مشاعره

.Mahdieh · 25/12/19

~*ZAHRA*~ گفت:
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی

یک سال دیگر آمد و دنیا عوض نشد
چیزی بغیر پیرهن از ما عوض نشد

میثم امانی

"mobina" · 25/12/19

دگر شو شد که مو جانم بسوزد
گریبان تا بدامانم بسوزد

~ZaHrA~ · 25/12/19

در دایره وجود موجود علیست

اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست

"mobina" · 25/12/19

تا دل به برم هوای دل‌بر دارد

افسانهٔ عشق دل‌بر از بر دارد

~ZaHrA~ · 25/12/19

دوست ان باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

~ZaHrA~ · 25/12/19

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت

moh@mad · 26/12/19

تا برآید نفس از عشق دمی باید زد
بر سر کوی محبت قدمی باید زد

moh@mad · 28/12/19

یاد باد آنکه بروی تو نظر بود مرا
رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا
یاد باد آنکه ز نظارهٔ رویت همه شب
در مه چارده تا روز نظر بود مرا

elahe khajeali · 28/12/19

ای که در کوچه معشـ*ـوقه ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش...

moh@mad · 28/12/19

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بود به شب بربندند
الا در دوست را که شب باز کنند

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی