خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
درود
نام داستان کوتاه: هومرگ
نویسنده: دیاناس(ماهی‌قرمز)
ژانر: اجتماعی، فانتزی، عاشقانه

خلاصه:
ذهنی آغشته به اتفاقات سبک و سنگین روزانه، توهمات خونینی در ذهن می‌پروراند و گرفتار خواب‌هایی نامعلوم می‌شود. سرانجام مرز حقیقت و رویا را گم می‌کند، تسلیم سرنوشت شده و مقابل ظلمت شب، سر فرود می‌آورد.
باسلام، ناظر شما -FãTéMęH-
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید، به امید موفقیت شما...:good_luck:


درخواست ⦁ ⚫ تعیین ناظر داستـــان کوتـــاه ⚫ ⦁

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ماهی قرمز؛ و -FãTéMęH-

月光~

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/24
ارسال ها
1
امتیاز واکنش
48
امتیاز
63
سن
22
محل سکونت
ماهِ نقره‌ای
زمان حضور
9 ساعت 19 دقیقه
نام داستان: ته مانده‌های بوی بابونه
ژانر: اجتماعی
خلاصه:
صدای خنده‌های کودکانه، غرغرهای بامزه، وسواس انگشت‌های دستمال به دست، عطر ادویه‌های پخش و پلا، ورق‌های کتاب روی میز، بابونه‌های جا خوش کرده میان گلدان، رد سرخ خون همه را با خود برد. باد میان بلوط‌های آویزان می‌وزید. بابونه‌های خشک میان باد چرخیدند و لا‌به‌لای کارتن‌های پخش‌و‌پلا گم شدند. برگ‌های خیس خورده در خون بابونه‌ها و ناله‌های گربه میان سکوت خانه می‌پیچید.
صفحات باز کتاب در دستان مرد به سختی ورق خوردند. دیگر از لمس نوازش‌وار انگشتان لطیف زن و صدای گربه‌ی حنایی اثری نبود.


درخواست ⦁ ⚫ تعیین ناظر داستـــان کوتـــاه ⚫ ⦁

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tavan، MaRjAn و -FãTéMęH-

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نام داستان: ته مانده‌های بوی بابونه
ژانر: اجتماعی
خلاصه:
صدای خنده‌های کودکانه، غرغرهای بامزه، وسواس انگشت‌های دستمال به دست، عطر ادویه‌های پخش و پلا، ورق‌های کتاب روی میز، بابونه‌های جا خوش کرده میان گلدان، رد سرخ خون همه را با خود برد. باد میان بلوط‌های آویزان می‌وزید. بابونه‌های خشک میان باد چرخیدند و لا‌به‌لای کارتن‌های پخش‌و‌پلا گم شدند. برگ‌های خیس خورده در خون بابونه‌ها و ناله‌های گربه میان سکوت خانه می‌پیچید.
صفحات باز کتاب در دستان مرد به سختی ورق خوردند. دیگر از لمس نوازش‌وار انگشتان لطیف زن و صدای گربه‌ی حنایی اثری نبود.
باسلام، ناظر شما -FãTéMęH-
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید، به امید موفقیت شما...:good_luck:


درخواست ⦁ ⚫ تعیین ناظر داستـــان کوتـــاه ⚫ ⦁

 
  • تشکر
Reactions: 月光~
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا