- عضویت
- 22/8/20
- ارسال ها
- 122
- امتیاز واکنش
- 2,422
- امتیاز
- 163
- محل سکونت
- ɧamɷɷŋ cɩtʏ
- زمان حضور
- 5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
هنگامی که اندک سالی سن داشت، به خانهی بیبی آمده بود و بیبی برای انجام کاری به بیرون رفته و او در خانه تنها ماند.
آن موقع هنوز تازه بیبی این خانه را خریده بود و او اوایل اصلاً احساس خوبی به آن خانهی قدیمی با دیوارهای کرم و نمزده نداشت.
یادش آمد وقتی که تنها بود، گربهای شیطان و بازیگوش خودش را تندتند...
آن موقع هنوز تازه بیبی این خانه را خریده بود و او اوایل اصلاً احساس خوبی به آن خانهی قدیمی با دیوارهای کرم و نمزده نداشت.
یادش آمد وقتی که تنها بود، گربهای شیطان و بازیگوش خودش را تندتند...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: