خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,875
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
سلام درخواست تعیین ناظر دارم

نام : سیده مهشید شاهرخی
نام رمان:مورفئوس در دنیای وارونه
ژانر:عاشقانه_تخیلی

خلاصه رمان : آنیکا کودکی که در پرورشگاه فرشتگان کوچک زندگی میکند ، یک شب وقتی به خواب فرو میرود ، به طرز عجیبی وارد دنیای وارونه میشود و آن جا با آقاای به نام "مورفئوس" ملاقات میکند
ناظر شما:
Karkiz
لطفا منتظر گفتگو از طرف ناظر باشید. سپس، چکیده، نام، ژانر، خلاصه، مقدمه و شش پارت اولیه را ارسال، منتظر تایید، رد و یا درخواست ویرایش فاطمه بمانید.
منم اد بزنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، FaTeMeH QaSeMi و DIANA_Z

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,875
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
ژانر:عاشقانه هیجانی پلیسی:گل:
نویسنده:روژان
پارت 1
عشق پلیسی من

وای چه خوابی ، خواب دیدم بال در آوردم دارم پرواز می کنم وای خوابم انگار واقعیه... یه آن حس کردم از آسمون دارم سقوط می کنم زمین تو دلم واسه خودم دعا میخوندم که اگه بیفتم زمین کتلت میشم...
سوزشی توی کمرم حس کردم چشمامو باز کردم دیدم از روی تـ*ـخت افتادم روی زمین و نیلی جون( مامانم )داره با خنده نگاه میکنه...
مامان_ بالاخره بیدار شدی چقدر میخوابی دختر
_ مگه ساعت چنده
مامان_ ساعت هفته
_ نیلی خانوم تو منو ساعت هفت بیدار کردی بعد میگی چقدر میخوابـــی
مامان_ باشه بابا به جای غرغر کردن بیا صبحانه تو بخور اون سینان بدبخت سه ساعت پایین منتظر توئه
زیر لـ*ـب گفتم_ علف زیر پات سبز بشه هـــــی
مامان_ بله بله چی گفتی نفهمیدم
_من نه هـ.... هیچی نگفتم
مامان_ باشه بابا دختر چش سفید پایین منتظرتم بیا صبحونه بخور
رفتم سمت دستشویی و بلند گفتم
_ باشه بابا اومدم
.....
دست و صورتمو شستم بعد رفتم توی اتاقم موهامو دمه اسبی بستم در کمدمو باز کردم یه مانتوی بلند مشکی جلو باز با یه شلوار جذب ۹۰ سانتی مشکی پوشیدم شال مشکی ساده هم رو سرم کردم روی میز آرایشم نشستم خط چشم بلند با یه رژ لـ*ـب کم رنگ قرمز و ی ریمل ساده زدم.....
رفتم پایین صبحانه خوردم و میز با مامان جمع کردم و رفتم دم در......

آخی ناز بشی الهی نگاه چشم آبیش خوابه ، سینان خیلی خوش تیپ و چهره جذابی داره .... مامانم خیلی سینان رو دوست داره میگه پسر خوبیه چون پلیسه این خوبیش رو بیشتر میکنه....
.....
بیخیال فکر کردن شدم و رفتم سمت در ماشین دیدم سینان خوابه زدم روی شیشه ماشین بیدار نشد دوباره محکم تر زدم روی شیشه ماشین بازم بیدار نشد حرصی شده بودم گوشیمو از تو جیبم برداشتم به گوشی نکبتش زنگ زدم بازم جواب نداد بیخیال زنگ زدن شدم تکیه دادم به در ماشین راننده
بعد از چند دقیقه صدایی از پشت در شنیدم .... :گل:
ناظر شما: DIANA_Z
لطفا منتظر گفتگو از طرف ناظر باشید. سپس، چکیده، نام، ژانر، خلاصه، مقدمه و شش پارت اولیه را ارسال، منتظر تایید، رد و یا درخواست ویرایش دیانا بمانید.
منم اد بزنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، FaTeMeH QaSeMi و DIANA_Z

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,875
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نام موضوع: خواب آلوده
نام نویسنده: bano mansory
ژانر: عاشقانه، درام.

خلاصه: داستان ما درباره‌ی زندگی تلخ دخترکی به اسم آرام است. زندگی که برخلاف اسمش هیچ ارام نبود. آرام در سن یازده سالگی به اجبار پدربزرگش و قانون‌های خرافاتی که داشت زیر بار ازدواجی به اجبار با پسر عمویش مهران رفت . زندگی‌ای تهی از عشق و آسودگی و این چنین بود که زندگی آن روی تلخ خود را به دخترک یازده ساله نشان داد.
ناظر شما:
Ryhwn
لطفا منتظر گفتگو از طرف ناظر باشید. سپس، چکیده، نام، ژانر، خلاصه، مقدمه و پنج پارت اولیه را ارسال، منتظر تایید، رد و یا درخواست ویرایش ریحانه بمانید.
منم اد بزنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، FaTeMeH QaSeMi، Ryhwn و یک کاربر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,875
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نام رمان: کوچولوی خجالتی
نام نویسنده: @Asenat8083(هدیه بیراوندی)
ژانر: طنز عاشقانه
خلاصه: تا حالا شده عاشق کسی بشی که تا حالا ندیده بودیش‌؟ با یه نگاه می‌تونه آدم رو اسیر خودش بکنه بدون هیچ وسیله‌ای! پسری که باعث عوض شدن سرنوشت دختر خجالتی میشه. اما آیا اونم دختره رو دوست داره؟
ناظر شما:
!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!
لطفا منتظر گفتگو از طرف ناظر باشید. سپس، چکیده، نام، ژانر، خلاصه، مقدمه و شش پارت اولیه را ارسال، منتظر تایید، رد و یا درخواست ویرایش ملیکا بمانید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، FaTeMeH QaSeMi و DIANA_Z

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,875
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
با سلام‌رمان من
نام رمان:مصیبت شیرین
نویسنده:فاطمه
ژانر:عاشقانه، ازدواج اجباری،
خلاصه؛ مهدیس به اجبار خانوادش مجبور میشه ازدواج کنه و......
ناظر شما:
Vahide.s.shefakhah
لطفا منتظر گفتگو از طرف ناظر باشید. سپس، چکیده، نام، ژانر، خلاصه، مقدمه و شش پارت اولیه را ارسال، منتظر تایید، رد و یا درخواست ویرایش وحیده بمانید.
منم اد بزنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، FaTeMeH QaSeMi، Karkiz و یک کاربر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,875
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
به نام خدا
نام رمان: در پناه تاریکی
نویسنده : آمنه عبدلی
‌ژانر: تخیلی .عاشقانه . ترسناک
خلاصه
این رمان درباره ی رکسانا هست دختری بازی گوش و ماجراجوی که عاشق کشف کردن چیز هایی هست که هیچ توضیحی برای آن ها وجود ندارد ولی چون او یک دختر است جامعه او را از داشتن رویاهایش منع می کند ولی وقتی رویا هایش تبدیل به واقعیت می شوند رکسانا دو انتخاب دارد در سوز روشنایی یا در پناه تاریکی باشد

لطفا به انتخاب خودتون ناظر انتخاب کنید
ناظر شما:
Karkiz
لطفا منتظر گفتگو از طرف ناظر باشید. سپس، چکیده، نام، ژانر، خلاصه، مقدمه و شش پارت اولیه را ارسال، منتظر تایید، رد و یا درخواست ویرایش فاطمه بمانید.
منم اد بزنید.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، FaTeMeH QaSeMi، Karkiz و یک کاربر دیگر

Reyhaneemadi

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/10/20
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
8
امتیاز
73
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 18 دقیقه
به نام خالق هستي

نام رمان :دشمن نباش اي رفيق

نويسنده:ريحانه عمادي سهي

ژانر:عاشقانه، طنز، اجتماعي

خلاصه:

ژانر :عاشقانه ،طنز ،اجتماعی
خلاصه:داستان درباره ی دو رفیق صمیمی به نام های پندار و مهرسام که از زمان کودکی تا بزرگیشان
برای هم مانند یک برادر بودند.پندار برای پیشرفت زندگی خود تصمیم می گیرد برود آمریکا و خواهرش را به خانواده ی رفیقش می سپارد و وقتی می رود خانه ی آن ها عاشق خواهر مهرسام می شود و نمي خواهد قبول کند و به قول خودش به نامـ*ـوس رفیقش چشم داشته باشد ولی غافل از آن که نمی داند دست سرنوشت برای او چه در آستین خود دارد.


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، FaTeMeH QaSeMi، ~PARLA~ و 4 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,998
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
بنام خدا :)

نام رمان: سجده‌ی شیطان
نویسنده: فاطمه شکرانیان
ژانر: علمی ـ تخیلی، فانتزی، عاشقانه
خلاصه‌ی رمان:
می‌گفت که اگر انسان تمام پنج حسش را از دست دهد، آنگاه می‌تواند با خدا صحبت کند. به خاطر این نظریه‌اش از دانشگاه اخراج شد. می‌خواست خودش این کار را عملی کند و به همه ثابت کند که نظریه‌اش درست است. دست به کار شد و بعد از یک روز طاقت فرسا دستیارش را انتخاب کرد. دستیاری که حتی چیزی عجیب‌تر از عجیب بود. می‌گفت: «کارت اشتباهه دختر! ولی یه روز این اشتباه باعث به وجود اوردن یه چیز جدید میشه. مثل شیطان که سجده نکرد و دنیا به وجود اومد. تو هم مثل اون سجده نمی‌کنی و یه چیز جدید خلق می‌کنی. البته با یه اشتباه!»


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، FaTeMeH QaSeMi، Melika Kakou و 5 نفر دیگر

1382bita

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/10/20
ارسال ها
8
امتیاز واکنش
113
امتیاز
148
زمان حضور
2 روز 18 ساعت 27 دقیقه
با سلام
نام رمان:بازی کثیف
نام نویسنده:1382bita,mobi
ژانر:پلیسی,جنایی,عاشقانه
خلاصه:
محل زندگی ام را خودم انتخاب نکردم...
خانواده ام را پدرم را هم خودم انتخاب نکردم...
اما دیگر نمیخواهم باچیز هایی زندگی کنم ک به انتخاب خودم نیست....
اینبار میخواهم زندگی ام را خودم بسازم...
دیگر نمیخواهم فقیر باشم,پس برای همین راه پدرم را پیش میگیرم....
میدانم اخر این راه سیاهی و پوچ است...
و روحم آلوده خواهد شد ....
اما دیگر برایم مهم نیست!!!
فقط برایم مهم است که پولدار شوم و از فقر و تهی دستی خلاص شوم...!

ناظر پیشنهادی:melika kakou
علت:با خودشان صحبت کردم و بر ژانر رمانم تسلط داشتند


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، FaTeMeH QaSeMi، ~PARLA~ و 3 نفر دیگر

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,362
امتیاز واکنش
18,214
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
به نام خالق هستي

نام رمان :دشمن نباش اي رفيق

نويسنده:ريحانه عمادي سهي

ژانر:عاشقانه، طنز، اجتماعي

خلاصه:

ژانر :عاشقانه ،طنز ،اجتماعی
خلاصه:داستان درباره ی دو رفیق صمیمی به نام های پندار و مهرسام که از زمان کودکی تا بزرگیشان
برای هم مانند یک برادر بودند.پندار برای پیشرفت زندگی خود تصمیم می گیرد برود آمریکا و خواهرش را به خانواده ی رفیقش می سپارد و وقتی می رود خانه ی آن ها عاشق خواهر مهرسام می شود و نمي خواهد قبول کند و به قول خودش به نامـ*ـوس رفیقش چشم داشته باشد ولی غافل از آن که نمی داند دست سرنوشت برای او چه در آستین خود دارد.
با سلام.
ناظر شما ~ROYA~
منتظر زده شدن گفتگو باشید.
موفق و پاینده!:گل:


درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

 
  • تشکر
Reactions: Asal_Zinati، FaTeMeH QaSeMi و Melika Kakou
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا