- عضویت
- 7/7/20
- ارسال ها
- 1,358
- امتیاز واکنش
- 18,213
- امتیاز
- 373
- محل سکونت
- ~OVEN~
- زمان حضور
- 34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
اهل حق
اهل حق یا یارسان[۱] آیینی است با مناسک عرفانی که بهطور عمده در کردستان ایران و عراق پیرو دارد. تاریخ دقیق شکلگیری این آیین مشخص نیست، ولی پیروان آن به ازلی و ابدی بودن آیین خود باور دارند. این دین در دورههای مختلف تاریخی مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. اگرچه قدمت قدیمیترین متون مذهبی اهل حق تا سدهٔ دوم هجری و قدمت برخی از نیایشگاههای آن به پیش از اسلام نیز میرسد، اما ساختار کنونی آن از سدهٔ هفتم هجری و توسط سلطان سهاک بنیان نهاده شدهاست که در اعتقادات پیروان یارسان بالاترین جایگاه را دارد.[۲]
اگرچه مجموعهای از اعتقادات خاص در میان پیروان اهل حق مشترک است، اما بسته به اینکه سرسپردهٔ کدام یک از خاندانهای ۱۱ گانه باشند، آداب و رسوم و باورهای متفاوتی در میان آنها وجود دارد. اهل حق آمیختهای از آموزههای ادیان مختلف دارد و آثاری از مذاهب مانوی و یهود و مسیحیت در مذهب آنها به چشم میخورد.[۳]
محتویات
پیروان مسلک اهل حق با نامهای مختلفی شناخته میشوند. اگرچه در متون دینی بیش از هر نامی از نام یارسان و یاری استفاده شده و پیروان این دین نیز خود را با نام یار میشناسند، اما در مناطق مختلف نامهای مختلفی مانند اهل حق، کاکهای، صارلی، طایفه، طایفهسان، گوران، قلخانی، قزلباش، نیازی، اهل نیاز، اهل سر، سرطالبی، شاملو، خواجهوند، غلات، علیالهی و ... از جانب غیریارسانیان بر روی آنها گذاشته شدهاست. بیشتر این نامها نه به خود دین، بلکه به پیروان آن اشاره دارد و برخی از آنها مانند شیطانپرست، خروسکشان یا چراغ سیندرن نامهایی مغرضانه و حتی توهینآمیز محسوب میشوند.
در آذربایجان ایران پیروان یارسان را گاه گوران و گاه شاملو مینامند. شاملوها مردمی بودند که توسط امیرتیمور از شام به آذربایجان کوچاندهشدند و در زمان صفویه به دین یارسان گرویدند. در آذربایجان همچنین مردم یارسان را قرهقویونلو، گورنلر (به معنای بینندگان) و در ارومیه ابدال بنی نیز مینامند. همچنین در افغانستان و نیز در ترکیه به پیروان یارسان قزلباش گفته میشود، چرا که پیروان یارسان در آن منطقه در جنبش قزلباشها شرکت کردند. در قزوین پیروان یارسان را کاکاوند و در ماندران خواجهوند مینامند که هر دو نام ایل است و نه نام دین. در زنجان پیروان یارسان را سر طالبی به معنای طالب اسرار مینامند.[۴]
همچنین بسیاری از غیر اهل حق پیروان این دین را به اشتباه علیاللهی مینامند که این نام در واقع به فرقهای گفته میشد که در زمان علی بن ابیطالب توسط عبدالله بن سبا تأسیس شد و پیروانش به الوهیت علی اعتقاد داشتند. این نام به سبب وجود بینش انسانخدایی در دین یارسان توسط اعراب و مسلمانان به پیروان یارسان به اشتباه اطلاق شدهاست.[۴]
در عراق به پیروان یارسان کاکهای و یا صارلی گفته میشد. صارلیها که گروهی از یارسانیان ساکن موصل هستند، از شارزور به آنجا آمده و خان موصل از استرداد آنها جلوگیری کرده و آنها را صارلی یعنی از آن خود خطاب کردهاست.[۴]
علاوه بر این لفظ اهل حق نیز که توسط غیریارسانیان به پیروان این دین اطلاق میشود، در واقع از واژگان صوفیه است و به کسی اطلاق میشود که از مراحل شریعت و طریقت و معرفت گذر کرده و به بالاترین مرحلۀ سلوک یعنی حقیقت رسیدهاست. در واقع اهل حق عنوانی است که صوفیه به یارسان داده و منظور از آن قرار داشتن پیروان یارسان در مرحلۀ حقیقت است.[۴] بهطور کلی تمام این نامها به پیروان این دین اطلاق میشود و نام خود دین یارسان یا دین یاری است.
تاریخچه
دربارهٔ تاریخچهٔ مسلک اهل حق بین محققان اختلاف نظر وجود دارد.
مکری مسلک اهل حق را یکی از رشتههای انشعابی و وابسته به مذهب تشیع میداند. او معتقد است این مسلک مجموعهای است از عقاید و آرای خاصی که از عهود سالفه وجود داشته و بعدها با ذخائر معنوی اسلام و اساطیر ایران قدیم و افکار فرق غالی که در مناطق غرب ایران پراکنده بودهاند، در هم آمیخته و در برخورد با حوادث، در زمانهای مختلف، اشکال گوناگونی به خود گرفتهاست. اما بر حسب سنت خود پیروان حقیقت، این طریقه دنبالهٔ نوعی احساس ژرف مذهبی است که سـ*ـینه به سـ*ـینه از سلف به خلف میرسیده و نیز دنبالهٔ همان اصولی بودهاست که شاه مردان حق علی بن ابیطالب به سلمان و به عدهای از یاران نزدیک خود آموختهاست.[۵]
صفیزاده در اینباره در دانشنامه نامآوران یارسان مینویسد: بنا به نامه سرانجام، این مسلک از روز ازل پی ریزی شدهاست.[۶] ولی از اسناد و مدارک خطی چنین برداشت میشود که این مسلک در قرن دوم هجری توسط بهلول کوفی و یارانش با استفاده از عقاید و ذخایر معنوی ایران مانند؛ آیین زردشتی و مانوی و بهرهگیری از دین اسلام و آیین مسیحی و کلیمی و افکار فرقههای غالی پس از اسلام پیریزی شدهاست؛ ولی صفیزاده خود معتقد است پیدایش مسلک اهل حق نوعی ایستادگی در برابر اعراب بودهاست.[۶]
مینورسکی مسلک اهل حق را مشتق شده از مذهب شیعه میداند که سرانجام منجر به تشکیل یک سیستم مذهبی مجزا شده و در اساس آن افراطگرایی شیعه قابل مشاهدهاست.[۷]
نورعلی الهی در کتاب برهانالحق، مسلک اهل حق را وابسته به مذهب شیعه اثنی عشری جعفری میداند.[۸]
خواجهالدین ریشه مسلک اهل حق را نامشخص دانسته و مینویسد: در کتب قدیمه مربوط به ادیان، مانند الفرق بین الفرق و ملل و نحل شهرستانی که از آثار قرن پنجم و ششم میباشند، نامی از این فرقه بـرده نشدهاست. همچنین پیروان این فرقه سعی میکردند اسرار خود را فاش نکنند و این امر سبب گردیده کسی از تاریخ پیدایش مرام اهل حق اطلاعی نداشته باشد. او معتقد است برخی از اعتقادات پیروان اهل حق که پایه و اساس مرام اهل حق را تشکیل میدهند، از نظر اسلام مطرود است و معتقد بودن به این گونه عقاید سبب جدایی مسلک اهل حق از اسلام گردیدهاست. او در ادامه میگوید: ولی پیروان اهل حق پیدایش مسلک خود را از عالم الست میدانند.[۹]
گروه دیگری از نویسندگان معتقدند گر چه اهل حق خود را مسلمان و شیعه میداند و مانند شیعیان به ائمه هدی اعتقاد دارند، ولی اساس مذهب آنها صرفاً اسلامی نیست. بلکه مرام آنها مجموعهای است از عقاید و تعالیمی که تحت تأثیر افکار زرتشتی، مسیحی، مانوی و کلیمی بودهاست. آنها نشانهٔ بارز تشیع در این مسلک را اعتقاد به وجود علی ابن ابیطالب میدانند، ولی معتقدند ایمان و اعتقاد پیروان اهل حق دربارهٔ علی ابن ابیطالب از حد متعارف خارج شده و به درجه غلو رسیدهاست.[۱۰]
در سدۀنوزدهم
بخش زیادی از کردهای ایران تا اواخر سدۀ نوزدهم میلادی پیروی دین یارسان بودند. هنری بایندر سیاح فرانسوی که در اواخر قرن نوزدهم از کرمانشاه دیدن کردهاست، در سفرنامۀ خود با عنوان «در کردستان، در بینالنهرین و پرشیا» که در سال ۱۸۸۷ به چاپ رسیدهاست دین غالب مردم را یارسان میداند. او در بازدید از شهر قصر شیرین مینویسد:
....بیشتر کُردان ایران از فرقۀ علیاللهی هستند. اگر آنها را در انجام کارهایشان آزاد گذارند، آنها هم در کار دیگران مداخله نمیکنند. حس احترام به عقیدۀ مذهبی دیگران در نزد ایشان بسیار زیاد است.[۱۱]
او همچنین در بازدید از شهر کرمانشاه مینویسد:
....کُردان ایالت کرمانشاه مردمی آرام و خوشبرخوردند. آنها به فرقۀ علیاللهی تعلق دارند که باگذشتترین فرقههای مذهبی هستند. در بعضی از دهکدهها پیروان این فرقه با مسیحیان که گذشت آنها کمتر است آمیـ*ـزش دارند.[۱۲]
بنیانگذاری
بر طبق کلام سرانجام (کتاب مقدس اهل حق)، این مسلک آیین از روز ازل وجود داشته و تعلیماتش به صورت سِر نزد انبیا و اولیا بوده و در هر دوران به گروه معدودی از یاران محرم منتقل شدهاست. تا اینکه در قرن هفتم هجری، سلطان سهاک آن اسرار ازلی را به صورت قانون به یارانش ابلاغ کرد، از این رو، بنیانگذار این مسلک محسوب میشود.[۱۳]
یاران: یاران سلطان سهاک به گروههای زیر تقسیم شدهاند: هفتن، هفتوانه، هفت نفر اهل قول طاس، هفت هفتوان، چهل تن، چهل چهل تنان، هفتاد و دو پیر، نود و نه پیر شاهو، شصت و شش غلام کمربند زرین، هزار و یک غلام خواجه صفت، بیور هزار غلام و بی ون غلام.[۱۴]
هفتن: مخفف هفت تن است، که از یاران طبقهٔ اول سلطان سهاک محسوب میشوند. آنها برای هدایت مردم، در هر دورانی در قالب انبیا و خاصان ظاهر میشوند.[۱۵]
هفتن دارای مقام هفت مَلک مقرباند و نام آنها به شرح زیر است:
با توجه به عقاید فرقه اهل حق و براساس آموزههای دین اسلام. این فرقه کافر شناخته شده و رسمیت ندارد از این رو در انجام امور مربوط به مذهب و مرام خویش یا تبلیغ عقاید و اعتقادات خود آزادی ندارد و بسیاری از حقوق و امتیازاتی که در مورد سایر ادیان رسمی وجود دارد در مورد این فرقه وجود ندارد؛ به عنوان نمونه نمیتوانند دفاتر ازدواج و طلاق براساس تعالیم خودشان داشته باشند یا قواعد ارثی را غیر از قواعد رسمی کشور اجرا کنند یا مدرسه تأسیس نمایند و همچنین براساس ماده ۱۴ قانون استخدام کشوری، از استخدام افراد این فرقه و امثال آن در دستگاههای دولتی جلوگیری میشود. حال آن که در این قبیل امور و احوال شخصیه و در تعلمیات دینی، ادیان رسمی آزاد هستند[۱۷] پیروان این کیش آداب و آیینهای خود را در خفا به جا میآوردند و در طول تاریخ از فعالیت در امور سیـاس*ـی پرهیز کردهاند با این حال، طی قرنها شاهد موارد زیادی از فشار و آزار و اذیت اکثراً از جانب مسلمانان یا حکومتها بودهاند. آنها میگویند پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، فشار بر جامعه یارسان افزایش یافته و پیروان این کیش دچار محرومیتها و تبعیضهای زیادی شدهاند.[۱۸]
کشته شدن در جنگ ایران و عراق
در طول جنگ ایران و عراق، ۷۸۸ تن از پیروان یارسان در استان کرمانشاه کشته شدند که جمهوری اسلامی آنها را به عنوان شهید معرفی کردهاست. همچنین ۱۵۹۸ تن نیز «جانباز» و ۱۳۴ نفر نیز «آزاده» هستند.[۱۹] این آمار پیروان یارسان در استانهای دیگر را در بر نمیگیرد.
خودسوزیهای اعتراضی
در ماه خرداد سال ۱۳۹۲ هجری خورشیدی، سبیل یک زندانی یارسانی به نام کیومرث در زندان همدان به زور تراشیده شد که این اقدام، توهین به آداب و رسوم پیروان این کیش بهشمار میرود. پس از این واقعه، یکی از جوانان یارسانی همدان به نام حسن رضوی، به نشانه اعتراض در مقابل فرمانداری همدان اقدام به خودسوزی کرد که بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی چندین روز بعد در بیمارستان درگذشت.[۱۸]
در بامداد چهاردهم خرداد (چهارم ژوئن) همان سال، یکی دیگر از پیروان یارسان به نام نیکمرد طاهری در برابر دوربین، خود را آتش زد و ساعتی بعد جان باخت.[۱۸]
در پی این خودسوزیها و رفتارهای توهینآمیز عدهای از پیروان آیین یارسان تجمع اعتراضی برگزار کردند که البته در سخنانشان تأکید کردند که خواستههایشان سیـاس*ـی نیست و تنها خواهان ملاقات با مسئولان برای مذاکره در جهت جلوگیری از رفتارهای توهینآمیز با پیروان یارسان و نقض حقوقشاناند.[۱۸]
در بامداد شنبه پنجم مرداد (۲۷ ژوئیه) همان سال، یکی دیگر از پیروان کیش یارسان در نزدیکی مجلس شورای اسلامی ایران اقدام به خودسوزی کرد.[۲۰]
از دیدگاه اسلام
مینورسکی مسلک اهل حق را مشتق شده از مذهب شیعه میداند که سرانجام منجر به تشکیل یک سیستم مذهبی مجزا شده و در اساس آن افراطگرایی شیعه قابل مشاهدهاست.[۲۱] نورعلی الهی در کتاب برهانالحق، مسلک اهل حق را وابسته به مذهب شیعه اثنی عشری جعفری میداند.[۲۲] یارسان از فرقههای اسلامی نیست.[۲۳] از دیدگاه برخی مراجع شیعه مانند بهجت پیروان آیین یارسان کافر و نجـ*ـس میباشند.[۲۴] از دیدگاه برخی دیگر از مراجع مانند سیستانی و صافی گلپایگانی این فرقه در هر حال «ضاله» هستند. برخی دیگر نیز مانند مکارم شیرازی آنان را در صورتی پاک میداند که به شهادتین و نبوت باور داشته باشند.
پراکندگی پیروان یارسان
به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، در آغاز ایجاد مسلک اهل حق پیروان آن وحدت عقیده داشتهاند. با گستردگی جماعت اهل حق و مهاجرت ایلات به دیگر مناطق به تدریج اختلافات میان اهل حق شروع شد و پیروان آن به گروههای مختلفی تقسیم شدند. علت این اختلافها عبارتند از: نقل سـ*ـینه به سـ*ـینه کلامها، دسترسی نداشتن پیروان به کلامهای مؤثق، سودجویی برخی از پیشوایان محلی، تفاوت زبان، ملیت، رسوم قومی و اجتماعی پیروان و بیسوادی اکثریت پیروان.[۲۵]
گروهی از اهل حق معتقدند دین آنها دین یاری است و سلطان سهاک «در آن دوران» اسرار الهی را به صورت قوانین و ارکان اهل حق به یاران ابلاغ نمود.[۲۶] از این رو ارتباطی با دیگر ادیان ندارند.
به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، گروهی دیگر در اثر آمیـ*ـزش با فرق دیگر، عقاید خود را با اعتقادات آنها یکی دانستهاند، گر چه خود را یارسان مینامند، ولی عملاً از نظر اعتقادی، گروهی از آنها علیاللهی و گروهی دیگر شیطانپرست هستند.[۲۷]
به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، گروهی دیگر خود را تابع مذهب شیعه اثنی عشری جعفری میدانند و معتقدند آئین حقیقت، دین نیست و مسلک اهل حق تابع مذهب اثنی عشری جعفری است.[۲۸][۲۹]
به گفتهٔ تحفه ناصری، پیروان اهل حق به نامهای مختلف اهل حق، یارسان، نصیری، اهل طایفه، علیاللهی و شیطانپرست معروفاند.[۳۰] اما پیروان این آئین میگویند آنها یارسان یا اهل حق هستند و گروهی، به اشتباه آنان را علیاللهی یا شیطانپرست میخوانند.[۱]
بر اساس نگاهی به تاریخ و فلسفه اهل حق یارسان نام بومی و ایرانی پیروان دین اهل حق یا همان علی اللهی است. پیروان کیش یارسان که فارس زبانان آنها را بیشتر به نام علیاللهی میشناسند بیشتر ساکن بخش باختری استان کرمانشاه ایران هستند. کیش یارسان آمیزهای است از دینهای زرتشتی و بودایی و اسلام. آنها مانند بوداییان به وازایش باور دارند یعنی بر این باورند که ما پس از مرگ در پیکر دیگری دوباره زاییده میشویم. مناطق گوران و لرستان مرکز اصلی پیدایش آئین یارسان یا اهل حق است.[۳۱]
گسترش در ایران
پیشینه پیروان این مسلک در استان کرمانشاه با قومیت کرد میباشد ولی اقلیتی را از بین اقوام آذری، لکها، فارسی زبانان و لرها تشکیل میدهند.[۳۲] جمعیت پیروان اهل حق در ایران در محدوده ۲ میلیون برآورد میشود.[۳۲] گسترش مسلک یارسان در ایران به شرح زیر است:[۳۱]
استان کرمانشاه
شهرستان کرمانشاه و روستاهای گره بان، روستاهای منطقه عثمانوند و سان رستم، برخی از روستاهای توابع مایدشت، و روستاهای منطقه بیلوار به نامهای: میان دربند، بالا دربند، پشت دربند. بیشتر روستاهای کوزران سنجابی که حدود۱۳۵ روستا میباشد و اکثریت قریب به اتفاق ساکنان خود کوزران پیرو مرام اهل حق میباشند.
بخشی از شهرستان اسلامآباد غرب و حومه آن
سوران علیا و سفلی، چُنگُر، خسروآباد
شهرستان کرند غرب و توابع آن از عمدهترین مراکز اهل حق است. علاوه بر شهر کرند ساکنان قریب به ۱۲۰ روستای تابع دهستان گهواره به جز چند روستا که پیرو مذهب شافعی میباشند، اهل حق هستند. از روستاهای معروف منطقه کرند: حریر، سرمیل، سرخه لیزه، بیامد، بروند، قلعه زنجیر، گردکان گور، گورا جوبو توت شامی را میتوان نام برد. جمعیت اهل حق در منطقه کرند حدود۵۰ هزار نفر تخمین زده میشود. علاوه بر این روستاهای بیونیش (بیونیژ) در حدود ۱۵ روستا همگی اهل حق هستند که جزو کرند میباشند.
سر پل ذهاب
بیش از ۲۰٪ سکنه این شهر پیرو مسلک اهل حق میباشند و حداقل ۲۳ روستا از حومه آن نیز همین مسلک را دارند. از روستاهای معروف: پس پس، رشید عباس دول الیاس، جلالوند سفلی، بَلَوان و روستاهای قَرَه بُلاغ و روستاهای تابع دهستان بزمیر آباد را میتوان نام برد. روستاهای حومه شهر در شعاع مساحت ده کیلومتری شهر قرار دارند ولی روستاهای دهستان بزمیر آباد (پشت تنگ) بیش از چهل کیلومتر از شهر فاصله دارند.
قصر شیرین
گر چه هنوز همه سکنه شهر و روستاهای حومه قصر شیرین مورد تحقیق قرار نگرفتهاست ولی به نظر میرسد اکثریت مردم آن بر مرام اهل حق میباشند.
صحنه (کرمانشاه) و دینور
اکثریت مردم صحنه پیرو مذهب اهل حق هستند و بسیاری از روستاهای حومه آن همین مرام را دارند. جمعیت اهل حق در بخش دینور نیز قابل توجهاست.
کنگاور و اسدآباد
جمعیت اهل حق در روستاهایی از کنگاور و اسدآباد نیز قابل توجهاست..
استان لرستان
در قسمتهایی از نواحی تابعه استان لرستان نیز فرقه اهل حق بهطور پراکنده سکونت دارند. از جمله این مناطق که عموماً روستایی هستند بلوران واقع در جاده اسلامآباد غرب، پل دختر و نیز حومه گراب و روستاهایی از توابع نورآباد و کوهدشت، قسمتهایی از بوالوفا و بخشی از طایفه ذوالنور اهل حق هستند.
استان آذربایجان شرقی
در بخش ایلخچی از قصبات معروف تبریز (شهری کنار دریاچه ارومیه) و همچنین شهر خامنه از توابع شبستر عدهای از طرفداران «فرقه اهل حق» سکونت دارند. طبق تحقیقات به عمل آمده اهل حقهای این ناحیه معروف به گوران هستندکه به نظر میرسد از منطقه گوران به مرکزیت گهواره (کرند غرب) در استان کرمانشاه در گذشتههای دور به این سمت مهاجرت کرده باشند. همچنین یکی از روستاهای نزدیک مراغه نیز از گوران (جوران)ها هستند.
تهران و البرز
در هشتگرد، رودهن، بومهن و خود تهران، ساوجبلاغ و… جمعیت زیادی از پیروان یارسان زندگی میکنند.
مازندران
بخشی از مردم کلاردشت، کجور و روستاهای پول و فیروزکلا از توابع کجور، یارسان هستند.
استان زنجان و همدان
در شهرستانهای همدان، اسدآباد، تویسرکان و قسمتهایی از توابع آوج و رزن حد فاصل همدان و زنجان کم و بیش جمعیت اهل حق به صورت پراکنده سکونت دارند.
استان کرمان
در استان کرمان، در شهرستان بردسیر و شهرستان سیرجان گروههایی از پیروان یارسان زندگی میکنند. منسجمترین گروه باقیمانده از یارسانیها در این ناحیه در روستای سوخته چال زندگی میکند. همچنین مکانهای مقدسی مانند زیارتگاه چهل تن در کوه چهل تن یا بقعهٔ سه تن یا پیر برحق (پیر جارسوز) در این ناحیه زیارتگاه پیروان یارسان است.[۳۳][۳۴]
دیگر کشورها
کردستان عراق
در سراسر کردستان عراق به ویژه در استانهای کرکوک و استان سلیمانیه و شهر خانقین پیروان کیش یارسان با نام کاکایی وجود دارند. با عناوین مختلف، علاوه بر فرقه اهل حق فرقههای دیگر نیز در این نواحی موجود بوده که ریشه در فرهنگ یارسانی دارند.[۳۵] جمعیتی بالغ بر ۲۰۰٬۰۰۰ نفر در عراق[۳۲] تخمین زده شدهاست.
سوریه
در کشور سوریه جمعیت قابل توجهی وجود دارند که تحت عناوین علویان (سوریه)، علویین، نصیریه و علی اللهی معروف هستند و عمدتاً در کردستان سوریه و در شمال و شمال غرب سوریه و در استانهای ساحلی سوریه (استان لاذقیه و استان طرطوس) سکونت دارند.
خاندانها
طبق دستور دین یارسان هر یک از پیروان مکلف به داشتن پیر و دلیل برای سرسپردن میباشند.[۳۶] در زمان سلطان سهاک، پیر بنیامین سمت پیری و داود کهو سوار سمت دلیلی بر همهٔ پیروان یارسان داشتند؛ ولی به دلیل متأهل نبودن و نداشتن فرزند، سلطان سهاک هفت خاندان یا دوده به نام خاندانهای حقیقت دائر نمود تا نسلهای آیندهٔ پیروان یارسان، در هر زمان پیر و دلیل داشته باشند.[۳۷][۳۸]
نام خاندانها (دودهها) عبارتاست از:
۸- خاندان ذوالنوری
۹- خاندان آتش بیگی
۱۰- خاندان شاه حیاسی
۱۱- خاندان بابا حیدری
همچنین خاندان دیگری به نام سید درویشی از نسل سید درویش وجود داشتهاست که پیشتر بخشی از خاندان یادگاری بودهاست و اکنون پیروان آن سیادت خاندان خاموشی را پذیرفتهاند و بخشی از این خاندان شدهاند.[۴۱]
این خاندانها به جانشینی از پیر بنیامین که پیر ازلی یارسان بودهاست انجام وظیفه میکنند. جانشینی داود کهو سوار، دلیل ازلی را نیز فرزندان هفتاد و دو پیر بر عهده دارند. اما در مواردی به پیر اختیاری برای انتخاب دلیل داده شدهاست و بنابراین یاران برخی خاندانها با اجازهٔ صاحب خاندان نسل بعدی میتواند به سمت دلیل مریدان آن خاندان انتخاب شود.[۳۷] اما سلطان سهاک جایگاه خود را به کسی تفویض ننمود.[۴۱]
عقاید
شرط ورود به مسلک
سرسپردن: بر طبق کلام سرانجام هر فرد یارسان (ذکور و اناث) مکلف است به پیر و دلیل سرسپرده شود، و در غیر اینصورت یارسان محسوب نمیشود.[۴۲] افراد سرسپرده به دو گروه چکیده و چسبیده تقسیم میشوند. چکیده شامل کسانی است که نسل اندر نسل یارسان بودهاند. چسبیده شامل گروهی است که بر اثر بیداری باطن و از روی علاقه به مسلک یارسان گرویدهاند.[۴۳]
سبیل مُهر: طبق کلام سرانجام، سبیل یکی از مقدسات آیین یارسان است و بر مردان پیروی یارسان واجب است سبیل خود را نتراشیده و مُهر (دست نخورده) نگاهداری کنند. شرط ورود به مراسم جم و نشستن در حلقهٔ جم داشتن سبیل دست نخورده است. تراشیدن سبیل موجب خروج از دین و باطل شدن سرسپردگی به دین یاری میشود.[۴۴] در سرانجام از زبان داود که وسوار آمدهاست:
سێوێل یار شوڕهن وه رووی لێوانا
تا یار بناسۆ خێش وه بیگانا
سبیل پیروی آیین یاری بلند است و روی لـ*ـبها را میپوشاند، تا یار، خودی را از بیگانه بازبشناسد.[۴۵]
مقدسات
کلام سرانجام: کلام سرانجام عبارت است از آداب و رسوم مسلکی و عبادات اهل حق که توسط سلطان سهاک و یارانش بیان و نسل به نسل منتقل شدهاست.[۴۶] در قرون اولیهٔ تأسیس مسلک اهل حق، انتقال این متون توسط کلامخوانها صورت میگرفت، ولی بعدها ثبت آنها آغاز شد. این کلامها به تدریج به سبب سهلانگاری بعضی از کلام خوانها، فراموشی و همچنین سروده شدن کلامهایی به زبانهای کردی، ترکی توسط بزرگان اهل حق با یکدیگر تفاوتهایی پیدا کردند که این عوامل سبب جدایی برخی از جماعتهای اهل حق شد و امروزه نمیتوان کلامهایی که در بین اهل حق یافت میشود را همگی معتبر محسوب کرد.[۴۷][۴۸]
جم و جم خانه: محلی است که اهل حق برای اجرای مراسم خاص خود در آنجا جمع میشوند. از اینرو در بین پیروان اهل حق از اهمیت خاصی برخوردار است.[۴۹] از نظر اهل حق شرکت در جم به جای عبادات دائمی، کافی است.[۵۰] مینورسکی معتقد است در میان پیروان اهل حق عبادت فردی کمتر مورد توجه قرار گرفته بهطوریکه آنها اهمیت فراوانی برای اجتماع کردن (جم) قایلاند، زیرا در نزد آنها جم گشایندهٔ مشکلها است. جم در وقت ثابتی تشکیل میشود و در جم خانه به هنگام عبادت کلامها همراه با تنبور و با صدای بلند خوانده میشود. مراسمی مانند سرسپردن، ازدواج و نامگذاری کودک و… نیز در جمخانه انجام میشود.[۴۹]
نذر و نیاز: آنچه در جمخانه به عنوان نذر و بر طبق قانون اهل حق دعا داده شود را نذر گویند.[۵۱] نذر و نیاز از واجبات یارسان است[۵۲] و در نزد اهل حق از اهمیت و احترام ویژهای برخوردار است.[۵۳][۵۴]
روزه اهل حق: هر اهل حق موظف است سه روز در سال روزه دار باشد. پیروان اهل حق غالباً، آن را در زمستان به جای میآورند و به آن «روزه مرنوی» گویند. با این حال در مورد تاریخ و نام این سه روز بین تمامی گروههای اهل حق وحدت عقیده وجود ندارد. حتی گروههایی از اهل حق از جمله آتش بگی روزه مرنوی را بر خود حرام میدانند و آن را بهجای نمیآورند.[۵۵]
آفرینش
یارسانیان اعتقاد دارند که خداوند جهان را در دو مرحله آفرید: آفرینش جهان معنوی و آفرینش جهان مادی. آنان میگویند که «در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغـ*ـل خود خلق کرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهنای دریای محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن در پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند: جبرائیل (پیربنیامین) - اسرافیل (پیر داوود) - میکائیل (پیر موسی) - عزرائیل (مصطفی داوودان) - حور العین (رزباریا رمزبار) - عقیق (شاه ابراهیم) - یقین (شاه یادگار یا بابا یادگار)»[۵۶]
اهل حق کیست
اهل حق به کسی گفته میشود که مراحل شریعت و طریقت و معرفت را طی نماید تا به مقام حقیقت برسد.[۵۷] بدین ترتیب:
در مسلک اهل حق اصول عقاید بر این نهج میباشد.[۵۸] علاوه بر پنج اصل اصول دین و مذهب شیعه، یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت، نکتههای زیر نیز باید رعایت گردد:
ارکان
ارکان مسلک اهل حق بر روی چهارپایه قرار دارد: پاکی، راستی، نیستی و ردآ.[۵۹][۶۰]
نوشتار اصلی: دونادون
مظهریت: مظهر در اصطلاح اهل حق یعنی روحی که در نتیجه سیرکمال صیقل پیداکرده و نور ذات الهی را منعکس میکند.[۶۱]
اعتقاد به مظهریت در مسلک اهل حق از اهمیت خاصی برخوردار است. در مورد مظهریت برخی میگویند دین یاری مبتنی بر اصل وحدت وجود است.[۶۲] برخی نیز میگویند اهل حق برکسی اطلاق میشود که در جستجوی جلوه ذات حق در انسان باشد. زیرا مظهریت آینهای است که منعکسکننده خداست.[۶۳]
دونادون (جامه به جامه): انسان با گردش در جامههای مختلف نتایج اعمال زندگی قبلی خود را میبیند و در انتها با عوض کردن هزار و یک قالب، روحش به ابدیت ملحق میشود.[۶۴]
خواجهالدین میگوید: پیروان اهل حق به حلول روح و تناسخ معتقدند و این اعتقاد آنها را از اسلام جدا کردهاست.[۶۵] در این مورد میان پیروان اهل حق اختلاف نظر است. گروهی از آنها به حلول روح اعتقاد دارند نه به تناسخ.[۶۶]
گروهی به سیرکمال و معاد و بازگشت روح در قالب زندگیهای متوالی با تعداد معین و زمان محدود برای طی مسیر کمال معتقدند، و از نظر آنها تناسخ و حلول روح مردود است.[۶۷]
نگارخانه
اهل حق یا یارسان[۱] آیینی است با مناسک عرفانی که بهطور عمده در کردستان ایران و عراق پیرو دارد. تاریخ دقیق شکلگیری این آیین مشخص نیست، ولی پیروان آن به ازلی و ابدی بودن آیین خود باور دارند. این دین در دورههای مختلف تاریخی مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته است. اگرچه قدمت قدیمیترین متون مذهبی اهل حق تا سدهٔ دوم هجری و قدمت برخی از نیایشگاههای آن به پیش از اسلام نیز میرسد، اما ساختار کنونی آن از سدهٔ هفتم هجری و توسط سلطان سهاک بنیان نهاده شدهاست که در اعتقادات پیروان یارسان بالاترین جایگاه را دارد.[۲]
اگرچه مجموعهای از اعتقادات خاص در میان پیروان اهل حق مشترک است، اما بسته به اینکه سرسپردهٔ کدام یک از خاندانهای ۱۱ گانه باشند، آداب و رسوم و باورهای متفاوتی در میان آنها وجود دارد. اهل حق آمیختهای از آموزههای ادیان مختلف دارد و آثاری از مذاهب مانوی و یهود و مسیحیت در مذهب آنها به چشم میخورد.[۳]
محتویات
- ۱ نام
- ۲ تاریخچه
- ۲.۱ در سدۀنوزدهم
- ۲.۲ بنیانگذاری
- ۲.۳ تاریخچه سیـاس*ـی
- ۲.۳.۱ کشته شدن در جنگ ایران و عراق
- ۲.۳.۲ خودسوزیهای اعتراضی
- ۳ از دیدگاه اسلام
- ۴ پراکندگی پیروان یارسان
- ۵ گسترش در ایران
- ۵.۱ استان کرمانشاه
- ۵.۲ استان لرستان
- ۵.۳ استان آذربایجان شرقی
- ۵.۴ تهران و البرز
- ۵.۵ مازندران
- ۵.۶ استان زنجان و همدان
- ۵.۷ استان کرمان
- ۵.۸ دیگر کشورها
- ۶ خاندانها
- ۷ عقاید
- ۷.۱ شرط ورود به مسلک
- ۷.۲ مقدسات
- ۷.۳ آفرینش
- ۸ اهل حق کیست
- ۸.۱ اصول عقاید
- ۸.۲ ارکان
- ۸.۳ مظهریت و جامه به جامه (دونادون، باززایی)
- ۹ نگارخانه
- ۱۰ جستارهای وابسته
- ۱۱ منابع
- ۱۲ پیوند به بیرون
پیروان مسلک اهل حق با نامهای مختلفی شناخته میشوند. اگرچه در متون دینی بیش از هر نامی از نام یارسان و یاری استفاده شده و پیروان این دین نیز خود را با نام یار میشناسند، اما در مناطق مختلف نامهای مختلفی مانند اهل حق، کاکهای، صارلی، طایفه، طایفهسان، گوران، قلخانی، قزلباش، نیازی، اهل نیاز، اهل سر، سرطالبی، شاملو، خواجهوند، غلات، علیالهی و ... از جانب غیریارسانیان بر روی آنها گذاشته شدهاست. بیشتر این نامها نه به خود دین، بلکه به پیروان آن اشاره دارد و برخی از آنها مانند شیطانپرست، خروسکشان یا چراغ سیندرن نامهایی مغرضانه و حتی توهینآمیز محسوب میشوند.
در آذربایجان ایران پیروان یارسان را گاه گوران و گاه شاملو مینامند. شاملوها مردمی بودند که توسط امیرتیمور از شام به آذربایجان کوچاندهشدند و در زمان صفویه به دین یارسان گرویدند. در آذربایجان همچنین مردم یارسان را قرهقویونلو، گورنلر (به معنای بینندگان) و در ارومیه ابدال بنی نیز مینامند. همچنین در افغانستان و نیز در ترکیه به پیروان یارسان قزلباش گفته میشود، چرا که پیروان یارسان در آن منطقه در جنبش قزلباشها شرکت کردند. در قزوین پیروان یارسان را کاکاوند و در ماندران خواجهوند مینامند که هر دو نام ایل است و نه نام دین. در زنجان پیروان یارسان را سر طالبی به معنای طالب اسرار مینامند.[۴]
همچنین بسیاری از غیر اهل حق پیروان این دین را به اشتباه علیاللهی مینامند که این نام در واقع به فرقهای گفته میشد که در زمان علی بن ابیطالب توسط عبدالله بن سبا تأسیس شد و پیروانش به الوهیت علی اعتقاد داشتند. این نام به سبب وجود بینش انسانخدایی در دین یارسان توسط اعراب و مسلمانان به پیروان یارسان به اشتباه اطلاق شدهاست.[۴]
در عراق به پیروان یارسان کاکهای و یا صارلی گفته میشد. صارلیها که گروهی از یارسانیان ساکن موصل هستند، از شارزور به آنجا آمده و خان موصل از استرداد آنها جلوگیری کرده و آنها را صارلی یعنی از آن خود خطاب کردهاست.[۴]
علاوه بر این لفظ اهل حق نیز که توسط غیریارسانیان به پیروان این دین اطلاق میشود، در واقع از واژگان صوفیه است و به کسی اطلاق میشود که از مراحل شریعت و طریقت و معرفت گذر کرده و به بالاترین مرحلۀ سلوک یعنی حقیقت رسیدهاست. در واقع اهل حق عنوانی است که صوفیه به یارسان داده و منظور از آن قرار داشتن پیروان یارسان در مرحلۀ حقیقت است.[۴] بهطور کلی تمام این نامها به پیروان این دین اطلاق میشود و نام خود دین یارسان یا دین یاری است.
تاریخچه
دربارهٔ تاریخچهٔ مسلک اهل حق بین محققان اختلاف نظر وجود دارد.
مکری مسلک اهل حق را یکی از رشتههای انشعابی و وابسته به مذهب تشیع میداند. او معتقد است این مسلک مجموعهای است از عقاید و آرای خاصی که از عهود سالفه وجود داشته و بعدها با ذخائر معنوی اسلام و اساطیر ایران قدیم و افکار فرق غالی که در مناطق غرب ایران پراکنده بودهاند، در هم آمیخته و در برخورد با حوادث، در زمانهای مختلف، اشکال گوناگونی به خود گرفتهاست. اما بر حسب سنت خود پیروان حقیقت، این طریقه دنبالهٔ نوعی احساس ژرف مذهبی است که سـ*ـینه به سـ*ـینه از سلف به خلف میرسیده و نیز دنبالهٔ همان اصولی بودهاست که شاه مردان حق علی بن ابیطالب به سلمان و به عدهای از یاران نزدیک خود آموختهاست.[۵]
صفیزاده در اینباره در دانشنامه نامآوران یارسان مینویسد: بنا به نامه سرانجام، این مسلک از روز ازل پی ریزی شدهاست.[۶] ولی از اسناد و مدارک خطی چنین برداشت میشود که این مسلک در قرن دوم هجری توسط بهلول کوفی و یارانش با استفاده از عقاید و ذخایر معنوی ایران مانند؛ آیین زردشتی و مانوی و بهرهگیری از دین اسلام و آیین مسیحی و کلیمی و افکار فرقههای غالی پس از اسلام پیریزی شدهاست؛ ولی صفیزاده خود معتقد است پیدایش مسلک اهل حق نوعی ایستادگی در برابر اعراب بودهاست.[۶]
مینورسکی مسلک اهل حق را مشتق شده از مذهب شیعه میداند که سرانجام منجر به تشکیل یک سیستم مذهبی مجزا شده و در اساس آن افراطگرایی شیعه قابل مشاهدهاست.[۷]
نورعلی الهی در کتاب برهانالحق، مسلک اهل حق را وابسته به مذهب شیعه اثنی عشری جعفری میداند.[۸]
خواجهالدین ریشه مسلک اهل حق را نامشخص دانسته و مینویسد: در کتب قدیمه مربوط به ادیان، مانند الفرق بین الفرق و ملل و نحل شهرستانی که از آثار قرن پنجم و ششم میباشند، نامی از این فرقه بـرده نشدهاست. همچنین پیروان این فرقه سعی میکردند اسرار خود را فاش نکنند و این امر سبب گردیده کسی از تاریخ پیدایش مرام اهل حق اطلاعی نداشته باشد. او معتقد است برخی از اعتقادات پیروان اهل حق که پایه و اساس مرام اهل حق را تشکیل میدهند، از نظر اسلام مطرود است و معتقد بودن به این گونه عقاید سبب جدایی مسلک اهل حق از اسلام گردیدهاست. او در ادامه میگوید: ولی پیروان اهل حق پیدایش مسلک خود را از عالم الست میدانند.[۹]
گروه دیگری از نویسندگان معتقدند گر چه اهل حق خود را مسلمان و شیعه میداند و مانند شیعیان به ائمه هدی اعتقاد دارند، ولی اساس مذهب آنها صرفاً اسلامی نیست. بلکه مرام آنها مجموعهای است از عقاید و تعالیمی که تحت تأثیر افکار زرتشتی، مسیحی، مانوی و کلیمی بودهاست. آنها نشانهٔ بارز تشیع در این مسلک را اعتقاد به وجود علی ابن ابیطالب میدانند، ولی معتقدند ایمان و اعتقاد پیروان اهل حق دربارهٔ علی ابن ابیطالب از حد متعارف خارج شده و به درجه غلو رسیدهاست.[۱۰]
در سدۀنوزدهم
بخش زیادی از کردهای ایران تا اواخر سدۀ نوزدهم میلادی پیروی دین یارسان بودند. هنری بایندر سیاح فرانسوی که در اواخر قرن نوزدهم از کرمانشاه دیدن کردهاست، در سفرنامۀ خود با عنوان «در کردستان، در بینالنهرین و پرشیا» که در سال ۱۸۸۷ به چاپ رسیدهاست دین غالب مردم را یارسان میداند. او در بازدید از شهر قصر شیرین مینویسد:
....بیشتر کُردان ایران از فرقۀ علیاللهی هستند. اگر آنها را در انجام کارهایشان آزاد گذارند، آنها هم در کار دیگران مداخله نمیکنند. حس احترام به عقیدۀ مذهبی دیگران در نزد ایشان بسیار زیاد است.[۱۱]
او همچنین در بازدید از شهر کرمانشاه مینویسد:
....کُردان ایالت کرمانشاه مردمی آرام و خوشبرخوردند. آنها به فرقۀ علیاللهی تعلق دارند که باگذشتترین فرقههای مذهبی هستند. در بعضی از دهکدهها پیروان این فرقه با مسیحیان که گذشت آنها کمتر است آمیـ*ـزش دارند.[۱۲]
بنیانگذاری
بر طبق کلام سرانجام (کتاب مقدس اهل حق)، این مسلک آیین از روز ازل وجود داشته و تعلیماتش به صورت سِر نزد انبیا و اولیا بوده و در هر دوران به گروه معدودی از یاران محرم منتقل شدهاست. تا اینکه در قرن هفتم هجری، سلطان سهاک آن اسرار ازلی را به صورت قانون به یارانش ابلاغ کرد، از این رو، بنیانگذار این مسلک محسوب میشود.[۱۳]
یاران: یاران سلطان سهاک به گروههای زیر تقسیم شدهاند: هفتن، هفتوانه، هفت نفر اهل قول طاس، هفت هفتوان، چهل تن، چهل چهل تنان، هفتاد و دو پیر، نود و نه پیر شاهو، شصت و شش غلام کمربند زرین، هزار و یک غلام خواجه صفت، بیور هزار غلام و بی ون غلام.[۱۴]
هفتن: مخفف هفت تن است، که از یاران طبقهٔ اول سلطان سهاک محسوب میشوند. آنها برای هدایت مردم، در هر دورانی در قالب انبیا و خاصان ظاهر میشوند.[۱۵]
هفتن دارای مقام هفت مَلک مقرباند و نام آنها به شرح زیر است:
- پیر بنیامین (هم مقام و هم ذات جبرئیل مأمور هدایت جهت رستگاری) سمت پیری بر عموم یارسان را داشتهاست.
- داود (هم مقام اسرافیل مأمور نفخ صور جهت بیداری) سمت دلیلی بر عموم یارسان را عهدهدار بود.
- پیرموسی که سمت دفترداری و منشی سلطان را برعهده داشت. او هم ذات میکائیل بود که مأمور ثبت اعمال است.
- مصطفی داودان (هم ذات عزرائیل مأمور غضب و قبض روح) ریاست امور انتظامات را عهدهدار بود.
- خاتون دایراک ملقب به خاتون رمزبار (هم مقام حورالعین) علاوه بر اینکه مادر سلطان بود، شفیع یاران و رئیس جامعۀ زنان یارسان نیز بود.
- شاه ابراهیم که به همراه بابا یادگار نیابت سلطنت عرفانی سلطان را داشتهاند، از آنجایی که سلطان خودش لقب شاهی معنوی داشت آنان را هم شاه خطاب کرد. شاه ابراهیم هم مقام عقیق (ملک طیار) و بابایادگار هم مقام ایوت میباشد.[۱۶]
- بابا یادگار (شاه یادگار)
با توجه به عقاید فرقه اهل حق و براساس آموزههای دین اسلام. این فرقه کافر شناخته شده و رسمیت ندارد از این رو در انجام امور مربوط به مذهب و مرام خویش یا تبلیغ عقاید و اعتقادات خود آزادی ندارد و بسیاری از حقوق و امتیازاتی که در مورد سایر ادیان رسمی وجود دارد در مورد این فرقه وجود ندارد؛ به عنوان نمونه نمیتوانند دفاتر ازدواج و طلاق براساس تعالیم خودشان داشته باشند یا قواعد ارثی را غیر از قواعد رسمی کشور اجرا کنند یا مدرسه تأسیس نمایند و همچنین براساس ماده ۱۴ قانون استخدام کشوری، از استخدام افراد این فرقه و امثال آن در دستگاههای دولتی جلوگیری میشود. حال آن که در این قبیل امور و احوال شخصیه و در تعلمیات دینی، ادیان رسمی آزاد هستند[۱۷] پیروان این کیش آداب و آیینهای خود را در خفا به جا میآوردند و در طول تاریخ از فعالیت در امور سیـاس*ـی پرهیز کردهاند با این حال، طی قرنها شاهد موارد زیادی از فشار و آزار و اذیت اکثراً از جانب مسلمانان یا حکومتها بودهاند. آنها میگویند پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، فشار بر جامعه یارسان افزایش یافته و پیروان این کیش دچار محرومیتها و تبعیضهای زیادی شدهاند.[۱۸]
کشته شدن در جنگ ایران و عراق
در طول جنگ ایران و عراق، ۷۸۸ تن از پیروان یارسان در استان کرمانشاه کشته شدند که جمهوری اسلامی آنها را به عنوان شهید معرفی کردهاست. همچنین ۱۵۹۸ تن نیز «جانباز» و ۱۳۴ نفر نیز «آزاده» هستند.[۱۹] این آمار پیروان یارسان در استانهای دیگر را در بر نمیگیرد.
خودسوزیهای اعتراضی
در ماه خرداد سال ۱۳۹۲ هجری خورشیدی، سبیل یک زندانی یارسانی به نام کیومرث در زندان همدان به زور تراشیده شد که این اقدام، توهین به آداب و رسوم پیروان این کیش بهشمار میرود. پس از این واقعه، یکی از جوانان یارسانی همدان به نام حسن رضوی، به نشانه اعتراض در مقابل فرمانداری همدان اقدام به خودسوزی کرد که بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی چندین روز بعد در بیمارستان درگذشت.[۱۸]
در بامداد چهاردهم خرداد (چهارم ژوئن) همان سال، یکی دیگر از پیروان یارسان به نام نیکمرد طاهری در برابر دوربین، خود را آتش زد و ساعتی بعد جان باخت.[۱۸]
در پی این خودسوزیها و رفتارهای توهینآمیز عدهای از پیروان آیین یارسان تجمع اعتراضی برگزار کردند که البته در سخنانشان تأکید کردند که خواستههایشان سیـاس*ـی نیست و تنها خواهان ملاقات با مسئولان برای مذاکره در جهت جلوگیری از رفتارهای توهینآمیز با پیروان یارسان و نقض حقوقشاناند.[۱۸]
در بامداد شنبه پنجم مرداد (۲۷ ژوئیه) همان سال، یکی دیگر از پیروان کیش یارسان در نزدیکی مجلس شورای اسلامی ایران اقدام به خودسوزی کرد.[۲۰]
از دیدگاه اسلام
مینورسکی مسلک اهل حق را مشتق شده از مذهب شیعه میداند که سرانجام منجر به تشکیل یک سیستم مذهبی مجزا شده و در اساس آن افراطگرایی شیعه قابل مشاهدهاست.[۲۱] نورعلی الهی در کتاب برهانالحق، مسلک اهل حق را وابسته به مذهب شیعه اثنی عشری جعفری میداند.[۲۲] یارسان از فرقههای اسلامی نیست.[۲۳] از دیدگاه برخی مراجع شیعه مانند بهجت پیروان آیین یارسان کافر و نجـ*ـس میباشند.[۲۴] از دیدگاه برخی دیگر از مراجع مانند سیستانی و صافی گلپایگانی این فرقه در هر حال «ضاله» هستند. برخی دیگر نیز مانند مکارم شیرازی آنان را در صورتی پاک میداند که به شهادتین و نبوت باور داشته باشند.
پراکندگی پیروان یارسان
به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، در آغاز ایجاد مسلک اهل حق پیروان آن وحدت عقیده داشتهاند. با گستردگی جماعت اهل حق و مهاجرت ایلات به دیگر مناطق به تدریج اختلافات میان اهل حق شروع شد و پیروان آن به گروههای مختلفی تقسیم شدند. علت این اختلافها عبارتند از: نقل سـ*ـینه به سـ*ـینه کلامها، دسترسی نداشتن پیروان به کلامهای مؤثق، سودجویی برخی از پیشوایان محلی، تفاوت زبان، ملیت، رسوم قومی و اجتماعی پیروان و بیسوادی اکثریت پیروان.[۲۵]
گروهی از اهل حق معتقدند دین آنها دین یاری است و سلطان سهاک «در آن دوران» اسرار الهی را به صورت قوانین و ارکان اهل حق به یاران ابلاغ نمود.[۲۶] از این رو ارتباطی با دیگر ادیان ندارند.
به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، گروهی دیگر در اثر آمیـ*ـزش با فرق دیگر، عقاید خود را با اعتقادات آنها یکی دانستهاند، گر چه خود را یارسان مینامند، ولی عملاً از نظر اعتقادی، گروهی از آنها علیاللهی و گروهی دیگر شیطانپرست هستند.[۲۷]
به گفتهٔ دائرةالمعارف تشیع، گروهی دیگر خود را تابع مذهب شیعه اثنی عشری جعفری میدانند و معتقدند آئین حقیقت، دین نیست و مسلک اهل حق تابع مذهب اثنی عشری جعفری است.[۲۸][۲۹]
به گفتهٔ تحفه ناصری، پیروان اهل حق به نامهای مختلف اهل حق، یارسان، نصیری، اهل طایفه، علیاللهی و شیطانپرست معروفاند.[۳۰] اما پیروان این آئین میگویند آنها یارسان یا اهل حق هستند و گروهی، به اشتباه آنان را علیاللهی یا شیطانپرست میخوانند.[۱]
بر اساس نگاهی به تاریخ و فلسفه اهل حق یارسان نام بومی و ایرانی پیروان دین اهل حق یا همان علی اللهی است. پیروان کیش یارسان که فارس زبانان آنها را بیشتر به نام علیاللهی میشناسند بیشتر ساکن بخش باختری استان کرمانشاه ایران هستند. کیش یارسان آمیزهای است از دینهای زرتشتی و بودایی و اسلام. آنها مانند بوداییان به وازایش باور دارند یعنی بر این باورند که ما پس از مرگ در پیکر دیگری دوباره زاییده میشویم. مناطق گوران و لرستان مرکز اصلی پیدایش آئین یارسان یا اهل حق است.[۳۱]
گسترش در ایران
پیشینه پیروان این مسلک در استان کرمانشاه با قومیت کرد میباشد ولی اقلیتی را از بین اقوام آذری، لکها، فارسی زبانان و لرها تشکیل میدهند.[۳۲] جمعیت پیروان اهل حق در ایران در محدوده ۲ میلیون برآورد میشود.[۳۲] گسترش مسلک یارسان در ایران به شرح زیر است:[۳۱]
استان کرمانشاه
شهرستان کرمانشاه و روستاهای گره بان، روستاهای منطقه عثمانوند و سان رستم، برخی از روستاهای توابع مایدشت، و روستاهای منطقه بیلوار به نامهای: میان دربند، بالا دربند، پشت دربند. بیشتر روستاهای کوزران سنجابی که حدود۱۳۵ روستا میباشد و اکثریت قریب به اتفاق ساکنان خود کوزران پیرو مرام اهل حق میباشند.
بخشی از شهرستان اسلامآباد غرب و حومه آن
سوران علیا و سفلی، چُنگُر، خسروآباد
شهرستان کرند غرب و توابع آن از عمدهترین مراکز اهل حق است. علاوه بر شهر کرند ساکنان قریب به ۱۲۰ روستای تابع دهستان گهواره به جز چند روستا که پیرو مذهب شافعی میباشند، اهل حق هستند. از روستاهای معروف منطقه کرند: حریر، سرمیل، سرخه لیزه، بیامد، بروند، قلعه زنجیر، گردکان گور، گورا جوبو توت شامی را میتوان نام برد. جمعیت اهل حق در منطقه کرند حدود۵۰ هزار نفر تخمین زده میشود. علاوه بر این روستاهای بیونیش (بیونیژ) در حدود ۱۵ روستا همگی اهل حق هستند که جزو کرند میباشند.
سر پل ذهاب
بیش از ۲۰٪ سکنه این شهر پیرو مسلک اهل حق میباشند و حداقل ۲۳ روستا از حومه آن نیز همین مسلک را دارند. از روستاهای معروف: پس پس، رشید عباس دول الیاس، جلالوند سفلی، بَلَوان و روستاهای قَرَه بُلاغ و روستاهای تابع دهستان بزمیر آباد را میتوان نام برد. روستاهای حومه شهر در شعاع مساحت ده کیلومتری شهر قرار دارند ولی روستاهای دهستان بزمیر آباد (پشت تنگ) بیش از چهل کیلومتر از شهر فاصله دارند.
قصر شیرین
گر چه هنوز همه سکنه شهر و روستاهای حومه قصر شیرین مورد تحقیق قرار نگرفتهاست ولی به نظر میرسد اکثریت مردم آن بر مرام اهل حق میباشند.
صحنه (کرمانشاه) و دینور
اکثریت مردم صحنه پیرو مذهب اهل حق هستند و بسیاری از روستاهای حومه آن همین مرام را دارند. جمعیت اهل حق در بخش دینور نیز قابل توجهاست.
کنگاور و اسدآباد
جمعیت اهل حق در روستاهایی از کنگاور و اسدآباد نیز قابل توجهاست..
استان لرستان
در قسمتهایی از نواحی تابعه استان لرستان نیز فرقه اهل حق بهطور پراکنده سکونت دارند. از جمله این مناطق که عموماً روستایی هستند بلوران واقع در جاده اسلامآباد غرب، پل دختر و نیز حومه گراب و روستاهایی از توابع نورآباد و کوهدشت، قسمتهایی از بوالوفا و بخشی از طایفه ذوالنور اهل حق هستند.
استان آذربایجان شرقی
در بخش ایلخچی از قصبات معروف تبریز (شهری کنار دریاچه ارومیه) و همچنین شهر خامنه از توابع شبستر عدهای از طرفداران «فرقه اهل حق» سکونت دارند. طبق تحقیقات به عمل آمده اهل حقهای این ناحیه معروف به گوران هستندکه به نظر میرسد از منطقه گوران به مرکزیت گهواره (کرند غرب) در استان کرمانشاه در گذشتههای دور به این سمت مهاجرت کرده باشند. همچنین یکی از روستاهای نزدیک مراغه نیز از گوران (جوران)ها هستند.
تهران و البرز
در هشتگرد، رودهن، بومهن و خود تهران، ساوجبلاغ و… جمعیت زیادی از پیروان یارسان زندگی میکنند.
مازندران
بخشی از مردم کلاردشت، کجور و روستاهای پول و فیروزکلا از توابع کجور، یارسان هستند.
استان زنجان و همدان
در شهرستانهای همدان، اسدآباد، تویسرکان و قسمتهایی از توابع آوج و رزن حد فاصل همدان و زنجان کم و بیش جمعیت اهل حق به صورت پراکنده سکونت دارند.
استان کرمان
در استان کرمان، در شهرستان بردسیر و شهرستان سیرجان گروههایی از پیروان یارسان زندگی میکنند. منسجمترین گروه باقیمانده از یارسانیها در این ناحیه در روستای سوخته چال زندگی میکند. همچنین مکانهای مقدسی مانند زیارتگاه چهل تن در کوه چهل تن یا بقعهٔ سه تن یا پیر برحق (پیر جارسوز) در این ناحیه زیارتگاه پیروان یارسان است.[۳۳][۳۴]
دیگر کشورها
کردستان عراق
در سراسر کردستان عراق به ویژه در استانهای کرکوک و استان سلیمانیه و شهر خانقین پیروان کیش یارسان با نام کاکایی وجود دارند. با عناوین مختلف، علاوه بر فرقه اهل حق فرقههای دیگر نیز در این نواحی موجود بوده که ریشه در فرهنگ یارسانی دارند.[۳۵] جمعیتی بالغ بر ۲۰۰٬۰۰۰ نفر در عراق[۳۲] تخمین زده شدهاست.
سوریه
در کشور سوریه جمعیت قابل توجهی وجود دارند که تحت عناوین علویان (سوریه)، علویین، نصیریه و علی اللهی معروف هستند و عمدتاً در کردستان سوریه و در شمال و شمال غرب سوریه و در استانهای ساحلی سوریه (استان لاذقیه و استان طرطوس) سکونت دارند.
خاندانها
طبق دستور دین یارسان هر یک از پیروان مکلف به داشتن پیر و دلیل برای سرسپردن میباشند.[۳۶] در زمان سلطان سهاک، پیر بنیامین سمت پیری و داود کهو سوار سمت دلیلی بر همهٔ پیروان یارسان داشتند؛ ولی به دلیل متأهل نبودن و نداشتن فرزند، سلطان سهاک هفت خاندان یا دوده به نام خاندانهای حقیقت دائر نمود تا نسلهای آیندهٔ پیروان یارسان، در هر زمان پیر و دلیل داشته باشند.[۳۷][۳۸]
نام خاندانها (دودهها) عبارتاست از:
- خاندان خاموشی
- خاندان شاه ابراهیمی
- خاندان عالی قلندر
- خاندان یادگاری
- خاندان میرسوری
- خاندان مصطفایی
- خاندان حاجی باویسی (بابو عیسی)
۸- خاندان ذوالنوری
۹- خاندان آتش بیگی
۱۰- خاندان شاه حیاسی
۱۱- خاندان بابا حیدری
همچنین خاندان دیگری به نام سید درویشی از نسل سید درویش وجود داشتهاست که پیشتر بخشی از خاندان یادگاری بودهاست و اکنون پیروان آن سیادت خاندان خاموشی را پذیرفتهاند و بخشی از این خاندان شدهاند.[۴۱]
این خاندانها به جانشینی از پیر بنیامین که پیر ازلی یارسان بودهاست انجام وظیفه میکنند. جانشینی داود کهو سوار، دلیل ازلی را نیز فرزندان هفتاد و دو پیر بر عهده دارند. اما در مواردی به پیر اختیاری برای انتخاب دلیل داده شدهاست و بنابراین یاران برخی خاندانها با اجازهٔ صاحب خاندان نسل بعدی میتواند به سمت دلیل مریدان آن خاندان انتخاب شود.[۳۷] اما سلطان سهاک جایگاه خود را به کسی تفویض ننمود.[۴۱]
عقاید
شرط ورود به مسلک
سرسپردن: بر طبق کلام سرانجام هر فرد یارسان (ذکور و اناث) مکلف است به پیر و دلیل سرسپرده شود، و در غیر اینصورت یارسان محسوب نمیشود.[۴۲] افراد سرسپرده به دو گروه چکیده و چسبیده تقسیم میشوند. چکیده شامل کسانی است که نسل اندر نسل یارسان بودهاند. چسبیده شامل گروهی است که بر اثر بیداری باطن و از روی علاقه به مسلک یارسان گرویدهاند.[۴۳]
سبیل مُهر: طبق کلام سرانجام، سبیل یکی از مقدسات آیین یارسان است و بر مردان پیروی یارسان واجب است سبیل خود را نتراشیده و مُهر (دست نخورده) نگاهداری کنند. شرط ورود به مراسم جم و نشستن در حلقهٔ جم داشتن سبیل دست نخورده است. تراشیدن سبیل موجب خروج از دین و باطل شدن سرسپردگی به دین یاری میشود.[۴۴] در سرانجام از زبان داود که وسوار آمدهاست:
سێوێل یار شوڕهن وه رووی لێوانا
تا یار بناسۆ خێش وه بیگانا
سبیل پیروی آیین یاری بلند است و روی لـ*ـبها را میپوشاند، تا یار، خودی را از بیگانه بازبشناسد.[۴۵]
مقدسات
کلام سرانجام: کلام سرانجام عبارت است از آداب و رسوم مسلکی و عبادات اهل حق که توسط سلطان سهاک و یارانش بیان و نسل به نسل منتقل شدهاست.[۴۶] در قرون اولیهٔ تأسیس مسلک اهل حق، انتقال این متون توسط کلامخوانها صورت میگرفت، ولی بعدها ثبت آنها آغاز شد. این کلامها به تدریج به سبب سهلانگاری بعضی از کلام خوانها، فراموشی و همچنین سروده شدن کلامهایی به زبانهای کردی، ترکی توسط بزرگان اهل حق با یکدیگر تفاوتهایی پیدا کردند که این عوامل سبب جدایی برخی از جماعتهای اهل حق شد و امروزه نمیتوان کلامهایی که در بین اهل حق یافت میشود را همگی معتبر محسوب کرد.[۴۷][۴۸]
جم و جم خانه: محلی است که اهل حق برای اجرای مراسم خاص خود در آنجا جمع میشوند. از اینرو در بین پیروان اهل حق از اهمیت خاصی برخوردار است.[۴۹] از نظر اهل حق شرکت در جم به جای عبادات دائمی، کافی است.[۵۰] مینورسکی معتقد است در میان پیروان اهل حق عبادت فردی کمتر مورد توجه قرار گرفته بهطوریکه آنها اهمیت فراوانی برای اجتماع کردن (جم) قایلاند، زیرا در نزد آنها جم گشایندهٔ مشکلها است. جم در وقت ثابتی تشکیل میشود و در جم خانه به هنگام عبادت کلامها همراه با تنبور و با صدای بلند خوانده میشود. مراسمی مانند سرسپردن، ازدواج و نامگذاری کودک و… نیز در جمخانه انجام میشود.[۴۹]
نذر و نیاز: آنچه در جمخانه به عنوان نذر و بر طبق قانون اهل حق دعا داده شود را نذر گویند.[۵۱] نذر و نیاز از واجبات یارسان است[۵۲] و در نزد اهل حق از اهمیت و احترام ویژهای برخوردار است.[۵۳][۵۴]
روزه اهل حق: هر اهل حق موظف است سه روز در سال روزه دار باشد. پیروان اهل حق غالباً، آن را در زمستان به جای میآورند و به آن «روزه مرنوی» گویند. با این حال در مورد تاریخ و نام این سه روز بین تمامی گروههای اهل حق وحدت عقیده وجود ندارد. حتی گروههایی از اهل حق از جمله آتش بگی روزه مرنوی را بر خود حرام میدانند و آن را بهجای نمیآورند.[۵۵]
آفرینش
یارسانیان اعتقاد دارند که خداوند جهان را در دو مرحله آفرید: آفرینش جهان معنوی و آفرینش جهان مادی. آنان میگویند که «در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغـ*ـل خود خلق کرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهنای دریای محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن در پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند: جبرائیل (پیربنیامین) - اسرافیل (پیر داوود) - میکائیل (پیر موسی) - عزرائیل (مصطفی داوودان) - حور العین (رزباریا رمزبار) - عقیق (شاه ابراهیم) - یقین (شاه یادگار یا بابا یادگار)»[۵۶]
اهل حق کیست
اهل حق به کسی گفته میشود که مراحل شریعت و طریقت و معرفت را طی نماید تا به مقام حقیقت برسد.[۵۷] بدین ترتیب:
- در مرحلهٔ نخست که شریعت است، مؤمن به دین آدم صفیالله بوده و از ملت ابراهیم خلیلالله و امت محمد رسولالله و مذهب امامان شیعه باشد.
- در مرحلهٔ دوم که طریقت است، مؤمن به ولایت علی ابن ابیطالب ولیالله باشد. یعنی با طی طریق شارع مقدس نبوی و پیوند زنجیره وار به امامان شیعه و تولا به ولای علی، تحت لوای ولایت به مسلک اهل حق درآید. اهل حق علیاللهی نیستند، مشرک هم نمیباشند. فقط علی را به مقام مظهریت و مشیتالله میشناسند.
- در مرحلهٔ سوم که معرفت است، با فرمان برداری از اولوالامر، مقام معرفت را درک نماید تا به پایهٔ من عرف نفسه فقد عرف ربه نائل شود؛ و اولوالامر از نظر اهل حق، امامان هستند. سپس هر کس در هر زمان با پیوند رشتهٔ ایمان به آن خاندان به مقام مظهریت و مشیت رسید، یعنی انسان کامل و مظهر جلوهٔ ذات حق گردید، چنانکه ارادهاش عین مشیتالله شد، اولوالامر است.
- آنگاه در مرحلهٔ چهارم، حق و حقیقت را دریابد تا کمال را در وصال و بقا را در فنا بیند، چنان باشد قطرهٔ نم وجودش را به دریای بی پایان الهی نابود و محو سازد؛ یعنی فنا فیالله محض گردد.
در مسلک اهل حق اصول عقاید بر این نهج میباشد.[۵۸] علاوه بر پنج اصل اصول دین و مذهب شیعه، یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت، نکتههای زیر نیز باید رعایت گردد:
- خدا را به تعریف و توصیفی باید شناخت که همه پیامبران و اولیا و یکتاپرستان واقعی شناختهاند.
- با توجه به عدل الهی چون همه موجودات آفریده خداست و هیچ موجودی بیحکمت الهی به وجود نیامده، پس هر شیئی را به جای خود نیک باید دید. اگر از موجودی به علتی عمل زشتی ناشی شود و آن عمل مورد بیزاری است باید به اندازه توان تلاش و مبارزه جهت ریشهکن ساختن آن عمل و نظایر آن نمود. باید علت را جست و برطرف کرد. به گفته دیگر اهل حق هیچ شیئی را نباید بد داند و بد گوید و خار نماید… زیرا هر وجودی به علتی اعم از مستقیم یا غیر مستقیم از رشحهٔ فیض واجبالوجود موجود میشود، ذاتاً بد نیست، عوارض است سبب امکان قلب ماهیت میگردد، پس بر رفع عوارض بد باید به وسایل ممکنه کوشید. روی این اصل ادیان خدایی هم هر یک به اقتضای زمان خود درست و معتبر است.
- هر وجود مفید و محترمی را به هر اسم و رسم، و به هر وضعیت و کیفیت، و به هر مرتبه و مقامی هست باید به همان تناسب نیک شمرد و احترام نمود.
- آنچه را به اقتضای زمان و مکان نزد خردمندان پسندیدهاست یا هر کس بر خود روا میدارد باید بر دیگران نیز روا داشته، حتیالامکان برخوردارشان نماید؛ و آنچه را ناپسند است، یعنی به گونهای است که هر کس از او هراسان گردد باید برای رفع و دفع آن بر خود و دیگران یکسان بکوشد.
- دنیا را کشتزار آخرت داند و بکوشد تا نیک بکارد تا نیک بدرود.
ارکان
ارکان مسلک اهل حق بر روی چهارپایه قرار دارد: پاکی، راستی، نیستی و ردآ.[۵۹][۶۰]
- پاکی: اهل حق باید درون و برونش از هر حیث و هر جهت، و به هر اسم و رسم پاک باشد. یعنی در ظاهر جسم و لباس و مکان و کسب و خوراکش، و در باطن اندیشه و گفتار و کردارش، تماماً پاک و بیغل و غش باشد.
- راستی: راه راست رفتن است، و آن به جای آوردن دستورها و ترک نواهی خداست. بعبارةاخری بندگی به خدا و پرهیز از دروغ و گـ ـناه را راه راست گویند.
- نیستی، یعنی نیست و نابود کردن کبر و غرور و خودپسندی و خودخواهی و هوا و هـ*ـوس نفسانی و طغیان شهوانی و تمام رذایل اخلاقی از خودش، و بهطور مطلق تسلیم مقدرات شود: غیر از رضای خدا چیزی نخواهد، و بعبارةاخری از خود بیخود و فنا فیالله گردد.
- ردآ، خدمت و کمک و فداکاری بیریا نسبت به مخلوق خداست، چنان باشد «رنج خود و راحت یاران طلب» بر او صدق کند.
نوشتار اصلی: دونادون
مظهریت: مظهر در اصطلاح اهل حق یعنی روحی که در نتیجه سیرکمال صیقل پیداکرده و نور ذات الهی را منعکس میکند.[۶۱]
اعتقاد به مظهریت در مسلک اهل حق از اهمیت خاصی برخوردار است. در مورد مظهریت برخی میگویند دین یاری مبتنی بر اصل وحدت وجود است.[۶۲] برخی نیز میگویند اهل حق برکسی اطلاق میشود که در جستجوی جلوه ذات حق در انسان باشد. زیرا مظهریت آینهای است که منعکسکننده خداست.[۶۳]
دونادون (جامه به جامه): انسان با گردش در جامههای مختلف نتایج اعمال زندگی قبلی خود را میبیند و در انتها با عوض کردن هزار و یک قالب، روحش به ابدیت ملحق میشود.[۶۴]
خواجهالدین میگوید: پیروان اهل حق به حلول روح و تناسخ معتقدند و این اعتقاد آنها را از اسلام جدا کردهاست.[۶۵] در این مورد میان پیروان اهل حق اختلاف نظر است. گروهی از آنها به حلول روح اعتقاد دارند نه به تناسخ.[۶۶]
گروهی به سیرکمال و معاد و بازگشت روح در قالب زندگیهای متوالی با تعداد معین و زمان محدود برای طی مسیر کمال معتقدند، و از نظر آنها تناسخ و حلول روح مردود است.[۶۷]
نگارخانه
-
زیارتگاه بابایادگار، از بزرگان یارسان در دامنه کوه تـ*ـخت سرانه در روستای زرده
-
زیارتگاه داود کهو سوار، از بزرگان یارسان در روستای زرده
همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com