 18/8/21
- ارسال ها
- 93
- امتیاز واکنش
- 1,119
- امتیاز
- 153
- سن
- 21
- زمان حضور
- 1 روز 10 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست
ازخواب بلند شدم طبق معمول رقیه خانوم برام صبحونه آورد. حوصلم حسابی سر رفته بود. هرطوری بود تا ساعت2 وقتم رو گذروندم بعدشم خوابیدم. باصدای چرخش کلید تو در ازخواب بلند شدم.
رقیه خانوم:
-دخترم بیا پایین فاخر خان باهات کار داره. ورفت.
بامن کار داره؟ وخواسته برم پایین؟
از پله ها پایین رفتم و سمت نشیمن رفتم. علیرام و نیلا رو...
ازخواب بلند شدم طبق معمول رقیه خانوم برام صبحونه آورد. حوصلم حسابی سر رفته بود. هرطوری بود تا ساعت2 وقتم رو گذروندم بعدشم خوابیدم. باصدای چرخش کلید تو در ازخواب بلند شدم.
رقیه خانوم:
-دخترم بیا پایین فاخر خان باهات کار داره. ورفت.
بامن کار داره؟ وخواسته برم پایین؟
از پله ها پایین رفتم و سمت نشیمن رفتم. علیرام و نیلا رو...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان کینهای دیرینه | si30 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com