- عضویت
- 22/8/20
- ارسال ها
- 122
- امتیاز واکنش
- 2,422
- امتیاز
- 163
- محل سکونت
- ɧamɷɷŋ cɩtʏ
- زمان حضور
- 5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
سمیه صورتش را کج کرد و گفت:
- واه واه! این چه حرفیه دختر؟
لباسهایش را درآورد و خود را به روی مبل انداخت. در همان حال گفت:
- مادر من، نمیخواد انکار کنین. بگین چیکارم دارین.
لبخندی زد:
- دستت درد نکنه! پا شو برو حیاط رو یه جمعوجوری بکن.
با خنده گفت:
- چشم.
با یادآوری چیزی پرسید:
- راستی مامان، بابا کی...
- واه واه! این چه حرفیه دختر؟
لباسهایش را درآورد و خود را به روی مبل انداخت. در همان حال گفت:
- مادر من، نمیخواد انکار کنین. بگین چیکارم دارین.
لبخندی زد:
- دستت درد نکنه! پا شو برو حیاط رو یه جمعوجوری بکن.
با خنده گفت:
- چشم.
با یادآوری چیزی پرسید:
- راستی مامان، بابا کی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: