خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,625
امتیاز
473
سن
24
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
مختار خود را از هواداران‌ پیغمبر (ص‌) فرا می‌نمود. پدرش‌ در جنگ‌ با ایرانیان‌ کشته‌ شده‌ بود. عمویش‌ سعدبن‌مسعود که‌ تربیت‌ وی‌ را بر عهده‌ داشت‌ یک‌ چند در دوره‌ی‌ خلافت‌ علی‌ (ع‌) به‌ حکومت‌ مدائن‌ رسید و در هنگامی‌ که‌ او در جنگ‌ خوارج‌ به‌ یاری‌ علی‌ (ع‌) برخاست‌، مدائن‌ چندی‌ به‌ دست‌ مختار بود. با این‌ همه‌، وقتی‌ امام‌ حسن‌ (ع‌) از جنگ‌ با معاویه‌ انصراف‌ یافت‌ و نزد سعدبن‌مسعود آمد، مختار پیشنهاد کرد که‌ او را نزد معاویه‌ بفرستند و به‌ او تسلیم‌ کنند این‌ امر بهانه‌ای‌ شد که‌ شیعه‌ پس‌ از آن‌ همواره‌ مختار را بدان‌ نکوهش‌ کنند. در هر حال‌ مقارن‌ ایام‌ خلافت‌ بنی‌امیه‌، مختار بدان‌ قوم‌ علاقه‌ای‌ نشان‌ نداد. در واقعه‌ی‌ مسلم‌بن‌عقیل‌ که‌ به‌ کوفه‌ آمد تا مقدمه‌ی‌ خلافت‌ را برای‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع‌) آماده‌ سازد، و سپس‌ گرفتار و کشته‌ شد، مختار بر خلاف‌ بنی‌امیه‌ برخاست‌ و به‌ زندان‌ افتاد. در واقعه‌ی‌ کربلا نیز در بند بود. چون‌ رهایی‌ یافت‌ به‌ مکّه‌ رفت‌ و با ابن‌ زبیر که‌ آهنگ‌ خروج‌ بر امویان‌ داشت‌ آشنا گشت‌. بعد از آن‌ به‌ طائف‌، زادگاه‌ خویش‌ رفت‌. یک‌ سال‌ بیش‌ در آنجا نماند و باز به‌ ابن‌ زبیر پیوست‌. در واقعه‌ی‌ حصار مکّه‌ که‌ به‌ سال‌ ۶۴ روی‌ داد نیز با او یاری‌ کرد. اما چندی‌ بعد، باز ابن‌ زبیر را بگذاشت‌ و به‌ کوفه‌ رفت‌ و در صدد اجرای‌ طرح‌ تازه‌ای‌ افتاد.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,625
امتیاز
473
سن
24
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
در آن‌ هنگام‌ که‌ رمضان‌ سال‌ ۶۴ بود، شیعیان‌ کوفه‌ بر گرد سلیمان‌ بن‌ صُرَد خزاعی‌ بودند. اما کار آنها پیشرفت‌ نداشت‌ و عبیداللّه‌ زیاد آنها را مالشی‌ سخت‌ داده‌ بود. مختار، چون‌ نمی‌خواست‌ فرمان‌ رؤسای‌ شیعه‌ را گردن‌ بنهد، دعوتی‌ تازه‌ آغاز نهاد و خود را فرستاده‌ و نماینده‌ی‌ محمّد بن‌ حنفیه‌ فرزند علی‌ (ع‌) خواند. شیوایی‌ بیان‌ و زیبایی‌ گفتار او، که‌ چون‌ کاهنان‌ قدیم‌ سخن‌ با سجع‌ و استعاره‌ می‌گفت‌، سبب‌ نشر دعوی‌ و بسط‌ نفوذ او گشت‌. از این‌ رو یک‌ چند والی‌ کوفه‌، که‌ از جانب‌ ابن‌ زبیر در آنجا بود وی‌ را بازداشت‌. اما چون‌ آزادی‌ یافت‌ در صدد برآمد با ابراهیم‌ بن‌ الاشتر که‌ از سران‌ شیعه‌ بود دوستی‌ آغاز کند. ابراهیم‌ نخست‌ نپذیرفت‌ اما مختار، نامه‌ای‌ بدو نمود که‌ گفته‌اند مجعول‌ بود، و در آن‌ محمّد حنفیه‌ وی‌ را به‌ یاری‌ خوانده‌ بود و مختار را امین‌ و وزیر خویش‌ یاد کرده‌ بود. ابراهیم‌ چون‌ این‌ نامه‌ بخواند دعوت‌ او را پذیرفت‌ و به‌ همکاری‌ او رضا داد. بزرگان‌ کوفه‌، که‌ در نهان‌ به‌ جانب‌ ابن‌ زبیر تمایل‌ داشتند، در مقابل‌ شور و شوق‌ موالی‌ و حمراء دیلم‌ که‌ یاران‌ و پیروان‌ ابراهیم‌ اشتر بودند، مقاومت‌ را روی‌ ندیدند و کار نهضت‌ مختار بالا گرفت‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,625
امتیاز
473
سن
24
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
اندک‌ اندک‌ گذشته‌ از کوفه‌، بلاد عراق‌ و آذربایجان‌ و ری‌ و اصفهان‌ و چند شهر دیگر نیز تحت‌ فرمان‌ او درآمد و هجده‌ ماه‌ از این‌ بلاد خراج‌ گرفت‌. بزرگان‌ کوفه‌ نیز رفته‌ رفته‌ از ناچاری‌، اکثر بدو پیوستند اما نه‌ به‌ او اعتماد کردند، و نه‌ از اینکه‌ موالی‌ را بر کشیده‌ بود وی‌ را عفو نمودند. اما مختار که‌ قدرت‌ و شوکت‌ خود را مدیون‌ یاری‌ موالی‌ بود به‌ شکایت‌ بزرگان‌ کوفه‌ التفات‌ نکرد. یک‌بار نیز وقتی‌ که‌ ابراهیم‌ و سپاه‌ او به‌ دفع‌ لشکریان‌ شام‌ رفته‌ بودند بزرگان‌ کوفه‌ در صدد خروج‌ بر مختار بر آمدند. اما مختار با آنها گرگ‌آشتی‌ای‌ کرد و در نهان‌ ابراهیم‌ را خواست‌. چون‌ ابراهیم‌ باز آمد بزرگان‌ کوفه‌ همه‌ به‌ دست‌ و پای‌ بمردند و سر جای‌ خویش‌ نشستند. پس‌ از آن‌ مختار به‌ عقوبت‌ قاتلان‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) برآمد و کسانی‌ را نیز که‌ از یاری‌ کردن‌ او خودداری‌ کرده‌ بودند بمالید. بفرمود تا سراهاشان‌ را ویران‌ کنند و آنها را بکشند و بر اندازند. مال‌ و عطایی‌ هم‌ که‌ پیش‌ از آن‌ به‌ آنها داده‌ می‌شد بفرمود تا به‌ موالی‌ که‌ یاران‌ وی‌ بودند داده‌ شود. همین‌ امر سبب‌ شد که‌ عربان‌ دل‌ از او بردارند و او را یله‌ کنند و به‌ دشمنانش‌ روی‌ آورند.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,625
امتیاز
473
سن
24
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
در واقع‌، مختار موالی‌ را که‌ مخصوصاً در کوفه‌ زیاد بودند زیاده‌ از حدّ دلجویی‌ کرد و آنها را که‌ در دوره‌ی‌ تسلّط‌ عمّال‌ بنی‌امیه‌، عرصه‌ی‌ جور و استخفاف‌ بسیار واقع‌ شده‌ بودند هواخواه‌ خویش‌ گردانید. عمّال‌ بنی‌امیه‌ که‌ تعصّب‌ عربی‌ بسیار داشتند پیش‌ از آن‌، نسبت‌ به‌ این‌ موالی‌ تحقیر و اهانت‌ بسیار روا داشته‌ بودند. آنها قبل‌ از آن‌ موالی‌ را پیاده‌ به‌ جنگ‌ می‌بردند و از غنایم‌ نیز بدانها هرگز بهره‌ای‌ نمی‌دادند. مختار موالی‌ را بر مرکب‌ نشاند و از غنایم‌ جنگ‌ بهره‌شان‌ داد. از این‌ رو آنها به‌ یاری‌ مختار برخاستند. چنان‌ شد که‌ عده‌ی‌ موالی‌ در سپاه‌ او چندین‌ برابر عربان‌ بود و از هشت‌ هزار تن‌ سپاهیان‌ او که‌ در پایان‌ جنگ‌ تسلیم‌ مصعب‌ بن‌ زبیر شدند، ده‌ یک‌ هم‌ عرب‌ نبود. گویند اردوی‌ ابراهیم‌ اشتر، چنان‌ از این‌ ایرانیان‌ در آگنده‌ بود که‌ وقتی‌ یک‌ سردار شامی‌ برای‌ مذاکره‌ی‌ با ابراهیم‌ به‌ اردوی‌ او می‌رفت‌ از جایی‌ که‌ داخل‌ اردو گشت‌ تا جایی‌ که‌ نزد سردار اردو رسید یک‌ کلمه‌ عربی‌ از زبان‌ سپاهیان‌ نشنید. وقتی‌ ابراهیم‌ اشتر را ملامت‌ کردند، که‌ در پیش‌ دلاوران‌ حجاز و شام‌ از این‌ مشتی‌ عجم‌ چه‌ ساخته‌ است‌، وی‌ با لحنی‌ که‌ از اطمینان‌ و رضایت‌ مشحون‌ بود گفت‌ که‌ هیچ‌ کس‌ در نبرد شامیها از این‌ قوم‌ که‌ با من‌ هستند آزموده‌تر نیست‌. اینان‌ فرزندان‌ اسواران‌ و مرزبانان‌ فارسند و من‌ خود نیز جنگ‌ آزموده‌ و معرکه‌ دیده‌ام‌. پیروزی‌ هم‌ با خداست‌، پس‌ چه‌ جای‌ ترس‌ است‌. باری‌ آنچه‌ موجب‌ وحشت‌ و نفرت‌ اعراب‌ از مختار گشته‌ بود کثرت‌ موالی‌ در سپاه‌ او بود.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,625
امتیاز
473
سن
24
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
طبق‌ قول‌ طبری‌، بزرگان‌ کوفه‌ انجمن‌ کردند و از مختار بدگویی‌ آغاز نمودند که‌ این‌ مرد خود را امیر ما می‌خواند در حالی‌ که‌ ما از او خشنود نیستیم‌. زیرا او موالی‌ را با ما برابر کرده‌ است‌ و بر اسب‌ و استر نشانده‌ است‌. روزی‌ ما را به‌ آنها می‌دهد و از این‌ رو بندگان‌ ما سر از فرمان‌ ما برتافته‌اند و دارایی‌ یتیمان‌ و بیوه‌زنان‌ را تاراج‌ می‌کنند.

وقتی‌ بزرگان‌ عرب‌ به‌ مختار پیام‌ فرستادند که‌ «ما را از برکشیدن‌ موالی‌ آزار رسانیدی‌، آنها را بر خلاف‌ رسم‌ بر چهارپایان‌ نشاندی‌ و از غنایم‌ جنگی‌ که‌ حق‌ ماست‌ به‌ آنها نصیب‌ دادی‌؟» مختار به‌ آنها جواب‌ داد که‌ «اگر من‌ موالی‌ را فروگذارم‌ و غنایم‌ جنگی‌ را به‌ شما واگذارم‌، آیا به‌ یاری‌ من‌ با بنی‌امیه‌ و ابن‌ زبیر جنگ‌ خواهید کرد و در این‌ باب‌ سوگند و پیمان‌ توانید به‌ جای‌ آورد؟» اما آنها جواب‌ منفی‌ دادند و بدین‌ جهت‌ بود که‌ مختار سرانجام‌ در مقابل‌ ابن‌ زبیر که‌ بزرگان‌ کوفه‌ و رجال‌ عرب‌ با او هم‌داستان‌ بودند مغلوب‌ و مقتول‌ شد. در باب‌ مختار و نهضت‌ او گونه‌ گون‌ سخنها گفته‌اند و داوری‌ در این‌ باب‌ نیز آسان‌ نیست‌. بزرگان‌ عرب‌ از شیعه‌ و سنی‌ درباره‌ی‌ او نظر خوبی‌ نداشته‌اند و اقدام‌ او را در بر کشیدن‌ موالی‌ ناپسند و خلاف‌ حمیت‌ می‌شمرده‌اند و از این‌ رو وی‌ را به‌ دروغ‌زنی‌ و حیله‌گری‌ و جاه‌طلبی‌ و گزافه‌گویی‌ متهم‌ کرده‌اند. درست‌ است‌ که‌ رفتار او با بزرگان‌ کوفه‌ از دورویی‌ خالی‌ نبود و نیز در سوء استفاده‌ از نام‌ محمّد حنفیه‌ قدری‌ افراط‌ کرد، اما هواداری‌ او از موالی‌ درس‌ بزرگ‌ پربهایی‌ بود؛ هم‌ برای‌ موالی‌ که‌ بعدها جرئت‌ اقدام‌ بر خلاف‌ عربان‌ را یافتند و هم‌ برای‌ عرب‌ که‌ بیهوده‌ شرف‌ اسلام‌ را منحصر به‌ خویش‌ می‌دیدند.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,625
امتیاز
473
سن
24
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدین‌ گونه‌ قیام‌ مختار، برای‌ ایرانیان‌ بهانه‌ی‌ زورآزمایی‌ با عرب‌ و مجال‌ انتقام‌جویی‌ از بنی‌امیه‌ بود. ولیکن‌ عربان‌ که‌ نمی‌توانستند نهضت‌ قوم‌ ایرانی‌ را تحمّل‌ کنند سعی‌ کردند در این‌ ماجرا موالی‌ را به‌ تاراج‌ مال‌ یتیمان‌ و بیوه‌زنان‌ متهم‌ کنند. اما در واقع‌ این‌ اتّهام‌ ناروایی‌ بود. این‌ اعراب‌ بودند که‌ مال‌ یتیمان‌ و بیوه‌زنان‌ را تاراج‌ می‌نمودند. سرداران‌ عرب‌ بودند که‌ موجبات‌ سقوط‌ دولت‌ عربی‌ بنی‌امیه‌ را فراهم‌ آوردند.

کار عمده‌ی‌ آنها غزو و جهاد بود اما در این‌ کار مقصود آنها پیشرفت‌ دین‌ نبود. این‌ کار را فقط‌ به‌ منظور غارت‌ و استفاده‌ پیش‌ گرفته‌ بودند، بسیاری‌ از سپاهیان‌ و کارگزاران‌ بر اثر طمع‌ورزی‌ رؤساء و امراء، فقیر گشته‌ بودند. وقتی‌ یک‌ عامل‌ به‌ جای‌ دیگر گماشته‌ می‌شد، عامل‌ معزول‌ را مصادره‌ می‌کرد و با اقسام‌ عقوبتها و عذابها اموال‌ او را باز می‌ستاند بدین‌ گونه‌ بود که‌ در عهد امویان‌ حجّاج‌ عراق‌ را و قتیبه‌ بن‌ مسلم‌ خراسان‌ را به‌ آتش‌ کشیدند. میزان‌ مالیاتها و خراجها هر روز فزونی‌ می‌یافت‌ و بیداد و تعدّی‌ مأموران‌ در گرفتن‌ اموال‌، هر روز آشکارتر می‌گشت‌. از قساوت‌ و خشونت‌ عمّال‌ حجّاج‌ داستانهای‌ شگفت‌انگیز بسیار در تاریخها آورده‌اند.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,625
امتیاز
473
سن
24
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
حکایت‌ ذیل‌ نمونه‌ای‌ از آنهاست‌: می‌نویسند که‌ مردم‌ اصفهان‌ چند سالی‌ نتوانستند خراج‌ مقرّر را بپردازند. حجّاج‌، عربی‌ بدوی‌ را به‌ ولایت‌ آنجا برگماشت‌ و از او خواست‌ که‌ خراج‌ اصفهان‌ را وصول‌ کند. اعرابی‌ چون‌ به‌ اصفهان‌ رفت‌ چند کس‌ را ضمان‌ گرفت‌ و ده‌ ماه‌ به‌ آنها مهلت‌ داد. چون‌ در موعد مقرّر خراج‌ را نپرداختند آنها را که‌ ضمان‌ بودند بازداشت‌ و مطالبه‌ی‌ خراج‌ نمود آنها باز بهانه‌ آوردند. اعرابی‌ سوگند خورد که‌ اگر مال‌ خراج‌ را نیاورند آنان‌ را گردن‌ خواهد زد. یکی‌ از آن‌ ضمانهاپیش‌ رفت‌ بفرمود تا گردنش‌ بزدند و بر آن‌ نوشتند «فلان‌ پسر فلان‌، وام‌ خود را گزارد» پس‌ فرمان‌ داد تا آن‌ سر را در بدره‌ای‌ نهادند و بر آن‌ مهر نهاد. دومی‌ را نیز همچنین‌ کرد. مردم‌ را چاره‌ نماند، بشکوهیدند و خراجی‌ را که‌ بر عهده‌ داشتند جمع‌ کردند و ادا نمودند.

با چنین‌ سخت‌کشی‌ و کینه‌کشی‌ که‌ از جانب‌ عمّال‌ حجّاج‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ روا می‌شد چاره‌ای‌ جز تسلیم‌ محض‌ یا قیام‌ خونین‌ نبود و چند بار مردم‌ ناچار شدند سر به‌ شورش‌ بردارند. حجّاج‌ چه‌ کرد؟


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,625
امتیاز
473
سن
24
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
۱۸-۹- دوره‌ی‌ حکومت‌ خون‌آلود و وحشت‌انگیز حجّاج‌ در عراق‌ یک‌سره‌ در فجایع‌ و مظالم‌ گذشت‌، داستانها و روایات‌ هولناکی‌ از دوران‌ حکومت‌ او نقل‌ کرده‌اند که‌ مایه‌ی‌ نفرت‌ و وحشت‌ طبع‌ آدمی‌ است‌. گویند: «در زندان‌ او چند هزار کس‌ محبوس‌ بودند و فرموده‌ بود تا ایشان‌ را آب‌ آمیخته‌ با نمک‌ و آهک‌ می‌دادند و به‌ جای‌ طعام‌ سرگین‌ آمیخته‌ به‌ گمیز خر» حکومت‌ او در عراق‌ بیست‌ سال‌ طول‌ کشید. در این‌ مدت‌ کسانی‌ که‌ او کشت‌ جز آنان‌ که‌ در جنگ‌ با او کشته‌ شدند، اگر بتوان‌ قول‌ مورّخان‌ را باور کرد، بالغ‌ بر یک‌صد و بیست‌ هزار کس‌ بود. نوشته‌اند که‌ وقتی‌ وفات‌ یافت‌ پنجاه‌ هزار مرد و سی‌ هزار زن‌ در زندان‌ او بودند شاید این‌ ارقام‌ از اغراق‌ و مبالغه‌ خالی‌ نباشد اما این‌ اندازه‌ هست‌ که‌ دوره‌ی‌ حکومت‌ او در عراق‌، برای‌ همه‌ی‌ مردم‌، خاصّه‌ برای‌ موالی‌ بدبختی‌ بزرگی‌ بوده‌ است‌.

درباره‌ی‌ حجّاج‌ قصه‌های‌ شگفت‌انگیز و هولناک‌ بسیار آورده‌اند. نوشته‌اند که‌ وقتی‌ از مادر زاد شیر نمیخورد ناچار تا چهار روز خون‌ جانوران‌ در دهانش‌ می‌ریختند. با این‌ افسانه‌ خواسته‌اند از این‌ کودکی‌ که‌ مقدّر بود روزی‌ فرمانروای‌ جبّار عراق‌ بشود، اژدهایی‌ خون‌آشام‌ بسازند.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,625
امتیاز
473
سن
24
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
حقیقت‌ آن‌ است‌ که‌ اوایل‌ حال‌ او درست‌ معلوم‌ نیست‌. گفته‌اند که‌ در جوانی‌ معلّم‌ مکتب‌ بود. در جنگی‌ که‌ بین‌ عبدالملک‌ مروان‌ با مصعب‌ بن‌ زبیر در عراق‌ روی‌ داد به‌ خلیفه‌ پیوست‌ و با او به‌ شام‌ رفت‌ سپس‌ از دست‌ او مأمور فتح‌ مکّه‌ شد و آن‌ را حصار داد. از بالای‌ کوه‌ ابوقبیس‌ با منجنیق‌ بر مکّه‌ سنگ‌ بارید تا آن‌ را بگشود و ابن‌ زبیر را که‌ به‌ حرم‌ رفته‌ بود، بگرفت‌ و بکشت‌. پس‌ از آن‌ حکومت‌ مکّه‌ و مدینه‌ و یمن‌ و یمامه‌ از جانب‌ خلیفه‌ بدو واگذار شد. دو سال‌ بعد، او را به‌ حکومت‌ عراق‌ فرستادند و عراق‌ در آن‌ هنگام‌ از فتنه‌ی‌ خوارج‌ دمی‌ آسوده‌ نبود. با این‌ خوارج‌، ناراضیان‌ و علی‌الخصوص‌ موالی‌ غالباً همراه‌ بودند. کسانی‌ که‌ هنوز در اسلام‌ به‌ چشم‌ آشتی‌ نمی‌دیدند، خیلی‌ زود ممکن‌ بود فریفته‌ی‌ دعوی‌ کسانی‌ شوند که‌ خلیفه‌ را ناحق‌ می‌دانستند و مالیات‌ دادن‌ به‌ او را در حقیقت‌ به‌ مثابه‌ی‌ حمایت‌ و تقویت‌ او می‌شمردند. حکومت‌ حجّاج‌ د رعراق‌ با قساوتی‌ بی‌نظیر توأم‌ بود و استیلای‌ او بر مردم‌ به‌ منزله‌ی‌ تازیانه‌ی‌ عقوبت‌ و شکنجه‌ بود. در ورود به‌ بصره‌ خطبه‌ای‌ خواند که‌ از قساوت‌ و صلابت‌ او حکایت‌ می‌کرد. حجّاج‌ با آنکه‌ خوارج‌ را مالش‌ سخت‌ داد، از بس‌ بیداد می‌کرد خشم‌ و نفرین‌ مسلمانان‌ همواره‌ در پی‌ او بود.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,625
امتیاز
473
سن
24
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
وی‌ سـ*ـیاست‌ خشن‌ تعصّب‌ نژادی‌ بنی‌امیه‌ را بر ضدّ موالی‌ در دوره‌ی‌ حکومت‌ خود با خشونت‌ و قساوت‌ بسیار دنبال‌ می‌کرد. می‌نویسند وقتی‌ به‌ عامل‌ خود در بصره‌ نوشت‌ که‌ نبطیها را از بصره‌ تبعید کن‌ زیرا آنها موجب‌ فساد دین‌ و دنیایند. عامل‌ چنان‌ کرد و پاسخ‌ داد که‌ آنها را همه‌ خارج‌ کردم‌ جز کسانی‌ که‌ قرآن‌ می‌خوانند یا فقه‌ می‌آموزند. حجّاج‌ به‌ وی‌ نوشت‌ که‌ «چون‌ این‌ نامه‌ را بخوانی‌ پزشکان‌ را نزد خود حاضر آور و خویشتن‌ رابر آنها عرضه‌ کن‌ تا نیک‌ بجویند و اگر در پیکرت‌ یک‌ رگ‌ نبطی‌ باشد قطع‌ کنند». بدین‌ گونه‌ حجّاج‌ سـ*ـیاست‌ نژادی‌ بنی‌ امیه‌ را، در تحقیر موالی‌ به‌ سختی‌ اجرا می‌کرد. همین‌ امر موجب‌ نارضایی‌ شدید مردم‌ از دستگاه‌ حکومت‌ او بود. نیز در ریختن‌ خون‌ و بخشیدن‌ مال‌ به‌ قدری‌ افراط‌ و اسراف‌ کرد که‌ عبدالملک‌ خلیفه‌ی‌ اموی‌ از شام‌ بدو نامه‌ نوشت‌ و در این‌ دو کار او را ملامت‌ بسیار کرد. حکومت‌ او برای‌ کسب‌ قدرت‌ لازم‌ می‌دید که‌ به‌ سختی‌ مخالفان‌ را از میان‌ بردارد و دوستان‌ و هواداران‌ خود را حمایت‌ و تقویت‌ کند. برای‌ این‌ مقصود لازم‌ بود که‌ از ریختن‌ خون‌ خلق‌ و از گرفتن‌ مال‌ آنها خودداری‌ نکند و به‌ همین‌ جهت‌ در جمع‌ خراج‌ و جزیه‌، تندخویی‌ و سخت‌کشی‌ پیش‌ گرفت‌.


تاریخ ایران از سقوط‌ نهاوند تا مرگ‌ افشین‌، به‌ روایت‌ دکتر زرین‌کوب‌

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا