خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم شخصیت رو بیشتر می‌پسندین؟

  • روند رمان چطوره؟

    رای: 0 0.0%
  • ۲متوسط

    رای: 0 0.0%
  • ۳بد

    رای: 0 0.0%
  • به اندازه‌ی کافی معما داره؟

    رای: 0 0.0%
  • ۲نه

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    8
وضعیت
موضوع بسته شده است.

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
هنگامی که اندک سالی سن داشت، به خانه‌ی بی‌بی آمده بود و بی‌بی برای انجام کاری به بیرون رفته و او در خانه تنها ماند.
آن موقع هنوز تازه بی‌بی این خانه را خریده بود و او اوایل اصلاً احساس خوبی به آن خانه‌ی قدیمی با دیوارهای کرم و نم‌زده نداشت.
یادش آمد وقتی که تنها بود، گربه‌ای شیطان و بازیگوش خودش را تندتند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، FaTeMeH QaSeMi و 9 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
با بالا رفتن صدای نگران و درعین‌حال آسوده‌اش، سر زهراخانمِ رنگ‌پریده به‌طرفش برگشت.
- الو مونا، خوبی؟ چی‌ شد دختر؟
نفسی عمیق کشید و در جواب پدرش گفت:
- هیچی پدرجان. حواسم به پشتم نبود. کامیون می‌خواست رد بشه؛ هول کردم حواسم نبود اشتباهی گوشی رو قطع کردم.
این بار تشویش درونی‌اش از بین رفت و خداروشکری زمزمه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، FaTeMeH QaSeMi و 9 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماشین با صدای بدی ایستاد و سمیرا کنار خیابان زانو زد.
دستی به گلویش کشید و آرام روی دو زانو‌یش بلند شد و سپس ایستاد. از راننده عذرخواهی کرد و بعد از دادن کرایه، بی‌توجه به سؤال‌های پیرمرد، راه افتاد.
یعنی تلاش این‌همه‌سال بیهوده بود؟! لعنتی‌ای به آن چشمان وحشی و نارنجی‌رنگ فرستاد.
کاملاً کسل بود و روحیه‌اش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، FaTeMeH QaSeMi و 9 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
آهی از این‌همه گرما کشید و نی را در دهانش گذاشت. طمع شیرین و سردی آبمیوه در دهانش جاری شد.
در همان‌ حال از پیرزنی که کنار ایستگاه اتوبوس ایستاده بود پرسید:
- ببخشید خیابان دهه فجر کجاست؟
پیرزن لبخند مهربانی زد و به خیابان اشاره کرد و جواب داد:
- مستقیم برو، بعد که به چهارراه رسیدی سمت چپ برو دخترم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، FaTeMeH QaSeMi و 10 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
با عجله سرش را بالا آورد و کنجکاوانه صورت مونا را رصد کرد؛ اما هیچ شباهتی به آنچه که ماری گفته بود نداشت. ناامید سر پایین انداخت و بله‌ای گفت.
مونا با لبخند دستی جلو برد و گفت:
- شاید تو این وضعیت خنده‌دار باشه؛ اما من مونا هستم؛ مونا رستگار. خوشبختم!
سمیرا دهنی کج کرد و در ذهن گفت:
«اِوا خواهر، من فکر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، M O B I N A و 10 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
بازگشت به زمان حال، یزد
با بی‌قراری دستانش را دور فنجان فشرد و به عکس‌العمل مونا در مقابل حرف‌های اولیه‌اش نگاه کرد.
اما مونا به‌صورت تهاجمی و خشمگین به دخترک روبه‌رویش نگاه می‌کرد و صدای سمیرا در ذهنش می‌چرخید:
«من می‌دونم تو کی هستی. تو نوه‌ی فاطمه‌ای.»
نفسش تند و عمیق‌تر شد.
«تو نوه‌ی همونی که در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، M O B I N A و 9 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
سمیرا با دلسوزی به او نگاه کرد و بعد از چند دقیقه مکث گفت:
- حالا آماده‌ای تا ماجرای من رو بشنوی؟
سری به معنای تأیید تکان داد.
- ماجرا از اونجایی شروع شد که من با یه گروه گردشگری برای گشت‌زنی توی کویر همراه شدم. خیلی خسته شده بودم و همین‌طور تشنه. می‌دونی من برخلاف مادربزرگ تو گم نشدم؛ من خودم با میل خودم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، M O B I N A و 8 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
پریماه‌خانم سؤالی نپرسید و شماره‌ی سمیرا را داد. مونا تشکری کرد و به‌سمت اتاق رفت و در را بست. بهتر بود زودتر این قضیه را جمع‌وجور کند و به رشت برگردد.
بعد از گرفتن شماره، منتظر ماند. سرانجام صدای سمیرا از گوشی بلند شد:
- بله؟
دم و بازدمی کرد.
- سلام.
لحن سؤالی سمیرا بلند شد:
- سلام. شما؟
- مونام.
لحن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زهرا.م، زینب باقری، دونه انار و 9 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
شانه‌های سمیرا شروع به تکان خوردن کرد و مونا فکر کرد که چه اتفاقی باعث شده سمیرای پرشور این‌طور به غم بیفتد‌!
- وای مونا، وای! اونا ماری رو جلوی چشمای من کشتن. با اینکه فقط طول آشنایی ما یک روز بود، اما من توی همون چند ساعت شیفته‌ی آرامش و متانتش شده بودم.
چشمانش گرد شد و فقط یک کلمه از دهانش خارج شد:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، زهرا.م، زینب باقری و 8 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
صورت رنگ‌پریده‌اش نشان از حال درونی‌اش می‌داد و جوشش معده‌اش هم همین‌طور.
سمیرا از آن طرف تندتند به در می‌کوبید و ابراز نگرانی می‌کرد.
آبی به صورت عرق‌کرده‌اش زد و با دستمال صورتش را خشک کرد.
باز هم یکی از نقاط منفی او، خیلی حساس بودن و وسواس بودن در نوع غذا یا کسی که آن را درست کرده و به قول زهراخانم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، زهرا.م، زینب باقری و 7 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا