- عضویت
- 6/9/20
- ارسال ها
- 523
- امتیاز واکنش
- 3,693
- امتیاز
- 228
- سن
- 22
- زمان حضور
- 54 روز 15 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای نسبتاً بلندی خندیدم و با تک سرفهای گلوم رو صاف کردم و با یه لبخند بزرگ گفتم:
- خب این که عصبانیت نداره خوشکل مامان! بیا ببرمت!
با تموم شدن کارش، دستهاش رو با آب و صابون شستم و بلوز و شلوارک سورمهایش رو مرتب کردم....
- خب این که عصبانیت نداره خوشکل مامان! بیا ببرمت!
با تموم شدن کارش، دستهاش رو با آب و صابون شستم و بلوز و شلوارک سورمهایش رو مرتب کردم....
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان روجیار | Arti کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: