مشاعره

* رهــــــا * · 17/1/20

نیست نشان زندگی، تا نرسد نشانِ تو

~ZaHrA~ · 17/1/20

وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم

* رهــــــا * · 17/1/20

ما را طلب عشق اگر هست، تو آنی

~ZaHrA~ · 17/1/20

یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد

moh@mad · 18/1/20

در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است
بر حذر باش در این راه که سر در خطر است
پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف
تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است

~ZaHrA~ · 18/1/20

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام

moh@mad · 18/1/20

مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم
ننشینم به رهش بر سر کویش نروم
هست خوش مصلحتی لیک دریغا کو تاب
که یک امروز به نظارهٔ رویش نروم

D E V I L · 22/1/20

می و میخانه کجا حال نگاه تو کجا؟
که ندارد بشری حالت چشمان تو را...

* رهــــــا * · 22/1/20

از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد ...
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

D E V I L · 22/1/20

فرصت عشق مهم نیست اگر کم باشد...
لیک حوای کسی باش که آدم باشد...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی