خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
#نبض_سرنوشت
#پارت_19

گاهی باید ﺁﺭﺍﻡ بری
آنقدر ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ..
رﻭﺯﯼ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻗدم‌ﻬﺎیت ﺗﻨﮓ شود!
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ دﻕ کند.
این ﺳﺰﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺪرت ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺩاند…
"عسل"
واسه اولین بار خوشحالم از بردم.
نه برای پولش نه؛ فقط واسه اینکه بهشون ثابت کنم من از پس خودم بر میام.
از ماشین پیاده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: paeez81، ~Kimia Varesi~، noor7371 و 23 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
#نبض_سرنوشت
#پارت_20


با ذوق می‌گه:
-باشه؛ پس، بهار حواست باشه سوتی ندی‌ها!
سوار ماشین می‌شم و نگاهی به ماهان می‌ندازم.
دلم می‌خواست ساعت‌ها بشینم و نگاهش کنم.
چقدر محتاج آ*غو*شش.
محتاج حرف زدن‌هاش.
آروم کردن‌هاش؛ اما...
نگام رو ازش می‌گیرم و با سوار شدن آیلین حرکت می‌کنم.
-باورم نمی‌شه
بدون اینکه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: paeez81، ~Kimia Varesi~، ~PARLA~ و 22 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
#نبض_سرنوشت
#پارت_21

نگاهی بهم می‌ندازه.
-نه بابا مگه می‌خوای بری ختم مگه! اون آبی نفتیه قشنگه.
لباسی که گفته رو دستم می‌گیرم.
-آیلین یه خورده می‌ترسم. تو این دوباری که خانواده معینی دور هم جمع شدن زیاد خوشایند نبوده!
آیلین سری تکون می‌ده و می‌گه حق داری تازه تو دوبارش بودی. هر وقت خونه آقاجون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: paeez81، ~Kimia Varesi~، noor7371 و 20 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
#نبض_سرنوشت
#پارت_22

چشماش گرد شد قبل اینکه بخواد حرف بزنه گفتم:
-خیال پردازی نکن. خودش چند ساله دانشجو اصفهان بود و منم در نبودش تو خونش بودم .الانم درسش تموم شده می‌خواد برگرده؛ منم باید بگردم دنبال خونه. سوالی نیست؟
لبخند مسخره‌ای زد.
-با تشکر از توضیحات کامل و دقیق شما استاد.
-خواهش می‌کنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: paeez81، ~Kimia Varesi~، ~PARLA~ و 19 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
#نبض_سرنوشت
#پارت_23

به زور به طرف اتاقش رفتم و آروم وارد شدم.
با دیدنم اومد طرفم و درو بست.
اشاره کرد به صندلی.
-بشین
-ببین من..
-گفتم بشین!
رفتم نشستم و سعی کردم خودم رو کنترل کنم.
روبروم نشست و زل زد تو چشمام و دقیقا این چیزی بود که من ازش واهمه داشتم.
-خیلی عوض شدی
نگاش کردم و گفتم :چی؟
-اونی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: paeez81، ~Kimia Varesi~، ~PARLA~ و 20 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
#نبض_سرنوشت
#پارت_24

سریع رفتم تو اتاق و درو بستم .
پشت در نشستم و سرم رو بین دستام گرفتم. مطمئن بودم طاقت نمیارم امروز.
کاش می‌شد بزنم بیرون؛ اما نمی‌شه!
بلند شدم و مانتوم رو در آوردم و آویزون کردم .سر و وضعم رو مرتب کردم و رفتم بیرون و نشستم رو مبل.
سامان سرشو از گوشیش در آورد و لبخندی زد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: paeez81، ~Kimia Varesi~، ~PARLA~ و 20 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
#نبض_سرنوشت
#پارت_25

جوری نگاهش کردم که آذین خندید.
-این یعنی نبندی، خودم دست به کار می‌شم.
آیلین تو خفه‌ای بهش گفت و رو به کرد.
-اگه عاشقانه نبود؛ پس خنده‌هاتون این وسط چی بود. بعد تازه زن دایی سهیلا هم یه جوری نگاهتون می‌کرد.
سعی کردم نخندم.
-چه جوری مثلا ؟
سرش رو خاروند.
-چه می‌دونم از این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: paeez81، ~Kimia Varesi~، ~PARLA~ و 20 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
#نبض_سرنوشت
#پارت_26


نگاهی بهش انداختم و بیخیالی گفتم.
-بگن که چی؟ من به پول دیشب نیاز داشتم.
خندید.
-نوه حاج فریدون معینی باشی و واسه پول مسابقه بدی!
پوزخندی زدم.
-نوه حاج احمد معینی باشی و دختر بازی کنی و شرط بندی .
خندش قطع شد که ادامه دادم:
-من به پول کسی نیاز ندارم خودم واسه به دست آوردنش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: paeez81، ~Kimia Varesi~، ~PARLA~ و 18 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
#نبض_سرنوشت
#پارت_27


مات خیرش شدم.
گفت عسل؟! نه؛ حتما انقدر فکرم درگیر ماهان که اشتباه شنیدم؛ ولی با صدای دایی فرید مطمئن شدم که درست شنیدم.
-اما آقا جون خیلی زود نیست واسه همچین تصمیمی؟
چی می‌گفت؟
زود نیست؟این ماجرا کلا درست نیست از بیخ و بن اشکال دارد.
دایی فریبرز هم پشتیبان دایی فرید گفت: -حق...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: paeez81، ~Kimia Varesi~، ~PARLA~ و 16 نفر دیگر

*ELNAZ*

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/2/21
ارسال ها
1,296
امتیاز واکنش
24,408
امتیاز
368
زمان حضور
54 روز 7 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
#نبض_سرنوشت
#پارت_28

با پوزخند گفت:
-جواب بده، از نگرانی درش بیار؛ البته این قضیه هم براش توضیح بده.
رد تماس دادم.
-به تو ربطی نداره. برو کنار می‌خوام برم با آقاجون حرف بزنم
-باش برو مثل همیشه بی‌کس و کار. برای تو که عادیه. می‌دونی وقتی آقاجون چیزی بخواد هیچ‌کس رو حرفش حرف نمی‌زنه. وقتی بگه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان نبض سرنوشت | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: paeez81، ~Kimia Varesi~، ~PARLA~ و 15 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا