- عضویت
- 22/8/20
- ارسال ها
- 141
- امتیاز واکنش
- 2,899
- امتیاز
- 163
- محل سکونت
- ɧamɷɷŋ cɩtʏ
- زمان حضور
- 5 روز 9 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت بیست و نهم
***
خوابآلود غلتی زد و با دستانش چشمان مشکیرنگ خود را مالید و بعد با پلکهای نیمهباز به ساعت نگریست.
امروز قرار بود مهمان عزیزکرده مادرش بیاید و او مشتاق بود ببیند آن دختری که مادرش اینقدر تعریفش را میکرده کیست.
از حالت درازکشیده بلند شد و قلنج انگشتان کشیدهاش را شکست.
خمیازهای کشید و بعد بلند شد و ایستاد...
***
خوابآلود غلتی زد و با دستانش چشمان مشکیرنگ خود را مالید و بعد با پلکهای نیمهباز به ساعت نگریست.
امروز قرار بود مهمان عزیزکرده مادرش بیاید و او مشتاق بود ببیند آن دختری که مادرش اینقدر تعریفش را میکرده کیست.
از حالت درازکشیده بلند شد و قلنج انگشتان کشیدهاش را شکست.
خمیازهای کشید و بعد بلند شد و ایستاد...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان یادبود آخرین مرقومه | برگزیده۱۴ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: