ژانر:عاشقانه هیجانی پلیسی
![گل رُز :گل: :گل:](data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7)
نویسنده:روژان
پارت 1
عشق پلیسی من
وای چه خوابی ، خواب دیدم بال در آوردم دارم پرواز می کنم وای خوابم انگار واقعیه... یه آن حس کردم از آسمون دارم سقوط می کنم زمین تو دلم واسه خودم دعا میخوندم که اگه بیفتم زمین کتلت میشم...
سوزشی توی کمرم حس کردم چشمامو باز کردم دیدم از روی تـ*ـخت افتادم روی زمین و نیلی جون( مامانم )داره با خنده نگاه میکنه...
مامان_ بالاخره بیدار شدی چقدر میخوابی دختر
_ مگه ساعت چنده
مامان_ ساعت هفته
_ نیلی خانوم تو منو ساعت هفت بیدار کردی بعد میگی چقدر میخوابـــی
مامان_ باشه بابا به جای غرغر کردن بیا صبحانه تو بخور اون سینان بدبخت سه ساعت پایین منتظر توئه
زیر لـ*ـب گفتم_ علف زیر پات سبز بشه هـــــی
مامان_ بله بله چی گفتی نفهمیدم
_من نه هـ.... هیچی نگفتم
مامان_ باشه بابا دختر چش سفید پایین منتظرتم بیا صبحونه بخور
رفتم سمت دستشویی و بلند گفتم
_ باشه بابا اومدم
.....
دست و صورتمو شستم بعد رفتم توی اتاقم موهامو دمه اسبی بستم در کمدمو باز کردم یه مانتوی بلند مشکی جلو باز با یه شلوار جذب ۹۰ سانتی مشکی پوشیدم شال مشکی ساده هم رو سرم کردم روی میز آرایشم نشستم خط چشم بلند با یه رژ لـ*ـب کم رنگ قرمز و ی ریمل ساده زدم.....
رفتم پایین صبحانه خوردم و میز با مامان جمع کردم و رفتم دم در......
آخی ناز بشی الهی نگاه چشم آبیش خوابه ، سینان خیلی خوش تیپ و چهره جذابی داره .... مامانم خیلی سینان رو دوست داره میگه پسر خوبیه چون پلیسه این خوبیش رو بیشتر میکنه....
.....
بیخیال فکر کردن شدم و رفتم سمت در ماشین دیدم سینان خوابه زدم روی شیشه ماشین بیدار نشد دوباره محکم تر زدم روی شیشه ماشین بازم بیدار نشد حرصی شده بودم گوشیمو از تو جیبم برداشتم به گوشی نکبتش زنگ زدم بازم جواب نداد بیخیال زنگ زدن شدم تکیه دادم به در ماشین راننده
بعد از چند دقیقه صدایی از پشت در شنیدم ....