خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم شخصیت رو بیشتر می‌پسندین؟

  • روند رمان چطوره؟

    رای: 0 0.0%
  • ۲متوسط

    رای: 0 0.0%
  • ۳بد

    رای: 0 0.0%
  • به اندازه‌ی کافی معما داره؟

    رای: 0 0.0%
  • ۲نه

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    8
وضعیت
موضوع بسته شده است.

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
سمیه صورتش را کج کرد و گفت:
- واه واه! این چه حرفیه دختر؟
لباس‌هایش را درآورد و خود را به روی مبل انداخت. در همان حال گفت:
- مادر من، نمی‌خواد انکار کنین. بگین چی‌کارم دارین.
لبخندی زد:
- دستت درد نکنه! پا شو برو حیاط رو یه جمع‌و‌جوری بکن.
با خنده گفت:
- چشم.
با یادآوری چیزی پرسید:
- راستی مامان، بابا کی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، Bluesky و 36 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
مانتو، شال و شلواری مشکی‌رنگ پوشید و از حاج‌حسین و زهراخانم خداحافظی کرد.
حاج‌حسین و زهراخانم چیزی نگفتند؛ زیرا چشمان سرخ مونا و لباس‌هایش نشان می‌داد که به کجا می‌خواهد برود.
سوار تاکسی شد و آدرس را داد.
آرام بین مزارها قدم برمی‌داشت و هرچه به قبر بی‌بی نزدیک می‌شد، بغضش بزرگ‌تر و سنگین‌تر می‌شد.
با دیدن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، Bluesky و 34 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
سفره را پهن کرد و ظروف را گذاشت.
به اتاق مونا رفت تا بیدارش کند. دلش نمی‌آمد مونا را بیدار کند؛ اما از وقتی که آمده بود، چیزی نخورده بود و ممکن بود برای فردا صبح بی‌حال‌وحوصله شود.
آرام نزدیک شد و او را تکان داد.
- مونا، مونا پا شو دخترم. پا شو بیا غذا بخوریم.
دستان مشت‌شده‌اش را بر روی پتو فشار داد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، Bluesky و 32 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
ماه همانند چراغی در آسمان شب خودنمایی می‌کرد و نور خود را بر سر آسمان و زمین می‌تاباند. ستارگان همچو کرم‌های شب‌تاب چشمک می‌زدند.
در تاریکی و خاموشی شب، هرکس در تفکرات خودش غوطه‌ور بود.
مونا حتی در خواب به فکر یزد بود و آن روستای مرموز‌.
سمیرا با ترس از فاش شدن خاطرات و چیزهایی که می‌دانست و صد البته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، Bluesky و 32 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
از تاکسی زردرنگ پیاده شد و حساب کرد. کلید را از ساک بیرون آورد و در قفل زردرنگ چرخاند.
سکوت خانه از نبودن سکنه بود.
کلید برق را زد و به اتاقش رفت.
اتاق مونا شامل رخت خواب و کُمدی بزرگ و آینه قدی زیبایی می‌شد و در مجموع رنگ کل این‌ها حتی ظریف‌‌کاری‌های آینه، رنگ فیلی بود.
چند دست لباس و مانتوی خنک در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، Bluesky و 34 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک لحظه گمان کرد قلبش ایستاد؛ اما بعد با رنگی پریده و صدایی لرزان گفت:
- چی؟ م... مامان؟
سری به معنای آره تکان داد.
- مامان چی؟ حرف بزن بچه!
با همان لحن کودکانه‌اش، لرزان گفت:
- داشتیم می‌رفتیم مغاره حاج‌اکبر، ولی ماشین خورد به مامان و بردنش. آبجی‌سمیرا مامان رو دزدیدن؟ خوب می‌شه؟
برای تسکین دل برادرش گفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، Bluesky و 30 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
کمی که جلوتر رفت، نگاهش به تابلویی برخورد.
مسافرخانه‌ی دیجوریان!
تک‌خنده‌ای کرد. اسم بی‌معنی و جالبی بود! البته خنده‌دار هم بود.
درونش غوغایی از نزدیکی به مسافرخانه برپا بود.
مونا شخصیت تقریباً نترسی داشت و این را از پدربزرگ مرحومش به ارث بـرده بود.
شجاع بود؛ ولی نه شجاعت برای کاری مثل تنهایی به قبرستان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، Bluesky و 29 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
تند می‌دوید و آن‌ها هم به دنبالش می‌آمدند.
شلوار لی مشکی‌رنگش در اثر برخورد با خارهای صحرایی و بوته‌ها پاره شده بود.
دویدن در این صحرا سخت بود؛ زیرا با خاک نرمی که داشت، با هر قدم نیمی از پایش به درون ماسه‌ها فرو می‌رفت.
در تاریکی به هر سو و به دنبال او قدم برمی‌داشت.
ناگهان به چیزی برخورد و آخرین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، Bluesky و 26 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
خنده‌دار بود! وضعیتش همانند کارتون‌های کودکان شده بود. هر لحظه منتظر پریدن روح یا موجودی وحشتناک به داخل مسافرخانه بود.
تنش خیس از عرق بود و سعی می‌کرد نفس عمیقی بکشد‌.
به‌سوی پنجره رفت؛ اما ترس بر وجودش حاکم شد.
سریع پنجره اول را بست و بدون نگاه کردن به بیرون، قدم به جلو برداشت؛ اما دوباره پنجره‌ی دوم باز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، Bluesky و 23 نفر دیگر

برگزیده۱۴

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
22/8/20
ارسال ها
122
امتیاز واکنش
2,422
امتیاز
163
محل سکونت
ɧamɷɷŋ cɩtʏ
زمان حضور
5 روز 9 ساعت 52 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
خواب‌آلود غلتی زد و با دستانش چشمان مشکی‌رنگ خود را مالید و بعد با پلک‌های نیمه‌باز به ساعت نگریست.
امروز قرار بود مهمان عزیزکرده مادرش بیاید و او مشتاق بود ببیند آن دختری که مادرش این‌قدر تعریفش را می‌کرده کیست.
از حالت درازکشیده بلند شد و قلنج انگشتان کشیده‌اش را شکست.
خمیازه‌ای کشید و بعد بلند شد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: زینب باقری، M O B I N A، FaTeMeH QaSeMi و 23 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا