خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
چنین محبتی هر چیزی را که با آن در تضاد باشد، کنار می‌زند و با وجود آن، جایی برای محبت دیگری در دل باقی نمی‌ماند. علاقه به چیزهایی مثل لباس زیبا، انگشتر قیمتی، وسایل تزیینی، خانه و سایر امور دنیوی با چنین محبتی تناسب ندارد و این امور پیش چشم کسی که قلبش مالامال از محبت خداست، مثل اسباب‌بازی بچه‌هاست. بنده دلداده خدا در جایی پا گذاشته و با کسی ارتباط برقرار کرده که همه هستی در مقابلش ناچیز است. البته باقی ماندن این محبت نیز، مثل به وجود آمدنش نیازمند عنایت و توفیق الهی است. اگر لحظه‌ای عنایت خداوند قطع شود و غفلتی برای بنده رخ دهد، به سرنوشتی همانند شیخ صنعان گرفتار خواهد شد که پس از سال‌ها زهد و تقوا، با یک نگاه شیفته کنیزی نصرانی شد، و محبت خدا از دلش رخت بربست و کارش به جایی رسید که برای رسیدن به آن دختر نصرانی صلیب به گردن انداخت و به خوک‌چرانی مشغول شد!
اگر خداوند لحظه‌ای آدمی را به حال خود وا گذارد، حریف نفسش نمی‌شود. البته کار خدا گزاف نیست. عنایت خداوند متعال به هر کس به خاطر اعمالی است که انجام داده و ازطریق آنها شایستگی لازم برای عنایت الهی را کسب کرده است. رها کردن یک بنده نیز به واسطه ناشکری و ناسپاسی اوست. در قرآن نیز به سرنوشت بلعم بن باعور به عنوان یکی از بندگانی که از ظلّ عنایت الهی خارج شدند، اشاره شده است. وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطان‌[۲]؛ خداوند به یکی از بندگانش آیات خود را عنایت کرد. این ویژگی اختصاص به انبیا دارد و این امر نشان‌دهنده مقام رفیع بلعم است. در آیه بعد نیز به این مقام اشاره کرده و می‌فرماید: وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا [۳]؛ اگر خداوند می‌خواست، او را از این مقام نیز فراتر می‌برد؛ وَلَـکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ؛ اما بلعم که از کثرت عبادت مستجاب‌الدعوه شده بود [۴]، از یاد خدا غافل شد و به جای نگاه کردن به آسمان و اندیشیدن به مقام قرب الهی، توجهش به زمین معطوف شد و در پی امور مادی افتاد. از همین‌رو، ‌ کسی که شایستگی دریافت آیات الهی را کسب کرده بود، به خاطر تمایل به هواهای نفسانی، کارش به جایی رسید که خداوند او را با سگ مقایسه کرده و می‌فرماید: فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث!


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنده از خودش هیچ ندارد هر چه دارد از خداست و باید در راه خدا صرف شود. دل و عاطفه‌ای را که خداوند به آدمی عنایت کرده، باید در راه خدا نیز صرف شود. اگر چنین شد، در دل آدمی جایی برای دل‌بستن به دنیا و بازی‌های شیطانی آن باقی نمی‌ماند. علاقه به دنیا، و عشق به خدا به هیچ وجه با هم سازگار نیستند. لذائذ مادی و حیوانی، هم‌چنان‌که در روایات گفته شده، مانند آب شوری است که آدم تشنه هر چه بیشتر از آن بیاشامد، تشنه‌تر می‌شود. همه ما کمابیش تجربیاتی در این زمینه داریم. علاقه به دنیا همین است. حتی ممکن است کار آدمی به جایی برسد که انسان از دیدنش شگفت‌زده شود و در عاقل بودن او تردید کند.

اوائلی که به قم آمده بودم، ‌ گاهی کسی را می‌دیدم که هنگام راه رفتن در کوچه و خیابان دائماً مضطرب است و با خودش حرف می‌زند. بعد از مدتی فهمیدم که این شخص سرمایه‌اش را برای رباخواری به کار گرفته و آن‌چنان گرفتار شده که دائماً مشغول محاسبات سود و زیان مبالغی است که به دیگران قرض داده است. آدمی مسلمان و ظاهرالصلاح، که در دام رباخواری گرفتار شده، به تعبیر قرآن مانند دیوانه‌هاست؛ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ [۵]. عشق به مال و مقام دنیا جنونی است که آدمی از دیدن کسانی که به آن مبتلا شده‌اند، متعجب شده و گمان می‌کند آنها عقل‌شان را از دست داده‌اند. کسی که پایش لـ*ـب گور است و به قدری ثروت جمع کرده که برای هفت نسلش کافی است، دیگر به دنبال چه می‌گردد!؟


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلی که شیفته مقام و ریاست دنیا بشود، محبت خدا در آن راهی ندارد؛ چون بین این دو تناسب و سنخیتی نیست؛ مثل نور و ظلمت. اگر پیش از این نیز لیاقت عنایت الهی را داشته، اما با راه یافتن ظلمت محبت دنیا، نورانیت عشق به خدا از دلش دارد پر می‌کشد. بین عشق به خدا و عشق به دنیا تضادی وجود دارد که مانع از جمع شدن آنها در کنار یک‌دیگر می‌شود. از همین‌رو خداوند در آغاز راه تذکر داد که بنده برای ورود به این مسیر باید دنیا را به چشم حقارت نگاه کند. در پایان راه نیز هشدار می‌دهد که حتی اگر ذره‌ای محبت دنیا و زینت‌های آن، یا علاقه به شهرت و آوازه و ریاست و مقام در دلت پیدا شود، عشق خود را از دلت خارج می‌کنم.

با توجه به این مطلب بسیاری از معماهای تاریخ برای انسان حل می‌شود و متوجه می‌شود چرا کسانی در صدر اسلام، هنگام غربت رسول خدا صلوات‌الله علیه و آله که مشرکین با آن حضرت بدرفتاری می‌کردند، آنها به پیامبر ایمان آوردند و در همه سختی‌ها با آن حضرت همراه بودند، اما به خاطر بعضی مسائل جزیی نسبت به پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بی‌مهری کردند و این بی‌مهری ادامه پیدا کرد تا بعد از رحلت آن حضرت فرصت را برای انتقام از خاندان پیغمبر غنیمت شمردند؛ فَلَمَّا مَضَی الْمُصْطَفَی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، اخْتَطَفُوا الْغِرَّةَ، وَ انْتَهَزُوا الْفُرْصَة [۶]. توصیه می‌کنم مطالبی که در زیارت جامعه ائمةالمؤمنین ذکر شده، با دقت بخوانید تا به نکته‌های آموزنده و عبرت‌انگیز آن پی ببرید.
دنیا یا آخرت؟

در قرآن کریم نیز آیات عجیبی در این زمینه وارد شده است؛ آیاتی در باره کسانی که، به خاطر عشق و علاقه‌ به دنیا، به مبارزه با انبیا برخاسته، آگاهانه حقایق را انکار کرده و کفر ورزیدند؛ ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَیَاةَ الْدُّنْیَا عَلَی الآخِرَةِ [۷]. هنگامی که زمان انتخاب کردن میان لذات دنیا و خوشی‌های آخرت شد، گفتند نقد را به نسیه نمی‌دهیم؛ امروز خوشی‌های دنیا را دریابیم، تا ببینیم بعداً چه می‌شود! خداوند در سوره ابراهیم می‌فرماید: وَیْلٌ لِّلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ * الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَی الآخِرَةِ [۸]؛ وای بر کافرین! چه عذاب سختی خواهند داشت؛ کسانی که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند. سرانجامِ ترجیح دادن دنیا بر آخرت این است که برای چنین کسانی آخرت به امری طفیلی و خیالی تبدیل می‌شود که اهمیتی برای آن قایل نیستند و برای آن دغدغه‌ای ندارند؛ گویا آخرت امری خیالی است!


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا؛ مگر خداوند آیاتش را به بلعم باعورا نداد؟ اما او پوست انداخت؛ پرده از روی دلش کنار رفت و لـ*ـذت‌های دنیا را بر هر چیزی ترجیح داد. چنین کسی گویا چیز دیگری غیر از دنیا نمی‌بیند. زمانی هم که با او در باره آخرت صحبت شود، این حرف‌ها را به مسخره می‌گیرد! غافل از آن‌که «دنیا طلبیدیم و به گردَش نرسیدیم * ای وای از آن آخرت ناطلبیده!»



اگر تمام همت‌مان را صرف دنیا کردیم، آخرت‌مان چه خواهد شد؟ آیا نباید دغدغه‌ آخرت را داشته باشیم؟ این منطق قرآن است در برابر منطق کسانی که دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند. در این حدیث قدسی هم تأکید شده که اگر کسی ذره‌ای از محبت دنیا یا ریاستش را در دل داشته باشد، عشقم را از دل او ریشه‌کن می‌کنم. هر چه فساد است از حب دنیاست؛ منشأ همه کفرها هم حب دنیاست؛ هم‌چنان‌که فرمود: وَ وَیْلٌ لِّلْکَافِرِینَ مِنْ عَذَابٍ شَدِیدٍ * الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا. در آیه دیگری نیز می‌فرماید: فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّی عَن ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا [۹]؛ کسانی که از یاد ما روی برمی‌گردانند، خواسته‌ای جز زندگی دنیا ندارند. در این آیه نفرمود چنین کسانی منکر آخرت هستند؛ بلکه می‌فرماید: فقط دلشان دنیا را می‌خواهد؛ ایشان را رها کن. در ادامه نیز با استهزاء می‌فرماید: ذَلِکَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ [۱۰]؛ پایه علم چنین کسانی همین است، یعنی بیشتر نمی‌فهمند! در آیه دیگری نیز می‌فرماید: بَلِ ادَّارَکَ عِلْمُهُمْ فِی الْآخِرَةِ [۱۱]؛ زمانی که بحث آخرت مطرح می‌شود، علم چنین کسانی تمام می‌شود و می‌گویند: نمی‌دانیم! بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّنْهَا؛ ‌ ابتدا اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند، در حالی‌که نسبت به آخرت تردید دارند. سرانجام نیز در باره ایشان می‌فرماید: بَلْ هُم مِّنْهَا عَمونَ؛ اینان کور هستند و آخرت را نمی‌بینند.



نتیجه ترجیح دنیا بر آخرت ابتدا نادانی است؛ بعد شک و سرانجام کوری و نابینایی؛ چون چشم‌شان فقط به دنیا دوخته شده و چشم دیدن آخرت را ندارند. فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ [۱۲]. کوری واقعی کوری دل است که حقایق را نبیند و به امور زودگذر و بی‌ارزش دنیا دل ببندد و از حقایق ثابت و با دوام ابدی چشم بپوشد. این کوری است. وَمَن کَانَ فِی هَـذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً [۱۳].



و صلی ‌الله علی محمد و آله‌ الطاهرین


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند


حوزه/ مناجات بین خدا و بنده محبوبش تا جایی ادامه می‌یابد که حَتَّی یَنْقَطِعَ حَدِیثُهُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مُجَالَسَتُهُ مَعَهُمْ؛ سرانجام، این راز و نیاز، گفت‌وگوی بنده معشوق خدا را با دیگر بندگان قطع می‌کند و با کسی غیر از خدا سخن نمی‌گوید.



به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقه مندان عرضه خواهد شد.

* جلسه سی و هفتم: رسد آدمی به جایی، که به جز خدا نبیند

فَهَذَا هُوَ الْعَیْشُ‌ الْهَنِی‌ءُ وَ الْحَیَاةُ الْبَاقِیَةُ وَ هَذَا مَقَامُ الرَّاضِینَ فَمَنْ عَمِلَ بِرِضَائِی أُلْزِمُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ أُعَرِّفُهُ شُکْراً لَا یُخَالِطُهُ الْجَهْلُ وَ ذِکْراً لَا یُخَالِطُهُ النِّسْیَانُ وَ مَحَبَّةً لَا یُؤْثِرُ عَلَی مَحَبَّتِی مَحَبَّةَ الْمَخْلُوقِینَ فَإِذَا أَحَبَّنِی أَحْبَبْتُهُ وَ أَفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی فَلَا أُخْفِی عَلَیْهِ خَاصَّةَ خَلْقِی فَأُنَاجِیهِ فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَ نُورِ النَّهَارِ حَتَّی یَنْقَطِعَ حَدِیثُهُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مُجَالَسَتُهُ مَعَهُمْ [۱]

در فقرات قبلی این فراز از حدیث قدسی معراج دستوراتی برای رسیدن سالک به حیات ابدی گوارا داده شده بود؛ مقامی که مخصوص کسانی است که همه کارهایشان را برای رضای خدا انجام دهند. در پایان این فراز ضمن اشاره به خلاصه مطالب قبل، می‌فرماید: فَمَنْ عَمِلَ بِرِضَائِی أُلْزِمُهُ ثَلَاثَ خِصَالٍ؛ کسی که رفتارش برای رضای من باشد، سه ویژگی را ملازم او قرار می‌دهم. این فقره، برخلاف فقرات قبل، به دستورالعمل‌های مربوط به سالک نپرداخته است؛ بلکه ویژگی‌هایی را بیان می‌کند که خداوند در نتیجه رفتار سالک، به او موهبت می‌کند و وی را ملازم آنها قرار می‌دهد، به گونه‌ای که از آنها جدا نمی‌شود. این عطیه خدای متعال به کسانی است که نهایت سعی خود را برای انجام دستورات الهی انجام داده‌اند. خداوند نیز به عنوان پاداش تلاش‌هایشان این ویژگی‌ها را در آنها به ملکه تبدیل می‌کند، تا به این وسیله به مراتب عالی‌تر ترقی پیدا کنند.

شکر دائم

اولین ویژگی آن است که: أُعَرِّفُهُ شُکْراً لَا یُخَالِطُهُ الْجَهْلُ. خداوند در آیات متعددی به همه مؤمنین به صورت عام توصیه کرده که شکرگزار نعمت‌های الهی باشند و کسانی که از این دستور کوتاهی کنند، مورد مذمت قرار گرفته و به عقوبت‌هایی مبتلا خواهند شد. اما در این فراز از حدیث معراج صحبت از شکری است که لازمه زندگی کسانی است که با انجام دستورات الهی مراحل سلوک را گذرانده‌ و به مرتبه‌ای رسیده‌اند که برای یادآوری یکایک نعمت‌های خدا و سپاسگزاری از آنها نیازمند تلاش نیستند؛ بلکه شکر لازمه زندگی‌شان است.

شاید بزرگانی را دیده باشید که دائماً در حال شکر کردن خدا هستند؛ به خاطر توفیقی که خداوند برای اطاعت از اوامرش به ایشان عنایت می‌کند؛ برای نعمت‌های مادی و معنوی که خدا در اختیارشان قرار می‌دهد؛ حتی در برابر مصیبت‌هایی که خداوند به آنها مبتلایشان می‌کند، تا از این طریق ایشان را بیازماید و درجات‌شان را عالی‌تر کند. ایشان در برابر همه اموری که با آن مواجه می‌شوند، زبان به حمد خدا باز می‌کنند. چنین کسانی زندگی‌شان دائماً توأم با شکر است. البته ما هم خدا را شکر می‌کنیم؛ اما در طول شبانه‌روز، هرگاه نعمتی را به خاطر بیاوریم؛ یا موهبتی برایمان فوق‌العادگی داشته باشد؛ یا مصیبتی از ما دفع شود به یاد شکر می‌افتیم. این رفتار با حالت کسی که در تمام لحظات شبانه‌روز به شکر خدا مشغول است، متفاوت است. حتی شاید چنین کسانی در خواب هم به شکر خدا مشغول هستند.


برخی موضوعات مذهبی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
ذکر خالص



یکی از تفاوت‌های این افراد با مردم عادی این است که معمولاً در کنار هر شکر ما، صدها غفلت و جهل نسبت به مواهب الهی وجود دارد؛ نعمتی را شکرگزاری می‌کنیم، اما غافلیم که چه بسا نعمت‌های بزرگ‌تر و ارزشمندتر از آن هم هست؛ اما کسانی که شکر ملکه‌شان شده، شکرشان توأم با جهل نیست. هم‌چنان‌که ذکرشان با فراموشی همراه نیست؛ وَ ذِکْراً لَا یُخَالِطُهُ النِّسْیَانُ. کسانی مثل ما نهایتاً هنگام نماز، یا زمانی که گرهی در کارمان بیافتد، به یاد خدا هستیم و دست به دعا بر می‌داریم؛ اما سالکانی که به این مرحله رسیده‌اند، هیچ‌گاه خدا را فراموش نمی‌کنند.



سومین ویژگی چنین کسانی این است که خداوند چنان آتش محبتش را در دل ایشان می‌افروزد که جایی برای محبت دیگران در قلبشان باقی نماند؛ مَحَبَّةً لَا یُؤْثِرُ عَلَی مَحَبَّتِی مَحَبَّةَ الْمَخْلُوقِینَ. در این مرحله هر محبتی در برابر محبت خدا رنگ می‌بازد. شاید هنوز کسانی در زمینه محبت به خدا و چگونگی آن تردید داشته باشند. اما خدا بندگانی دارد که غیر از خدا، هیچ چیز دیگری را دوست ندارند و محبتشان نسبت به هر موجودی دیگر به خاطر دوست داشتن خداست. آنها حتی پیغمبر و ائمه صلوات‌الله علیهم اجمعین را از آن رو دوست دارند که خدا ایشان را دوست دارد. در دل چنین کسانی محبتی غیر از محبت خدا و آنچه او نسبت به آن سفارش می‌کند، راه ندارد و هیچ عاملی نمی‌تواند مزاحم این محبت شود. برای این بندگان شیفته ذات باری‌تعالی دوران بین محبت خدا با محبت معشوقی دیگر معنی ندارد. این اوج محبت انسان نسبت به یک محبوب است که اگر کسی به آن نائل شود، آن‌گاه فَإِذَا أَحَبَّنِی أَحْبَبْتُهُ. ما از درک اهمیت این جایگاه عاجزیم؛ کسی که توان درک این چنین موقعیتی را داشته باشد، از شدت شوق قالب تهی خواهد کرد. بنده‌ای که تا این حد خدا را دوست بدارد، خدا هم او را دوست می‌دارد.


برخی موضوعات مذهبی

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
عشق سرشار



ما وقتی کسی را دوست بداریم، همیشه فقط به یاد او هستیم و به دنبال آن هستیم که هر خدمتی که بتوانیم برایش انجام دهیم. اما ظرف محبت خدا محدود نیست و لَا یَشْغَلُهُ‌ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ [۲]؛ توجه او به یکی از بندگان موجب سلب توجهش از دیگران نمی‌شود و وقتی خداوند کسی را دوست بدارد، چیزی از آثار آن کم نمی‌گذارد. یکی از آثار محبت خدا نسبت به بنده این است که محبت او را در دل بندگان دیگرش هم قرار می‌دهد. الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا [۳]؛ کسانی که ایمان واقعی داشته باشند و عمل صالح انجام دهند، خدا محبتشان را در دل بندگانش قرار می‌دهد. نمونه روشن چنین کسی در عصر ما شخص حضرت امام رضوان‌الله‌علیه و مقام معظم رهبری دامت برکاته هستند. می‌بینید که مردم چگونه برای یک لحظه زیارت ایشان سر و دست می‌شکنند. در زمان حضرت امام کسانی مسافت‌هایی طولانی را طی می‌کردند و ساعت‌ها معطل می‌شدند، تا یک لحظه امام را زیارت کنند. این کار خداست که محبت محبوبش را این‌چنین در دل بندگانش قرار می‌دهد. فَإِذَا أَحَبَّنِی أَحْبَبْتُهُ، وقتی مرا دوست داشت، من هم او را دوست می‌دارم؛ و زمانی که او را دوست داشتم، حَبَّبْتُهُ اِلی خَلْقِی؛ او را محبوب دیگران قرار می‌دهم و به دنبال آن، أَفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ إِلَی جَلَالِی.



پیش این نیز خداوند در این حدیث شریف فرموده بود که یکی از عنایات خدا نسبت به بندگان خالصش این است که چشم دل‌شان را باز می‌کند. در این‌جا نیز همان مطلب را به صورت شدیدتری بیان کرده و می‌فرماید به‌گونه‌ای چشم دلش را به سوی جلال خودم باز می‌کنم که نه فقط تجلیات مرا می‌بیند، بلکه بندگان خاصم هم از او پنهان نمی‌مانند؛ فَلَا أُخْفِی عَلَیْهِ خَاصَّةَ خَلْقِی.



معمولاً خدای متعال بندگان خوبش را به همه معرفی نمی‌کند و هم چنان‌که در روایت دیگری فرمود: یکی از چیزهایی که آن را از مردم مخفی می‌کند، بندگان خاص خدا هستند که در میان مردم عادی ناشناس‌اند و فقط خود خدا ایشان را می‌شناسد و از مقامات معنویشان مطلع است [۴]. با این وجود شاید شنیده باشید که بعضی از اولیای خدا که در دو شهر مختلف زندگی می‌کنند و هرگز یک‌دیگر را ندیده‌اند، از مقامات معنوی هم آگاه هستند و به یک‌دیگر هم علاقه دارند. این یکی از ویژگی‌هایی است که خداوند به سالکی که مقدمات لازم را طی کرده باشد، اعطا می‌کند. زمانی که سالک محبوب خدا شد، خداوند او را محبوب دیگران قرار می‌دهد، و به دنبال آن بندگان خاصش را به او معرفی می‌کند؛ فَلَا أُخْفِی عَلَیْهِ خَاصَّةَ خَلْقِی.


برخی موضوعات مذهبی

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند



فَأُنَاجِیهِ فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَ نُورِ النَّهَارِ. بسیاری از ما در طول سال انتظار می‌کشیم فرصتی مثل ماه مبارک رمضان برسد تا در آن مناجاتی با خدا داشته باشیم، یا حتی دیگران مناجات کنند و ما نوای مناجاتشان را بشنویم. اما در این قسمت از حدیث قدسی می‌فرماید وقتی بنده‌ای محبوب من شد، من با او نجوا می‌کنم و شبانه‌روز به راز و نیاز با او می‌پردازم. نه تنها در دل تاریکی شب، بلکه حتی در روشنای روز با او مناجات می‌کنم. البته منظور از این صحبت، وحی نیست؛ بلکه مرتبه‌ای از سخن گفتن است که بین خدا و اولیایش وجود دارد.

مناجات بین خدا و بنده محبوبش تا جایی ادامه می‌یابد که حَتَّی یَنْقَطِعَ حَدِیثُهُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مُجَالَسَتُهُ مَعَهُمْ؛ سرانجام، این راز و نیاز گفت‌وگوی بنده معشوق خدا را با دیگر بندگان قطع می‌کند و با کسی غیر از خدا سخن نمی‌گوید. او شبانه‌روز خدا را پیش روی خودش می‌بیند و دائم با او راز دل می‌گوید. دیگران گمان می‌کنند که او با ایشان سخن می‌گوید؛ اما روی سخن او با کسی غیر از بندگان است. او کلامی می‌گوید که خدا دوست دارد؛ چون خود را در محضر خدا می‌بیند، سخنی می‌گوید که او بپسندد. در واقع مخاطب اصلی‌اش خود خداست؛ هم‌نشینش هم خداست. هم‌چنان‌که خداوند در حدیث قدسی دیگری می‌فرماید: أَنَا جَلِیسُ‌ مَنْ‌ ذَکَرَنِی [۵]؛ هر کس به یاد من باشد، من هم‌نشین او هستم.



بنده‌ای که معشوق خدا شده باشد، نشست و برخاست با دیگران را فراموش می‌کند و دائماً توجهش به خداست؛ کاری را انجام می‌دهد که خدا می‌خواهد، و چیزی را آرزو می‌کند که خدا می‌خواهد. چنین کسی هم‌نشینی لازم ندارد؛ چون خدا هم‌نشین اوست. این آخرین امتیازی است که خدا به چنین بندگانی اعطا می‌کند؛ بندگانی که صادقانه در مقام بندگی خدا برآمده‌اند و از ابتدا کارشان را برای کسب رضایت خدا آغاز کرده‌اند.


برخی موضوعات مذهبی

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
در این مرحله همه چیز از سوی خداست؛ او شکرش را به بنده می‌شناساند؛ خودش را به یاد بنده می‌آورد، محبت خودش را در دل بنده قرار می‌دهد، تا محبت دیگری در برابر آن عرض انـ*ـدام نکند، صحبت بنده‌اش با دیگران را قطع می‌کند، تا بنده میلی به سخن گفتن با دیگران نداشته باشد، مگر آن که خدا بپسندد؛ هم‌نشینش خداست؛ هم‌سخنش خداست؛ محبوبش خداست؛ امیدش به خداست؛ یار و یاورش خداست؛ به کس دیگری توجهی ندارد؛ چون کس دیگری را ندارد؛ هر چه هست، اوست.



چنین حالتی را با چه ثروت و مکنتی می‌توان مقایسه کرد؟ چه عزت و قدرتی با این مقام برابری می‌کند؟ همه چیز در این عرصه رنگ می‌بازد. کسی که به این مرتبه رسیده، همه چیز را از خدا می‌بیند؛ از همین‌رو جز با خدا حرفی ندارد، مگر او بگوید.

وفقناالله و ایاکم ان‌شاءالله



پاورقی:

[۱]. بحار الأنوار، ج‌۷۴، ص: ۲۸.

[۲]. بحار الأنوار، ج‌۹۵، ص ۱۵۹.

[۳]. مریم(۱۹) / ۹۶.

[۴]. رک: روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‌۹، ص: ۲۸۵؛ اولیائی تحت قبائی، لایعرفهم غیری.

[۵]. الکافی، ج‌۲، ص ۴۹۷،


حوزه/ مگر دنیا مخلوق خدای متعال نیست که بر اساس حکمت آفریده شده و فی حد نفسه نکوهیده نیست؟ پس چرا خدا می‌فرماید دنیا را مبغوض سالک قرار می‌دهم تا نسبت به آن سوءظن داشته باشد و دنیا را دشمن بدارد؟



به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقه مندان عرضه خواهد شد.

* جلسه سی و پنجم: دنیا؛ پرتگاه مرگبار یا راه رشد؟

- اشاره
وَ أُضَیِّقَ عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ أُبَغِّضَ إِلَیْهِ مَا فِیهَا مِنَ اللَّذَّاتِ وَ أُحَذِّرَهُ مِنَ‌ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا کَمَا یُحَذِّرُ الرَّاعِی غَنَمَهُ مِنْ مَرَاتِعِ الْهَلْکَةِ [۱]

در ادامه بحث در باره فرازی از حدیث قدسی معراج گفتیم بعد از آن که سالک نهایت تلاش خود را برای جلب رضای خداوند و اطاعت از دستورات او انجام داد، خدای متعال به عنوان پاداش، عنایاتی به او می‌کند که به کمک آنها می‌تواند مراحل عالی‌تری از سیر الی الله را بگذراند. اولین عنایت خداوند ایجاد محبت خودش در دل سالک است؛ به دنبال آن، او را از موانع پیش رویش که در علاقه به دنیا و لذایذ آن خلاصه می‌شود، آگاه ساخته و در رفع این موانع به او کمک می‌کند. خداوند می‌فرماید: أُحَذِّرَهُ مِنَ‌ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا کَمَا یُحَذِّرُ الرَّاعِی غَنَمَهُ مِنْ مَرَاتِعِ الْهَلْکَةِ؛ هم‌چنان که چوپان گوسفندانش را از چراگاه‌های مرگ‌بار برحذر می‌دارد، من هم بنده صالحی را که به این مرحله رسیده، از دنیا و لـ*ـذت‌های آن برحذر می‌دارم. در این زمینه گفتیم این هشدار در یادآوری خلاصه نمی‌شود؛ چون این مقدار از تذکر و راهنمایی به واسطه انبیاء برای همه انسان‌ها انجام می‌گیرد. منظور از بر حذر داشتن سالک در این مرحله، فراهم کردن شرایط لازم و ایجاد انگیزه‌ای قوی در او برای رها کردن لذائذ دنیا و مبارزه با هوای نفسانی و وساوس شیطانی است. و این سومین مرحله از تربیت مربی نسبت به فراگیر است.

دنیا؛ خوب یا بد؟

در این‌جا ممکن است این سوال مطرح شود که مگر دنیا مخلوق خدای متعال نیست که بر اساس حکمت آفریده شده و فی حد نفسه نکوهیده نیست؟ پس چرا خدا می‌فرماید دنیا را مبغوض سالک قرار می‌دهم تا نسبت به آن سوءظن داشته باشد و دنیا را دشمن بدارد؟

در جلسات قبل گفتیم واژه «دنیا» لااقل سه کاربرد متفاوت دارد؛ اول: مجموعه عالم مادی که هم‌اکنون در آن زندگی می‌کنیم با نظامی که حاکم بر آن است و روزی تغییر می‌کند و به دنبال آن، این عالم متلاشی شده، عالم آخرت آغاز می‌شود. دوم: بخشی از زندگی انسان که قبل از مرگ در این عالم می‌گذراند و با مرگ پایان می‌یابد، و سپس بخش دیگرش که حیات ابدی اوست، آغاز می‌شود. این دو کاربرد دنیا جایی برای ارزش‌گذاری ندارد؛ یکی مرحله‌ای از هستی و دیگری مرحله‌ای از زندگی آدمی است، که هر دو باید بگذرد. سوم: ارتباط انسان با زندگی دنیا و دلبستگی‌اش نسبت به آن، که ذهن آدمی را دائماً به خود مشغول می‌کند و او را وا می‌دارد که همه همتش را برای رسیدن به لـ*ـذت‌های آن به کار گیرد. این کاربرد دنیا است که مورد نکوهش قرار می‌گیرد.


برخی موضوعات مذهبی

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿ و MaSuMeH_M

~ROYA~

مدیر کل بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/7/20
ارسال ها
1,918
امتیاز واکنش
23,591
امتیاز
368
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
104 روز 16 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
انسان ممکن است نسبت به دنیا دو نوع نگرش داشته باشد: یکی آن که به چشم هدف به دنیا بنگرد و همه تلاش‌هایش برای دسترسی به امور مادی و بهره‌مند شدن از لذائذ دنیوی باشد؛ در مقابل، نگاه ابزاری به دنیا برای رسیدن به نعمت‌های ابدی که خداوند در عالم آخرت برای انسان مهیا کرده است؛ همانند عینکی که انسان به‌وسیله آن می‌بیند و به خود آن توجهی ندارد؛ اگر دنیا را این‌گونه ببینیم، هیچ عیبی ندارد. چون وسیله‌ای است که بدون آن دست بشر از رسیدن به سعادت ابدی کوتاه است. خداوند این ابزار را در اختیار آدمی قرار داده تا با استفاده از امکانات آن، زاد وتوشه‌ای برای آخرتش فراهم کند و به بهشت برسد. اما اگر آدمی به جای نگاه ابزاری به دنیا، هدف و مقصدش را که حیات اخروی است، فراموش کند و همه توجهش مجذوب وسیله‌ای که برای رسیدن به آن هدف در اختیارش قرار دارد، بشود، و به لذات زودگذر دنیا قناعت کند، باید او را مذمت کرد. آیا ساعت‌ها کار و تلاش، و تحمل سختی‌ها و ناهنجاری‌ها فقط برای چند لقمه غذا کار قابل ستایشی است؟



دنیا به دو معنای اول، نکوهشی ندارد



آیا ماه و خورشید، آب و درخت، و معادن نفت، طلا و الماس را باید مذمت کرد؟ یا آدمیزادی را که چشم و گوش دارد، و از استعداد و هنری برخوردار است؟ مذمت برای دلبستگی انسان به لـ*ـذت‌هایی است که او را از هدف اصلیش غافل می‌کند. دلیل مذمت دنیا هم، همین است که انسان را از رسیدن به مقصد نهائیش باز می‌دارد. اگر مزاحمتی بین امور دنیا و آخرت وجود نداشت، جایی برای نکوهش دنیا نبود. کسانی بوده و هستند که با وجود بهره‌مندی از لـ*ـذت‌های دنیا، به سعادت ابدی هم رسیده‌اند. مانند حضرت سلیمان که فرمود: رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَّا یَنبَغِی لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِی؟ [۲] حضرت سلیمان سلطنتی داشت که نظیری برای آن در عالم نمی‌توان یافت. در عین حال، خودش غذای ساده‌ای تناول می‌کرد و بیشتر وقت خود را به عبادت خدا می‌پرداخت؛ در قرآن هم با عظمت از او یاد شده و از بندگان شایسته خدا شمرده شده است. آنچه شایسته مذمت است آن نوع نگرش به این بخش از زندگی است، که مانع انسان از توجه به هدف و مقصد اصلی‌اش می‌شود.


برخی موضوعات مذهبی

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿ و MaSuMeH_M
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا