- عضویت
- 25/8/20
- ارسال ها
- 101
- امتیاز واکنش
- 1,877
- امتیاز
- 163
- زمان حضور
- 3 روز 1 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت_69
*پریا*
با درد از خواب بیدار میشم.
تو این مدت که اینجام نمیدونم کی شبه کی روز.
اه این درد لعنتی چیه توی این وضع.
-آی کمرم درد میکنه.
چه غلطی کنم الان!؟
بیشور منو چنان هول داد که کمرم ضربه دیده.
ای خدا جون دردش زیاده چیکار کنم.
دیگه داشت از درده زیاد اشکم در میومد.
دستم رو روی کمرم میکشم که همچین میسوزه...
*پریا*
با درد از خواب بیدار میشم.
تو این مدت که اینجام نمیدونم کی شبه کی روز.
اه این درد لعنتی چیه توی این وضع.
-آی کمرم درد میکنه.
چه غلطی کنم الان!؟
بیشور منو چنان هول داد که کمرم ضربه دیده.
ای خدا جون دردش زیاده چیکار کنم.
دیگه داشت از درده زیاد اشکم در میومد.
دستم رو روی کمرم میکشم که همچین میسوزه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان حافظه از دست رفته | *Fatemeh* کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com