خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
یوگا


پیکرهٔ شیوا (نام یکی از خدایان هند) که در حال تعمق (مدیتیشن) یوگا است.
یوگا[۱]ورزشی جسمی و روانی (فکری) می‌باشد که در شبه قارهٔ هند و توسط هندوها به وجود آمده‌است.[نیازمند منبع] ریشه یابی دقیق این ورزش که توسط چه شخصی و دقیقاً چگونه بوجود آمده کمابیش ناممکن است. چرا که تاریخ شکل‌گیری یوگا به سالهای بسیار دور برمی گردد.[۲][۳]

محتویات
  • ۱ پیرامون واژه
  • ۲ رژیم غذایی در یوگا
  • ۳ شناسه و تعریف
  • ۴ چیستی
  • ۵ پیشینه
    • ۵.۱ دوران ودایی (۴۰۰۰ تا ۲۰۰۰ پ. م)
    • ۵.۲ دوران پیش از کلاسیک (۲۰۰۰ تا ۳۰۰ پ. م)
    • ۵.۳ دوران کلاسیک (۳۰۰ پ.م. تا ۱۰۰۰ میلادی)
    • ۵.۴ دوران بعد از کلاسیک (۱۰۰۰ تا ۱۷۵۰ میلادی)
    • ۵.۵ دوران جدید (از ۱۷۵۰ میلادی تا کنون)
  • ۶ فواید و ویژگی‌ها
  • ۷ رژیم غذایی در یوگا
  • ۸ چه کسانی می‌توانند یوگا تمرین کنند؟
  • ۹ حرکات و حالت‌ها
    • ۹.۱ وضیعت کماندار
    • ۹.۲ وضعیت کمان
  • ۱۰ جستارهای وابسته
  • ۱۱ پانویس
  • ۱۲ منابع
پیرامون واژه
واژه Yoga در اصل از واژهٔ «یوج»(Yuj) در زبان سانسکریت که به معنی یکپارچه‌سازی و یگانگی آمده‌است. واژهٔ «یوج» با واژگان «یک» و «یگانه» در فارسی خویشاوند است. برخی نیز باور دارند که Yoga از واژهٔ پارسی «یوغ» گرفته شده‌است. آنان (آریایی‌ها) برای شخم زدن گاوها را به یوغ (اوستایی: یَوگ، (به هم بستن)، سنسکریت: یوگا) می‌بستند.یوگی به مرد یوگا کار و یوگینی به زن یوگا کار اطلاق می گردد.

رژیم غذایی در یوگا
رژیم غذایی در سلامت انسان بسیار اهمیت دارد. در یوگا سه نوع رژیم غذایی وجود دارد که عبارتند از: راجاسی، تاماسی و ساتویک

رژیم غذایی راجاسی شامل غذاهای غیر گیاهی و پر انرژی می‌باشد. رژیم غذایی تاماسی ترکیبی از راجاسی و ساتویک می‌باشد. به معنی غذاهای غیر گیاهی و گیاهی و البته پرادویه. این رژیم غذایی افراد را کم حوصله و پرخاشگر می‌کند. اما رژیم غذایی ساتویک گیاهی ا ست و برای چاشنی آن از کمی ادویه هم استفاده می‌شود. این رژیم غذایی مورد توصیه یوگی‌ها می‌باشد. این رژیم غذایی گوارشی آسان را به ارمغان می‌آورد. احساس سبکی و تعادل به وجود می‌آید و تعادل هورمونی بدن در حد مطلوب نگه داشته می‌شود.

شناسه و تعریف
یوگا از طرفی به معنای «کنترل کردن» آمده‌است و در آن صورت یوگا را می‌توان علم کنترل امواج فکر و علم مهار قوای ذهن به منظور تسلطی همه‌جانبه بر توان بالقوة خود دانست. در این صورت به این دانش «روش» که همانا کنترل قوای تن و فکر است تأکید می‌شود. با توجه به چنین درکی، یوگا، در کتاب شاندیلیوپانیشاد (Shandilyopanishad)، این‌گونه تعریف شده‌است: «یوگا عبارت است از کنترل امواج ذهنی.» از طرف دیگر می‌توان یوگا را به معنای نظاره کردن و دیدن، در نظر گرفت که در نتیجه یوگا علم نظاره خود و خودشناسی است. بدین ترتیب غایت این دانش آشکار می‌شود. یعنی واقع شدن در طبیعت اصیل خویش و شکافتن تمامی حجابهای نفسانی. بر همین اساس در باگاواد گیتا (Bhagavad gita) اوج یوگا، رویت ذات درونی از طریق ذهن پاک و خالص شده توصیف شده‌است، و سرانجام یوگا را به معنی «وصل و یکی شدن» نیز ترجمه کرده‌اند که در آن صورت غرض از انجام تمرینات یوگا آشکار و هویدا می‌شود. به این معنا، یوگا عبارت است از عملکرد هماهنگ قوای فردی و اتحاد قوای ذهنی (Chitta shakti) با قوای حیاتی تن و حواس (Prana shakti) که منجر به تلخیص انرژی، توسعة آگاهی و در نهایت اتحاد با آگاهی متعال خواهد شد؛ بنابراین تصور، در رودرایا مالاتانترا (Rudrayamatantra) گفته شده: «یک یوگی، فقط در اتحاد با آگاهی متعال، به تجربه یوگا نایل می‌گردد.» بدین ترتیب هر کدام از معانی واژه یوگا، قسمتی از این معرفت عمیق باطنی را آشکار می‌سازد و اختلاف ذاتی در میان آن‌ها دیده نمی‌شود.

چیستی
یوگا دارای ابعاد فلسفی و در عین حال کاربردی می‌باشد. به گفته کارشناسان این ورزش، فلسفه یوگا با روح درونی انسان، گیتی و چگونگی ارتباط و پیوستگی این دو سروکار دارد. تمرینات یوگا می‌تواند روح انسان را تقویت کند و آن را به آفریننده جهان هستی نزدیکتر کند، تا بدین صورت انسان از لحاظ روحی، درک بیشتری به خود و خدای خود داشته باشد.

یوگا شناختی مستقیم و بی واسطه از ژرفای هستی خویش و هماهنگی با قوانین طبیعت است. این معرفت شهودی در پی سلوکی پی گیر و عشقی صادقانه حاصل می‌شود. در پی این سلوک، فرد تسلطی همه‌جانبه بر قوای تن، احساسات و افکار خود پیدا می‌کند؛ و در نهایت می‌تواند خود را از حیطه تغییرات احساسی و نگرانیهای فکری فراتر بـرده، در عمق قلب خود قرار یابد، جایی که تلاطمات فکری و محیط خارجی قادر نیست تأثیری بر آن داشته باشد. در مورد واژه «یوگاً اختلافاتی دیده می‌شود، و آن را به معانی :» اتحاد و وصال «،» رؤیت و نظاره «و»کنترل و به زیر یوغ آوردن" به کار بـرده‌اند. نه تنها در مورد ریشه واژه یوگا اختلافاتی دیده می‌شود، بلکه در تعاریف و توضیحات مشروحی که دربارهٔ یوگا در متون گوناگون آمده نیز تفاوت‌هایی وجود دارد. این در حالی است که متون کهن و مختلف یوگا، تعاریف متنوع یکدیگر را تأیید کرده‌اند؛ ولی در واقع هیچ تعریف مشترکی پیرامون این تجربه عمیق ارائه نشده‌است. ظاهراً در اکثر موارد، زاویة دید اساتیدی که یوگا را تعریف کرده‌اند با یکدیگر متفاوت بوده‌است.

یوگا تعریفی از یک گروه محدودی از تمرینات یا حالت معینی نیست، بلکه بیشتر اشاره به مجموعه‌ای از فنون، از ساده تا بسیار پیشرفته، و احوال باطنی مختلف و در واقع یک سیر و سلوک کامل دارد.

روشن بینان و دانایان بسیاری، به ویژه در هند، در پس سال‌ها تزکیه نفس و مراقبه‌های ژرف، حالاتی متفاوت از آگاهی را کشف و تجربه کردند. مجموعه این حالات و فنون و تعالیمی که برای درک و وصول به این احوال توسط آن مردان خردمند طراحی و دریافت شد "یوگاً خوانده می‌شود.

هر کدام از این خردمندان، جنبه‌هایی خاص از این معرفت گسترده را مورد توجه قرار داده، براساس آن تعریفی ارائه کرده‌اند. البته این تعاریف از هم بیگانه نیستند. آن‌ها تماماً در حول خودشناسی و بالا بردن توان فردی و توسعة آگاهی متمرکز می‌باشند؛ ولی برخی روش این علم و بعضی غرض از اجرای این فنون و گروهی نیز غایت این تعالیم را توصیف و تشریح کرده‌اند؛ بنابراین برای درک بهتر از این معرفت گسترده و نه چندان روشن، مطلوبتر آن است که این تعابیر مختلف را در کنار هم گذاشته و از همة آن‌ها بهره ببریم.

پیشینه
به لحاظ تاریخی می‌توان سیر تحولات یوگا را در پنج مرحله بررسی کرد:

  1. عصر ودایی (Vedic Yoga)
  2. دوران پیش از کلاسیک (Preclassical Yoga)
  3. دوران کلاسیک (Classical Yoga)
  4. دوران بعد از کلاسیک (Post Classical Yoga)
  5. دوران مدرن (Modern Yoga)
دوران ودایی (۴۰۰۰ تا ۲۰۰۰ پ. م)
هر چند در این دوران مستقیماً از واژه یوگا نشانی نمی‌یابیم، ولی پنداره‌های قابل استنادی در متون ودایی یافت می‌شود. منظور از متون ودایی چهار جنگ کهن به نام‌های زیر است:

  1. ریگ‌ودا Rig veda
  2. ساما ودا Sama V.
  3. یاجور ودا Vajur V.
  4. آتاروا ودا Atharva V.
در واقع کهن‌ترین متون مکتوب و ادبیات بشری همین کتاب‌ها هستند. طی تحقیقات باستان شناختی در دو دهه اخیر سرآغاز تمدن در هند از هفت هزار سال پیش از میلاد از ناحیه‌ای نزدیک به دهکده مهرگر (Mehrgarh) آغاز شده‌است و در هزاره سوم پیش از میلاد منجر به ساخته شدن شهرهای بزرگ و مهمی مثل موهنجو دارو(Mohenjo daro) هاراپا (Harappa) و دلاویرا(Dholavira) شد. این تمدن از شرق گنگ به طرف افغانستان و از ایران به سوی بمبئی توسعه یافت. این تمدن کهن را عموماً به نام تمدن ساراسواتی (Sarasvati) می‌شناسند. طبق نگرشهای ودایی شعور ناب و وجود متعال که خالق هستی از روی عشق و مهر بوده‌است «وداها» را به نوع بشر آموخت تا چگونگی زیستن در همسویی با قوانین «دارماً حفظ شود. به این معنا»وداها «در قلب خود مفهوم» یوگاً را دربردارند هر چند که تنها از طریق واژگانی چون "تاپاً (Tapah) در این دوران به یوگای اصطلاحی نزدیک می‌شویم.

برای درک بهتر و کامل «وداها» «ریشی‌هاً، ودانگا (Vedanga) را به منظور فهم و استفاده از وداها ارائه کردند.» آنگاً(Anga) به معنای شاخه و بخش است پس ودانگا یعنی اجزاء و شاخه‌های ودا که شامل موارد زیر می‌شود.

  • Kalpa
  • Shiksha
  • Vyakarana
  • Nirukta
  • Jyotisha
  • Chandas
از طرفی زمینة دیگری از آموزشهای ودایی به نام اوپاودا (Upaveda) نیز به منظور استفاده کاربردی از وداها شکل گرفت که شامل موارد زیر بود.

  • Ayurveda (طب ودایی)
  • Dhanur Veda (ورزش رزمی ودایی)
  • Sthapatya Veda (معماری ودایی)
  • Gandharva Veda (موسیقی ودایی)
دوران پیش از کلاسیک (۲۰۰۰ تا ۳۰۰ پ. م)
متون اوپانیشاد (Upanishad) و نهایتاً باگاواد گیتا (Bhagavad Gita) از دستاوردهای والای این دوران است. در این دوران به صراحت واژه یوگا و ابعاد عملی یوگا قابل بررسی است. مهمترین پیام این دوران شناسایی آتما (Atma) و برهما (Brahma) و طریق همسویی بین آن دو از طریق سلوک و معرفت است. از دیگر دستاوردهای مهم این دوران طبقه‌بندی سه‌گانه آگاهی بشری و امکان استقرار و یگانگی در آگاهی(Chatur Avasthanam) یکپارچه‌است.

دوران کلاسیک (۳۰۰ پ.م. تا ۱۰۰۰ میلادی)
در این دوران خلاصه و زبده تمام آموزه‌های یوگایی تا آن زمان در متنی به نام یوگا سوترا Yoga) Sutra) توسط حکیم و یوگی نامدار هند، پاتانجلی، گردآوری و تدوین شد. به همین دلیل این دوران را به نام دورة پاتانجلی یا دورة یوگای هشت مرحله‌ای نیز می‌شناسند. یکی از مهمترین دستاوردهای این دوران طبقه‌بندی راه عملی یوگا به هشت مرحله‌است:

  1. یاما (Yama)
  2. نیاما (Nyama)
  3. آسانا (Asana)
  4. پرانایاما (Pranayama)
  5. پراتیاهارا (Pratyahara)
  6. دارانا (Dharana)
  7. دیانا (Dhyana)
  8. سامادی (Samadhi)
دوران بعد از کلاسیک (۱۰۰۰ تا ۱۷۵۰ میلادی)
در این دوران یوگیها سعی در ارتباط بیشتر با مردم دارند و در نتیجه آموزه‌های خود را نیز قابل فهم‌تر ارائه کرده‌اند. از مهم‌ترین متون در این دوران می‌توان به هاتا یوگا پرادی پیکا(Hatha Yoga Pradipika)، گراند سامهیتا(Ghrand Samhita)، شیوا سامهیتا(Shiva Samhita) اشاره کرد. در این عصر تعالیم عملی تر و قابل فهم تر ی مثل «هاتا یوگا» گسترش یافت و به موازات آن گروه‌ها و سنتهای گوناگون آموزش این روش‌ها مانند سنت نات (Nath) نیز مورد توجه قرار گرفتند.

دوران جدید (از ۱۷۵۰ میلادی تا کنون)
در اینجا اشاره به دورة حکومت بریتانیای کبیر بر شبه قاره هند ضروری به نظر می‌رسد. چرا که انگلیسی‌ها به ویژه کمپانی هند شرقی مایل به توسعهٔ آموزشهای سنتی معلمین و گوروهای هندی نبود؛ ولی سرانجام در سال ۱۸۹۳ با سخنرانی سوامی ویوکاناندا (Sw. Vive Kananda) و متعاقب آن ورود سوامی یوگاناندا (Sw. Yogananda) در سال ۱۹۲۰ به آمریکا، یوگا وارد مرحلهٔ امروزین خود شد، یعنی گسترش بیش از حد به کمک وسایل ارتباط جمعی، یافتن مبانی علمی برای تمرینات یوگا، استفاده قاعده‌مند از فنون یوگا براساس نگرشهای علمی و سرانجام عوام زدگی و فراموش کردن پیام و اهداف اصلی دانش یوگا.

فواید و ویژگی‌ها
یوگا فواید و ویژگی‌های گسترده‌ای دارد. توجه کنید که اگر این ورزش به‌طور مرتب و از سنین پایین (کودکی) شروع و پی‌گیری شود، فواید آن چند برابر خواهد شد. از فواید یوگا می‌توان به نکات زیر اشاره کرد:

  • تقویت در دقت و تمرکز
  • تقویت تفکر و روشن بینی و امیدواری
  • تقویت قدرت تخیل و خلاقیت
  • تقویت اعتماد به نفس و مثبت گرایی
  • تقویت قابلیت هماهنگی ذهنی با فیزیکی بدن (کنترل بهتر بدنی)
  • تقویت اعتقاد (اعتقاد به خالق هستی با برانگیختن قدرت اندیشه و آرامش)
  • کاهش روند پیری و استرس[۴]
رژیم غذایی در یوگا
رژیم غذایی در سلامت انسان بسیار اهمیت دارد

در یوگا سه نوع رژیم غذایی وجود دارد که عبارتند از:

راجاسی، تاماسی و ساتویک

رژیم غذایی راجاسی شامل غذاهای غیر گیاهی و پر انرژی می‌باشد

رژیم غذایی تاماسی ترکیبی از راجاسی و ساتویک می‌باشد

به معنی غذاهای غیر گیاهی و گیاهی و البته پرادویه

این رژیم غذایی افراد را کم حوصله و پرخاشگر می‌کند

اما رژیم غذایی ساتویک گیاهی ا ست و برای چاشنی آن از کمی ادویه هم استفاده می‌شود

این رژیم غذایی مورد توصیه یوگی‌ها می‌باشد

این رژیم غذایی گوارشی آسان را به ارمغان می‌آورد

احساس سبکی و تعادل به وجود می‌آید و تعادل هورمونی بدن در حد مطلوب نگه داشته می‌شود[۵]

چه کسانی می‌توانند یوگا تمرین کنند؟
همهٔ افراد، هر سنی که باشد، با هر درجه از انعطاف‌پذیری، می‌توانند یوگا تمرین کنند. فقط کافی است که کلاس‌هایی متناسب با سطح شان انتخاب کنند: مبتدی، متوسط، پیشرفته و…. بیشتر مشکلات احتمالی پزشکی در ارتباط با مفاصل هستند، اگر پوزیشن‌ها شدید باشند یا به مدت طولانی حفظ شوند، یا عمل تنفس به درستی انجام نشود، ممکن است مشکلاتی برای فرد ایجاد کنند.[۶]

حرکات و حالت‌ها
تمرینات اصلی (وضعیت‌های) یوگا که به آن‌ها آسانا نیز گفته می‌شود، تمرینات کششی بی‌خطری هستند که به غیر از انعطاف‌پذیری و تمرکز فکری، خستگی را از بدن شما دور می‌کنند.

[نهفتن]
  • ن
  • ب
  • و
حرکت‌های یوگا
آساناها
پدم‌آسانا (نیلوفری) • شیرش‌آسانا (روی سر) • سروانگ‌آسانا (شانه‌ای) • متسی‌آسانا (حالت ماهی) • اوشترآسانا (شتری) • اوتان‌آسانا (کرنشی) • پسچیموتان‌آسانا (کشیده) • بهوجنگ‌آسانا (حالت مار کبرا) • دهانورآسانا (کمانی) • هال‌آسانا (شخمی) • وجره‌آسانا (الماسی) • شاوآسانا (مُرده) • چکرآسانا (چرخی)
دیگر حالت‌ها
پرانایامه (مهار تنفس) • سوریا ناماسکارا (درود خورشید) • مودرا (دست‌نشانه) • کریا (جنبش‌ها)
جستار وابسته
راجه یوگا (یوگای شاهی) • یوگای برهنه • سوتراهای یوگا (متون یوگا) • پاتانجالی
در اینجا شما با چند وضعیت یوگا آشنا می‌شوید:

وضیعت کماندار
این تمرین که به آن تمرین تیرانداز هم گفته می‌شود، باعث به حرکت درآمدن تقریباً تمامی مفاصل دست و پا می‌گردد، که این عمل سبب انعطاف‌پذیری بیشتر این مفاصل می‌شود. تمرین کماندار به بهبود تعادل فیزیکی و هماهنگی حرکات بدنی کمک فراوان می‌کند.

برای انجام این وضعیت، بر روی زمین بنشینید و پاهایتان را به صورت کشیده به جلو دراز کنید. سپس دستهایتان را آرام آرام دراز کرده و شصت پاها را بگیرید. در حین اینکار، تنفس آرام را نیز فراموش نکنید. هنگامیکه شست پای چپ خود را گرفته‌اید و آن را محکم روی زمین نگه داشته‌اید، زانوی راست خود را خم کنید و انگشتان پای راست را به آرامی به سمت گوش راست خود نزدیک کنید. فرض کنید که یک کماندار هستید و پای چپتان یک کمان است، که آن را ثابت نگه داشتید و با دست راست می‌خواهید شلیک کنید. در همین حالت بمانید (تا زمانی که خسته شدید) و سعی کنید تمرکز و تنفس آرام را حفظ کنید.

سپس آرام آرام به وضیعت اول بازگردید و چند لحظه‌ای استراحت کنید. بعد اینکار را دومرتبه، اما با پای دیگر تکرار کنید.

وضعیت کمان
این وضعیت به شما کمک می‌کند تا عضلات پشت بدن خود را تقویت کنید. همچنین این تمرین باعث می‌شود تا ستون مهره‌های شما انعطاف‌پذیر شوند. از مزایای دیگر تمرین کمان می‌توان به باز شدن قفسه سـ*ـینه و کمک به تنفس بهتر اشاره کرد.

برای تمرین این وضعیت، ابتدا بر روی زمین (روی شکم) دراز بکشید. پاها را کمی از هم باز کنید و دستهایتان را دو طرف بدن قرار دهید. تنفس آرام را حفظ کنید. زانوها را خم کنید تا کف پاهایتان به پشت نزدیک شوند. بعد دست‌هایتان را آرام به عقب ببرید و پاهایتان را از مچ بگیرید.

سپس با دستها، پاهایتان را به عقب بکشید و آرام تنفس کنید. در این حین سعی کنید تمرکز کنید و اصلاً عجله نکنید. تا جایی که احساس خستگی نکرده‌اید در این وضعیت بمانید. بعد چند لحظه استراحت کنید و دوباره به تمرین این وضعیت ادامه دهید.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
هاتا یوگا

هاتا یوگا (انگلیسی: Hatha yoga) شاخه‌ای از یوگاست. هاتا در لغت به معنی نیروست و بیان کننده یک سری از تکنیک‌های فیزیکی مکمل برای یوگاست. هندوها معتقدند که شیوا بنیانگذار هاتا یوگا بوده است. در قرن بیستم، هاتا یوگا، به ویژه تمرینات آسانا در سراسر جهان به عنوان تمرینهای بدنی محبوبیت زیادی پیدا کردند. آنها در حال حاضر و در اصطلاح به یوگا مشهورند.هاتا یوگا نردبان رسیدن به راجا یوگاست.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
سورات شابد یوگا

سورات شابد یوگا، شکلی از ممارست معنوی است که در سانت مات و بسیاری دیگر از سنت‌های معنوی پیروی می‌شود. سورات به معنی توجه یا رویارویی می‌باشد که بیان بیرونی از روح است،[۱] شابد به معنی کلمه است و یوگا به معنی اتحاد می‌باشد. اصطلاح کلمه به معنی جریان صوت می‌باشد، جریان حیات قابل شنیدن یا ذات عالی مطلق، که نیروی دینامیکی از انرژی خلقت است که از وجود اعظم به سمت ژرفای فضا در آغاز تجلی کائنات همچون ارتعاش صدایی به بیرون فرستاده می‌شود و به پیش فرستاده می‌شود، در طول اعصار ، همه چیزهایی که این جهان را تشکیل می دهند و زنده نگه می دارند را شکل می‌دهد.[۲]

ریشه شناسی سورات شابد یوگا، هدفش را ارائه می‌کند: "اتحاد روح با ذات وجود اعظم مطلق". عبارات دیگر برای سورات شابد یوگا سیهاج یوگا را شامل می‌شود(راه آسانی منجر به سیهاج یا توازن) مسیر نور و صوت، مسیر قدیسان، سفر روح و یوگای جریان صوت.

محتویات
  • ۱ اصول اساسی
  • ۲ جنبش‌ها و اساتید
  • ۳ تنوع جنبش‌ها
  • ۴ تکنیک شابد یوگا
  • ۵ منابع
  • ۶ جستارهای وابسته
اصول اساسی
کلمه سیهاج به همان نسبت گوروی عشق، گوروی امید، گوروی جنگ، گوروی زمان را شرح می‌دهد. هدف بیان شده سورات شابد یوگا تشخیص خود واقعی(خوشناسی)، ذات حقیقی(شناخت روح)، حقیقت الهی(شناخت خدا) می‌باشد، در حالیکه در جسمی فیزیکی زندگی می‌کند. سفری از روح جهت اتحاد مجددی در مراحل مختلف با آنچه ذات وجود مطلق متعالی نامیده می‌شود را شامل می‌شود. وصول به خودشناسی و بالاتر از آن همچنین در جیوان موکشا/ موکتی، آزادی/ رهایی از چرخه سامسارا، چرخه کارمیکی و تناسخ را در حالیکی در جسم فیزیکی است را سبب می‌شود. تشرفی توسط سات گورویی زندهٔ بیرونی(معلم- گورو، سات حقیقی) لازم است و فعال‌سازی مجدد شابد و استقرار استاد شابد درونی(بازنمودی از آن استاد بیرونی) در چاکرای چشم سوم(تیسرا تیل) را در بر می‌گیرد. تمارین معنوی(سادهاناس) سیمران(تکرار، به ویژه تکرار مانتراهایی در سکوت که در مراسم تشرف داده می‌شود)، دهایان(تمرکز، مشاهده یا تامل به ویژه بر استاد درون) و بهاجان(گوش دادن به صداهای درونی از طریق شابد یا استاد شابد) را شامل می گردد.

جهانشناسی سورات شابد یوگا کل خلقت(عالم) را به عنوان اینکه در سلسله مراتب متفاوت معنوی جاری شده و ترتیب داده شده به تصویر می کشد، که اغلب به عنوان آنداها(تخم ها)، مناطق یا سطوح بدان‌ها رجوع می‌شود. به‌طور معمول سطوح معنوی هشتگانه ایی بالای جهان فیزیکی توصیف می‌شود، اگر چه نام‌ها و تقسیم بندی‌هایی درون این سطوح تا حدی بـ*ـو*سیله جنبش و استاد متفاوت هستند. به این ترتیب، خوشناسی در سومین سطح آسمانی، داسوان دار(Daswan Dwar) به دست می‌آید، شناخت روح در چهارمین سطح آسمانی،بهانوار گوپا، به دست می‌آید و در پنجمین سطح آسمانی به خدا شناسی ، ساچ خاند(سات لوک)، نائل می‌شود. (یک نسخه از خلقت از چشم‌اندازی سورات شابد یوگا در سایت یادبود قدیس عجایب سینگ ترسیم می‌شود)[۳] . همه سطوح زیر مناطق صرفاً معنوی، موضوعی برای چرخه‌های خلقت و نابودی(پرالیا) یا انحلال بزرگ(پرالیا ماها) هستند.

این جهان‌شناسی تشکیل آغازین (عالم صغیر) به عنوان ماکت دقیقی از این دنیا را ارائه می‌دهد. در نتیجه، عالم صغیر از تعدادی کالبد تشکیل می‌شود، که هر یک جهت تعامل با سطح متناسبش یا منطقه ایی در عالم مناسب است. این کالبدها در طول یوگا هایی(yuga) از طریق پیوندی(ناشی از سطوح بالاتر به سطوح پایین تر) و تکامل(رجوع از سطوح پایین‌تر به سطوح بالاتر) از جمله از طریق کارما و تناسخ در حالت‌های مختلف آگاهی توسعه یافتند. مسیر نور و صوت شامل آغاز سفر عالم صغیر به‌طور دارمیکی در آگاهی(روح) با راهنمایی و حمایت استاد بیرونی زنده در جهان فیزیکی و استاد شابد درونی در جهان‌های بالاتر می‌شود تا اینکه به مناطق معنویت کامل رسیده شود و رسیدن به شناخت خدا حاصل شود.

جنبش‌ها و اساتید
طرفدارن بر این باورند سورات شابد یوگا توسط جنبش‌هایی با اساتید مختلف بسیاری شرح داده شده‌است. هر چند، چون اصول اساسی سنت سورات شابد یوگا برای یک استاد در قید حیات بیرونی جهت تشرف به پیروان در این مسیر لازم است، این جنبش‌هایی که سات گورهای تاریخی در آن فوت کرده‌اند و جانشینانشان ادعایی مبنی بر سات گورو شدن در سورات شابد یوگا ندارند معمولاً به عنوان اینکه جنبش‌ها سورات شابد یوگا می‌باشند چه توسط رهبران متعلق به خودشان یا جنبش‌هایی با اساتید در قید حیات کنونی در نظر گرفته نمی‌شوند.

جنبش رادها سوامی سورات شابد یوگا توسط شیودایال سینگ (1818- 1878) و با نام رادها سوامی سات سانگ تقریباً در 1861 تأسیس شد. شیودایال سینگ که همچنین با نام سوامی جی ماهاراج شناخته می‌شود جلسات سات سانگ را برای 17 سال در پانی گالی و سوامی باغ در شهر آگرا هند تا زمان مرگش در 15 ژوئن، 1878 اداره کرد.[۴] حدسی در زمینه گوروش و جانشینانش متفاوت است، اگر چه او دستورالعمل‌های کلامی را در آخرین روزهای زندگیش در مورد اینکه چطور پیروانش می بایست آن را نگهداری کنند داد.[۵] برطبق نظر رادها سوامی سات سانگ بیاس گوروی وی تولسای صاحیب اهل هتراس بود. برطبق نظر جانشینان سوآمی باغ و دایال باغ، تولسای صاحیب [۶] گوروی معاصر با تعالیمی مشابه شیودایال سینگ بود و شیودایال سینگ فطرتاً سات گورور متولد شد و خودش گورویی نداشت.

بعد از مرگش، 6 جانشین بلافصل تعالیم شیودایال سینگ را حفظ کردند از جمله هازور ماهاراج رائی سالیگرام از پیپال ماندی، شهر آگرا؛ باباجی ماهاراج جایمال سینگ از درا بابا جایمال سینگ که همکنون مقر فعلی رادها سوامی سات سانگ بیاس(RSSB) می‌باشد؛ اطلاعات بیشتر در مورد اساتید در قید حیات مرتبط با دودمان شیودایال سینگ می‌تواند در مقاله جنبش سانت مات معاصر یافت شود.

سنت کیرپال سینگ، گوروی سانت مات معاصر، توضیح داد که "نام"(کلمه) در سنت‌های بسیاری از طریق استفاده از شماری از اصطلاحات مختلف توصیف شده‌است.[۷] در تعالیمش، عبارات زیر به عنوان مشابهی برای "نام" تفسیر می‌شود:

  • "ناد"(naad)، "آکاش بانی"(Akash Bani)، و سروتی(Sruti) در وداها
  • نادا(nada) و یودگیت(Udgit)، در اوپانیشاد
  • لاگوس(Logos) و کلمه(word) در عهد جدید
  • تائو توسط لائو تزه
  • موسیقی فلکی توسط فیثاغورث
  • سروشا(Sraosha) توسط زرتشت
  • کلام (Kalma) و کلام قدیم(Kalam-i-Qadim) در قرآن
  • نام، آخند کریتا(Akhand Kirtan) و ساشا (حقیقت) شابد (Sacha ('True') Shabd) توسط گورو گرانت صاحیب
اخیراً اظهار می‌شود که روش مدیتیشن کوان یین که از طریق آموزه‌های معنوی استاد اعظم چینگ های حمایت می‌کند دراری شباهت‌های قابل توجهی به سورات شابد یوگا می‌باشد. و بیان شده‌است که روش مراقبه بر نور و صوت(شابد یوگا) را نیز از وی از تاکار سینگ آموخته است اگر چه هیچ گاه نامی از وی نبرده است.

اکنکار جنبش آمریکایی پیوندهای بسیاری با سورات شابد یوگا دارد از جمله در اصطلاح شناسی، اگر چه مؤسس آمریکایی اش پال توئیچل ارتباط خود را با معلم سابقش کیرپال سینگ برید.

جنبش آگاهی درونی معنوی، همچنین در 1971 در آمریکا توسط جان روگر تأسیس شد و حالا با شاگردانی در 32 کشور،[۸] همچنین شکل مشابهی از عمل مراقبه را با نام "تمارین معنوی" تعلیم می‌دهد، آنچه بکارگیری جریان صوت و تون‌های باستانی سانسکریت به منظور حرکت و رجوع به قلمروهای بالاتر روح و به سمت خدا شرح می‌شود.[۹]

مسیر استاد(MasterPath) جنبش آمریکایی معاصر دیگری از سورات شابد یوگا است. گری اولسن(Gary Olsen)، استاد در قید حیات کنونی از این جنبش مدعی است که چندین شخصیت تاریخی، سات گوروهایی از سورات شابد یوگا به عنوان نمایندگان ابدی برای استاد شابد درونی هستند. معدودی از این اساتید زنده روزگارشان شامل لائو تزه، مسیح، فیثاغورث، سقراط، کبیر، اساتید صوفی و شعرای عارف حافظ و مولوی، ده گوروی سیک آغازین با گورو نانک، تولسای صاحیب و رادها سوامی/ و اساتید منشعب از آن شامل شیودایال سینگ، بابا ساوان سینگ، بابا فقیر چند، و سنت کیرپال سینگ می‌باشند.

ده سات گوروی سیک در متون شان از نور و صوت درونی بسیار بحث می‌کنند. اولین سات گوروی سیک گورو نانک بود، اما استادش "واهی گورو" (Waheguru) بود. اساتید بالا این دو روش را آموزش می دهند. در آنجا استادی هست که 4 تکنیک را شامل این 2 یعنی نور درونی و موسیقی درونی را آموزش می‌دهد. او نور درونی(بینش)، موسیقی درونی(شنیدن)، ارتعاش ازلی(حس لامسه) و شهد(طعم و مزه) را می آموزد.

این به حواس 5 گانه مربوط است و اینکه چطور شما آن‌ها را به درون به تجربه آنچه درون شماست بدل می کنید. ویشنو با 4 دستش به این امر مربوط است. در یک دست چرخه ایی(چاکرا) از نور را در دست دارد. در دست دیگر پوسته صدف حلزونی را برای صدای درونی نگه می دارد(آن را برای گوش شما نگه داشته و شما چیزی می شنوید ). در دستی دیگر گل لوتوسی را که نشان از شهد و رایحه است نگه می دارد و در چهارمین دست گرز آهنی را برای ارتعاش درونی نگه می دارد. اگر شما با آن ضربه به چیزی بزنید، همچون دیاپازون(دوشاخه صوتی مرتعش) مرتعش می گردد. بعضی مردم به این انرژی درونی به عنوان روح اشاره می‌کنند.

تنوع جنبش‌ها
اگر چه همه جنبش‌های سورات شابد یوگا عناصر مشترک مربوط به اصول پایه ایی را خواهند داشت، اختلافات شایان توجهی نیز وجود دارد. برای مثال قبل از اینکه او جسم فیزیکی اش را ترک کند، دهمین گوروی سیک، گورو گوبیند سیک، گورو گرانت صاحیب را (متنی مقدس) را به عنوان گورو آینده و همیشگی سیک ها برگزید. دیگر جنبش‌ها نیاز به استاد در قید حیات را جهت تشرف شاگردان در شابد ادامه می دهند. جنبش‌ها همچنین در نامه‌های بکار بـرده شده برای اینکه وجود مطلق متعال را توصیف کنند شامل آنامی پروش(قدرت بی نام) و رادها سوامی(خداوندگار روح)؛ فرمانروایان(خدایان) رئیس و تقسیمات این دنیا، تعداد متشرفان بیرونی، کلماتی که به عنوان مانترا داده می‌شود و تعهدات اولیه یا پیش شرط‌هایی که می بایست قبل از اینکه به عنوان متشرف پذیرفته شود قبول شود بسیار متفاوت خواهند بود.

تکنیک شابد یوگا
شابد یوگا روش باستانی است که هنگامی که بطور صحیحی انجام شود می‌تواند مجموعه‌ای از تجارب قابل توجه را سبب شود، حداقل آن ایجاد یک حس عمیقی از سرحالی است. هر چند این تمرین باستانی (که ظاهراً حداقل به دوره قبل از وداها در هند بر می گردد) بشدت با تغییر دکترین‌های مذهبی درهم پیچیده شده(طیفی از ناتهیسم تا رادها سوامی) است که سادگی تکنیکش تحت‌الشعاع پوشش‌های الاهیاتی غیرضروری قرار گرفته‌است.

این تکنیک در کل پیچیده نیست. این تکنیک، به سادگی می‌تواند در یک جمله طولانی توضیح داده شود. با چشمان و گوش‌هایی بسته بنشینید(چه در یک حالت چمباته با آرنجی که بر روی زانو تکیه داده است یا از یک T -stick برای انجام آن استفاده کنید و انگشت شست خود را داخل گوش فرو کنید)، مدیتیشن‌کننده توجه اش را بر درون و چشم سوم قرار می‌دهد. حالتی که در آن شخص بتواند به صداهای خالص و پالایش شده تری گوش کند و گوش به صداها ی لطیف و نافذ درونی در درون سر بدهد. این سبب ارتقا آگاهی فردی به اشکال ظریف تر و ظریف تری از آگاهی و سعادت می گردد.[۱۰]

طبق آنچه ساوان سینگ(1858- 1948) به‌طور ساده در مورد مدیتیشن نور و صوت اشاره می‌کند این است که کل موضوع فقط توجه است، و سپس توجه پیوسته ایی به مرکز چشم، که از ورود افکار مزاحم دیگر به آگاهی که شما را از این مر کز دور می‌کند، جلوگیری می‌کند. در هنگام نشستن در مراقبه بر نور نباید تلاش کنید که جریان صدا را بشنوید در این زمان نام ها(مانتراها) تکرار می کنیدو دو سوم زمان مدیتیشن خود را به آن اختصاص دهید. و سپس توجهتان را به گوش کردن بر جریان صدا یا صوت متمرکز کنید. یک چیز در یک زمان- بهترین است."


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
جین (دین)



نماد آیین جین
جین (دین)


پرچم جین
آیین جین (जैन)، یکی از مذاهب نشأت گرفته در هند در قرون ۵ تا ۷ قبل از میلاد می‌باشد. آیین جین هدفش را فراهم کردن مسیری به سمت پاکسازی روحانی و رستگاری معرفی می‌کند که بر اساس اعتقادات این آیین این پاکسازی از طریق زندگی بر پایه سنت اهیمسا (پرهیز از آزار هرگونه جاندار) قابل دستیابی است. در واقع کلمه جین (जैन) از لغتی در زبان سانسکریت می‌آید که به معنی فتح کردن می‌باشد. این اشاره‌ای به جنگی درونی علیه نفسانیات، شهوات و حواس بدنی که راهبان آیین جین اعتقاد داشتند آن‌ها را به دانستن همه چیز، و پاکسازی روح یا رستگاری می‌رساند، می‌باشد. آیین جین بهمراه هندوئیسم و آئین بودایی تنها مذاهب زنده هند باستان می‌باشند. آیین جین در سیر تکاملی اش به صورت تدریجی به فرهنگی مبدل شده و نقش عمده‌ای در توسعه فلسفه و منطق، هنر و معماری، ریاضی و نجوم، و ادبیات هندی داشته‌است. آیین جین مفاهیم مشترک زیادی با هندوئیسم و آئین بودایی دارد که ناشی از پیش زمینه فرهنگی و زبانی مشترک آن‌ها می‌باشد. مورخین در گذشته عموماً به آیین جین به عنوان شاخه‌ای از هندوئیسم یا بدعتی در آئین بودایی می‌نگریستند ولی مقبولیت این دیدگاه‌ها امروزه از بین رفته چنانچه به نقل از دانشنامه بریتانیکا آیین جین باید به عنوان پدیده‌ای مستقل نگریسته شود که بخشی جدایی ناپذیر از سنن و اعتقادات رایج در آسیای جنوبی را تشکیل می‌داده‌است.[۱]

بگفته دانشنامه کلمبیا آیین جین در اعتراض به آداب آیین هندوئیسم، خصوصاً مراسم قربانی کردن آن و قدرت و نفوذ وداها به وجود آمد. آیین جین البته پیدایشش را به ۲۴ پیشوا که یکی پس از دیگری جانشین هم شده‌اند نسبت می‌دهد. به عقیده دانشنامه کلمبیا به‌نظر می‌آید آخرین این پیشواها - که نامش مهاویرا بود- شخصیتی واقعی (و نه افسانه‌ای) دارد. مهاویرا رهبانیت بسیار شدید، و مراقبت خود در تمام زندگی جهت گریز از چرخه باززایی را آموزش می‌داد.[۲]

از لحاظ توزیع جغرافیایی محل زندگی پیروان، آیین جین به صورت کلی محدود به هند بوده اگر چه با مهاجرت اخیر هندیان به کشورهای انگلیسی زبان، از جمله آمریکا، آن‌ها را در سطح جهان پخش کرده‌است. آماری دقیقی در مورد میزان پیروان این آیین در دسترس نیست. دانشنامه بریتانیکا تعداد آن‌ها حدود چهار میلیون در هند و صد هزار نفر در بقیه نقاط دنیا ارزیابی می‌کند.[۱] دانشنامه کلمبیا تعداد آن‌ها را پنج میلیون تخمین می‌زند.[۲]

محتویات
  • ۱ پیشینه
  • ۲ بنیان‌گذار
  • ۳ اصول و مبانی جاین
  • ۴ باورها
  • ۵ متون مقدّس
  • ۶ پیروان
  • ۷ منابع
  • ۸ پانویس
پیشینه
دین جینی در میان آن دسته از ادیانی که توسط یک بنیانگذار خاص در هند بوجود آمده‌اند قدیمی‌ترین آن‌ها به‌شمار می‌آید. همچنین این دین در خلال چند سده پیاپی، نخستین کوشش سازمان‌یافته‌ای بود که زیر نظر یک رهبر قدرتمند سعی در رشد و ارتقای دین هندویی داشت.

در میان دو خیزش اصلاحی بودایی و جینی که تقریباً به‌طور هم‌زمان بوجود آمدند مکتب جینی تا حدودی متقدم‌تر است، این دین برخلاف بودائیسم هرگز در خارج هند پیشرفتی نداشته و در خود هند هم عمدتاً به مناطق کوچکی که بیشتر در غرب و جنوب هند واقع شده‌اند محدود است و حتی درصد این اقلیت دینی در هند نسبت به کل جمعیت هندوستان به تدریج رو به کاهش می‌رود.

دین جینی در معماری و باستان‌شناسی هند جایگاه مهمی دارد. تپه تاریخی «استوپا» ی جینی که در ماتورا به یادگار مانده دارای کتیبه‌ای است که تاریخ نگارش آن در حدود آغاز دوره مسیحیت است. این بنای مذهبی که از آجر بنا شده، احتمالاً قدیمی‌ترین بنای شناخته شده هند است. پرستشگاه‌های جاینی در احمدآباد، الورا، اجمیر و کوه ابو در غرب هند و معبد سنگی جاینی در کالی گامالای در جنوب هند، جزو ذخایر معماری آن سرزمین به‌شمار می‌آیند.

بنیان‌گذار
به اعتقاد جین‌ها بنیانگذار این آیین مهاویرا یعنی بزرگ قهرمان، نامیده می‌شود. نام اصلی او{ناتپوته وردمانه}بود. مهاویره درقرن ششم قبل از میلاد{درسال۵۵۹قبل از میلاد}درقصبه وایشالی از توابع شهر پتنا، مرکز ایالت{بیهار}درخانواده‌ای از طبقهٔ کشتریه {اشرافی} به دنیاآمد؛ که ۲۳ پیشوا طی هزاران سال قبل از وی برخاسته‌اند و او بیست و چهارمین پیشواست.

اصول و مبانی جاین
  1. هستی شناسی
  2. معرفت‌شناسی
  3. کرمه
  4. ریاضت
  5. تهذیب نفس
باورها
جین‌ها باور دارند که جهان نه آفریده شده و نه از بین می رود. آن‌ها روزهٔ خاصی به نام سانتارا یا سانثارا یا روزهٔ منجر به مرگ دارند. کسی که مرگش را نزدیک حس کند و همهٔ وظایف دینی اش را نیز انجام داده باشد می‌تواند تصمیم بگیرد با کاستن تدریجی از خوردن و آشامیدنش کم کم بمیرد. این کار ممکن است حدود ١٢ سال طول بکشد. [۳]

جین‌ها پوشیدن لباس را برای راهبان مرد حرام می‌دانند و معتقدند مهاویرا در حال ریاضت و ترک تعلقات نفسانی، پس از مشاهده تعلق خاطر خود به حیا، همه لباسهای خود را بیرون آورد و تا آخر عمر برهنه به سر برد.

در حدود سال ۷۹ قبل از میلاد، میان پیروان این مذهب در مورد حدود برهنگی راهبان مرد اختلاف و دودستگی پدید آمد:

  • فرقه آسمان‌جامگان (digambara) هیچ لباسی را نپذیرفتند
  • فرقه سفیدجامگان (Svetambara) گفتند استفاده از اندکی پارچه غیر دوخته جایز است
راهبه‌های زن در هر دو فرقه از لباس بلند و ساده غیر دوخته استفاده می‌کنند. گاندی رهبر انقلاب هندوستان تحت تأثیر این آئین لباسهای دوخته ایام جوانی را کنار نهاد و تنها از مقداری پارچه سفید استفاده می‌کرد.

آیین جین تنها آیینی است که در آن از راهبه تا مردم عادی همه باید گیاه‌خوار باشند و از خوردن جانداران پرهیز کنند. حتی برخی از آنان از خوردن سیب‌زمینی و بسیاری از گیاهان زمینی خودداری می‌کنند، چراکه باور دارند، برای تهیه این خوراکی‌ها نیاز به کندن گیاه از ریشه است که منجر به مرگ گیاه می‌شود.

متون مقدّس


این بخش به هیچ منبع و مرجعی استناد نمی‌کند. لطفاً با افزودن یادکرد به منابع قابل اعتماد برطبق اصول تأییدپذیری و شیوه‌نامهٔ ارجاع به منابع، به بهبود این بخش کمک کنید. مطالب بدون منبع ممکن است به چالش کشیده و حذف شوند.
فرقه دیگمبره: کتاب مقدّس این فرقه پوروه‌ها (متون کهن) که تعداد آن‌ها چهارده تا بوده‌است، ولی دیگر این کتاب وجود خارجی ندارد و از بین رفته‌است و متفکّران این فرقه هیچ متن دیگری را تأیید نمی‌کنند.

فرقه شوتامبره: اعلام می‌کند هرچند امروزه پوروه‌ها از بین رفته‌اند ولی متون دیگری نیز دارند

  1. سیدانته‌ها (ذخایر)
  2. آگمه‌ها (فرایض)
این متن‌ها درمجموع چهل و پنج کتاب می‌باشند، و به شش گروه تقسیم می‌شوند:

  • آنگه‌ها (شاخه‌ها)
  • اوپنگه‌ها (شاخه‌های فرعی)
  • پرکیرنکه‌ها (گوناگون)
  • چده سوتره‌ها (متون انضباطی)
  • چولیکاسوتره‌ها (متون ضمیمه‌ای)
  • مو له سوتره‌ها (متون اساسی)
زبان اصلی متون جاینی {اَردمگدی} یکی از مشتقات زبان پراکریت است.

پیروان
هم اکنون حدود ۲ میلیون پیرو آیین جین در هندوستان وجود دارد و در پاکستان نیز در حدود سیصد هزار نفر، و جمعیّت جهانی جاینها در حدود چهار میلیون نفر برآورد شده‌است؛ که لباس کامل به تن می‌کنند و به جای گدایی سرگرم تجارت هستند و وضع اقتصادی خوبی دارند. آنان آیین خود را نوسازی کرده‌اند و تنها قدیسان و اندکی از ایشان در زندگی به روش‌های عجیب باستان روی می‌آورند.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
خالصه (سیک)

بخش‌هایی از رده:آیین سیک آیین
سیک


گوروهای سیک[نمایش]
مقدس‌های سیک[نمایش]
فلسفه[نمایش]
رسوم سیک[نمایش]
کتب مقدس[نمایش]
تـ*ـخت‌ها[نمایش]
آیین سیک[نمایش]

درگاه آیین سیک
  • ن
  • ب
  • و
خالْصْه یا خالسْا یا کالسا (به پنجابی: ਖ਼ਾਲਸਾ خالصه) (به انگلیسی: Khalsa) همهٔ سیک‌های غسل تعمید داده شده توسط نمایندگان پنج پیاره و تجسم گورو[۱]است. واژه خالصه به معنای ناب یا آزاد است.[۲][۳] خالصه در ۳۰ مارس ۱۶۹۹ توسط گورو گوبیند سینگ، دهمین گوروی سیک شروع شد. از همه سیک‌ها انتظار می‌رود خالصه باشند یا در راه نیل به آن هدف باشند.

مراسم غسل تعمید خالصه شامل خوردن آمریت (آب قند هم زده شده با خنجر) در حضور پنج سیک خالصه و گورو گرانت صاحب است.

محتویات
  • ۱ پذیرش
  • ۲ جستارهای وابسته
  • ۳ منابع
  • ۴ پیوند به بیرون
پذیرش


پنج پیاره
پذیرش فرد خالصه بدین ترتیب انجام می‌شود:

  1. نباید هرگز مویی را از هیچ بخشی از بدنت بزدایی
  2. نباید هرگز از تنباکو، الـ*کـل یا هر مسکر دیگری استفاده کنی
  3. هرگز نباید گوشت حیوانی که به شیوه مسلمانان (حلال) یا یهودیان (کوشر) کشته شده بخوری
  4. هرگز نباید زنـ*ـا کنی. فرد پذیرفته شده باید همواره نمادهای فیزیکی خالصه را بپوشد و دستورالعمل رفتاری آن را اجرا کند.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهرپرستی



میترا و گاو نر (وَرزا): این دیوارنگاره از یک میترائیوم در مارینو ایتالیا است که صحنه قربانی کردن ورزا و دنباله فلکی ردای میترا را نشان می‌دهد.
مِهرپرستی یا آیین مهر آیینی بود که بر پایه پرستش «میترا» (در پارسی میانه «مهر») ایزد ایران باستان، جنگاوری، پاکی و نا آلودگی، در دوران پیش از آیین زرتشت بنیان نهاده شد.

نوع دگرگون شده این آیین بعدها به صورت آیین رازوَری در امپراتوری روم اشاعه یافت و در طول سده‌های دوم و سوم پس از میلاد، در تمام نواحی تحت فرمانروایی روم، در سرزمین اصلی اروپا، شمال آفریقا و بریتانیا برپا بود و خدای آن «میتراس» (معادل یونانی میترا) نام داشت. رومیان از این آیین با عنوان «رازهای میتراس» یا «رازهای پارسیان» یاد می‌کردند، ولی امروزه محققان با عنوان میترائیسم از آن یاد می‌کنند.[۱][۲]

پیروان میترائیسم رومی، برای پاگشایی، می‌بایست مناسکی مشتمل بر درجاتی هفت‌گانه را طی کنند. این مناسک در غارها یا معابدی زیرزمینی و غارمانند به نام میترائیوم اجرا می‌شد. میتراس معمولاً به شکل مردی در حال قربانی کردن گاو نر تصویر می‌شد که اشخاص و همچنین حیوانات دیگری او را همراهی می‌کردند. مجموعه این نمادها به نشانه‌های ستاره‌شناسی، مانند اجرام آسمانی و صور فلکی تعبیر شده و «تاروکتونی» (گاوکُشی) نامیده می‌شود.[۳]

گرچه در اوایل سده چهارم میلادی و پس از پذیرفتن آیین مسیحیت توسط کنستانتین امپراتور روم، این دین همچون دیگر دینهای پاگان محو شد، اما تأثیری به‌سزا بر ادیانی چون مسیحیت بر جای گذاشت.[۴]

محتویات
  • ۱ تاریخچه مهرپرستی
    • ۱.۱ پیش از زرتشت
    • ۱.۲ هخامنشی
    • ۱.۳ مهرپرستی در دوره سلوکیان و اشکانیان و راهیابی آن به اروپا
    • ۱.۴ مهرپرستی در دوره ساسانیان
    • ۱.۵ تاریخچه مهرپرستی در آسیای صغیر
  • ۲ اسطوره مهر
    • ۲.۱ آفرینش
    • ۲.۲ دو مهربان
    • ۲.۳ زادروز مهر
    • ۲.۴ قربانی کردن گاو
    • ۲.۵ معجزه آب
    • ۲.۶ معجزه شکار
    • ۲.۷ شام آخر
    • ۲.۸ عروج میترا
    • ۲.۹ رستاخیز
  • ۳ مناسک مهری
    • ۳.۱ درجات هفتگانه مهرپرستی
    • ۳.۲ نمادهای مهری
      • ۳.۲.۱ چلیپا
    • ۳.۳ آیین‌های مهرپرستان
  • ۴ مهرابه‌ها یا میترائیوم‌ها
  • ۵ مهر در زروانیسم
  • ۶ مهر در زردشتی
    • ۶.۱ فرضیه فرانس کومون
  • ۷ میترائیسم و مسیحیت
    • ۷.۱ هنر
  • ۸ پانویس
  • ۹ منابع
  • ۱۰ پیوند به بیرون
تاریخچه مهرپرستی
پیش از زرتشت
پیش از زرتشت پیامبر باستانی ایران (دست کم ۶ قرن پیش از میلاد یا پیشتر)، ایرانیان دینی چندایزدی داشتند و میترا گرانقدرترین ایزد آنان محسوب می‌شد. او خدای پیمان و تعهد و سرسپردگی متقابل بود. در لوحی به خط میخی متعلق به پانزده قرن پیش از میلاد که شامل پیمان‌نامه‌ای بین هیتی‌ها و میتانی‌ها می‌باشد، به میترا سوگند یاد شده‌است.[۲]

هخامنشی
از دوران داریوش بزرگ هخامنشی به بعد، آیین زرتشت، دین رسمی ایران بوده‌است. با اینحال، داریوش و جانشینانش قصد نداشتند شرایط سیـاس*ـی سختگیرانه‌ای ایجاد کنند تا باورهای قدیمی را که همچنان نزد بسیاری از نجیب‌زادگان محبوب بود، از میان بردارند. بدینسان آیین زرتشت، رفته‌رفته با عناصر آیین چند ایزدی قدیم در هم آمیخت و یَشت‌هایی در ستایش ایزدان کهن سروده شد. یشتی در اوستا به نام مهریَشت به مهر یا میترا اختصاص داده شده‌است که در آن مهر، ایزدی نظاره‌گر بر همه چیز، روشنایی آسمانی، نگاهبان پیمان‌ها، محافظ نیکوکاران در این گیتی و در آخرت و بالاتر از هر چیز، دشمن بزرگ اهریمن و تاریکی و خداوند نبرد و پیروزی‌ها تصویر شده‌است.[۲]

در آیین مختلط دوران پایانی سلسله هخامنشیان، جنبه زرتشتی به وضوح بر جنبه چندخدایی پیشین آن چیرگی یافته و دیگر از قربانی‌کردن، که پیروان زرتشت از آن نفرت داشتند، یادی نمی‌شود.[۲]

مهرپرستی در دوره سلوکیان و اشکانیان و راهیابی آن به اروپا


میترا با کلاه فریگی در سمت راست و آنتیوخوس اول شاه کوماژن در سمت چپ، (نقش برجسته متعلق به سده نخست پیش از میلاد در کوه نمرود.)
اگرچه پس از حمله اسکندر مقدونی و فتح سرزمین‌های امپراتوری ایران توسط او در حدود ۳۳۰ سال پیش از میلاد، ساختار اجتماعی پیشین ایران از هم پاشید و برای مدت‌ها اثری از مهرپرستی در این سرزمین نبود، نجیب‌زادگان مناطق مختلف در سرزمین‌های غربی امپراتوری پیشین ایران، پرستش میترا یا مهر را از سرگرفتند. شاهان و نجبای مرز ایران و دنیای روم و یونان از جمله سرزمین آناتولی (آسیای صغیر) همچنان بر این کیش بودند.[۲] تیرداد اول شاه ارمنستان، در هنگام تاجگذاری خویش به سال ۵۷ پس از میلاد، نرون امپراتور روم را حکمران بزرگ خود اعلام نمود و آداب و تشریفات مهرپرستی را به نمایش گذاشت و اعلام نمود که ایزد پیمان و دوستی، رابـ ـطه دوستانه‌ای را بین ارمنیان و رومیان مقتدر برقرار نموده‌است. میتراداد یا مهرداد ششم، شاه پُنتوس، احتمالاً یک مهرپرست بوده‌است و متحدانش یعنی دریانوردان کیلیکیه در حدود ۶۷ سال پیش از میلاد، آداب و مناسک میترایی را برگزار می‌نمودند. همچنین آنتیوخوس یکم پادشاه کوماژن (جنوب شرق آسیای صغیر) میترا را تکریم و ستایش می‌نمود.[۲]

تا آغاز قرن دوم میلادی آثار کمی پیرامون میترا ایزد ایرانی در سرزمین روم یافت شده‌است در صورتی که از سال ۱۳۶ میلادی به بعد صدها کتیبه و سنگ‌نبشته وقف شده به این ایزد وجود دارند. شرح سبب این تجدید محبوبیت آسان نیست و امروزه یک نظریه اینست که شاید آیین میتراییسم قدیمی، توسط نابغه‌ای مذهبی که در حدود صد سال پس از میلاد می‌زیسته‌است تجدید بنا گردیده و به منظور پذیرفته شدن مناسک باستان ایرانی در سرزمین روم، تفسیر و تعبیری افلاطونی و جدید به آن بخشیده شده‌است.[۲][۵]

میترایسم رومی در سده‌های سوم و چهارم میلادی به اوج خود رسید و به ویژه در میان سربازان رومی باورمندان بسیاری داشت. پس از گرایش کنستانتین کبیر امپراتور روم به آیین مسیحیت که در ان هنگام گسترش یافته بود و پس از پیروزی او در نبرد به سال ۳۱۲ میلادی که طی آن همه کیش‌ها و آیینهای غیرمسیحی ممنوع اعلام شد آیینهای مهرپرستی نیز در مغرب‌زمین از رواج افتاد.[۲] گرچه نمادها و پرستشگاه‌های آن در سراسر اروپا و مفاهیم آیین مسیحی و رفتارهای مسیحیان باقی مانده‌است.

مهرپرستی در دوره ساسانیان


نقشی از تاق بستان در کرمانشاه ایران. در این نقش شاه ساسانی شاپور دوم در میان و در سمت چپ وی اهورا مزدا که حلقهٔ فر ایزدی را به منظور تاجگذاری به او می‌دهد، بر روی دشمنی به خاک افتاده (یولیانوس امپراتور روم) ایستاده‌اند. درسمت راست شاه، میترا یا مهر، که پیکان‌های نوری همچون خورشید از سر او در تمامی سمت‌ها پراکنده شده، شاخه‌ای از نبات که «برسم» نام دارد را در دست گرفته‌است و بر روی گل نیلوفری ایستاده‌است.[۶]
شاپور دوم ساسانی به مهر سوگند خورد که آسیبی به پادشاه ارمنستان نمی‌رساند. در نقش رستم هم میترا دیده می‌شود.

تاریخچه مهرپرستی در آسیای صغیر
فریگی‌ها و پُنتی‌ها مهرپرست بودند. مهرداد کبیر هم مهرپرست بود.

داده‌های کتابخانه‌ای
  • NDL: 00567727
اسطوره مهر


نقش میترا در پشت و روی یک کنده کاری متعلق به سده دوم یا سوم پس از میلاد.
در اروپا بسیاری از خدایان محلی را همدم مهر دانسته‌اند و اساطیر محلی را به افسانه مهر پیوند زده‌اند.

آفرینش
دربارهٔ آفرینش در آیین مهر بسیار گفته‌اند ولی مهر در روایت رسمی دین زردشتی ایزد آفریننده نبوده‌است. شکل قدیمی مهر در زبان سانسکریت که از همه کهنتر است «میتره» می‌باشد، در زبان اوستایی و زبان مادی «میثره» تلفظ می‌شده و در پارسی باستان «میششه»، در زبان رایج بعد از آن یعنی پهلوی ساسانی «میهر» تلفظ می‌شده که با حفظ املای تاریخی به صورت «میتر» نگاشته می‌شده‌است.

دو مهربان
زادروز مهر
میترا از دل سنگی درون غاری به دنیا می‌آید. در هنگام تولد تنها یک کلاه بر سر دارد و شمشیر و تیر و کمان در دست. برخی زاده شدن مهر از درون سنگ را استعاره از فروغ ناشی از برخورد دو سنگ به هم می‌دانند. میترا به هنگام تولد کره‌ای در دست دارد و دست دیگرش را بر دایره بروج گرفته‌است.

مبارزه با گاو آمده‌است که این گاو گاو هرمز (اهورامزدا) است که مهر ان را میگرد وبا خنجری به گردن او می‌زند خونی که از گاو بیرون می‌آید شکل مار به خود می‌گیرد و حیات زندگانی را رقم می‌زند.

قربانی کردن گاو
پس از رسیدن به غار، میترا گاو را بر زمین می‌زند و بر پشت آن می‌نشیند و چاقوی خود را بر کتف گاو فرومی‌کند. در این هنگام سگ و مار برای لیسیدن خون گاو می‌آیند و عقرب برای این که بیضهٔ گاو را نیش بزند. سگ نشان پاسداری، مار نشان زندگی و عقرب نماینده اهریمن است که می‌خواهد منی گاو را آلوده کند. از محل زخم گاو سه خوشه گندم و نهال تاک در می‌آیند. این گاو گاوی است که اورمزد خدای بزرگ آفریده تا بدینوسیله فر ایزدی خود را به فرزندانش منتقل کند. در روایات و متون کهن ایرانی آمده‌است که میترا پس از قربانی کردن گاو از آنجا که او ایزد لطف و رحمت است سهم خود از خون گاو (فر اورمزدی) را به روی زمین می‌پاشد و از آن نوروز و رستاخیز طبیعت پدید می‌آید.

بیش از پانصد تمثال میتراس در حال سلاخی گاو یافت شده‌است. یکی از کهن‌ترین نقش برجسته‌ها (در حدود ۱۶۰–۱۷۰ میلادی) در موزهٔ هنر سینسیناتی به نمایش گذاشته شده‌است. لروی ای. کمپبل تلاش روشمندی برای تحلیل همهٔ این تندیس‌های گاو کشی بر عهده گرفته‌است.[۷] متأسفانه او به سبب اتخاذ فرض‌های ناپذیرفتنی بررسی خود را مخدوش کرده‌است.

ریچارد ال. گوردون به تندی از او انتقاد کرده‌است: در حال حاضر بررسی هنر میترایی، در چارچوب یکی از گونه‌شناسی‌های صوری به‌غایت بد فهمیده شده، یعنی کار ال.ای. کمپبل، به کندی پیش می‌رود یا در آستانهٔ چنین حالتی است. کارهای او که بر پایل کلاف سردرگمی از فرضیه‌های غیرقابل دفاع استوار است و در فضای تیرهٔ پر از اشتباه انجام گرفته، فقط شایسته آن است که نادیده گرفته شود.[۸]

در دو طرف تندیس‌های گاوکشی، پیکره‌های دو انسان ایستاده تصویر شده‌است: در یک سمت کاوتس ایستاده که مشعل خود را بلند کرده و در سمت دیگر کاوتوپاتس ایستاده که مشعل خود را سرازیر نگه داشته‌است. فرانس کومون این دو را نشانهٔ برآمدن خورشید در صبح و فرورفتن آن در وقت غروب تفسیر کرده‌است. راجر بک ترجیح می‌دهد که کاوتس را خورشید در حال حرکت به سمت شمال در فصل بهار و کاوتوپاتس را خورشید در حال حرکت به سمت جنوب در فصل پاییز، تفسیر کند. او نتیجه‌گیری می‌کند که: «اگر این فرض درست باشد، این مشعلداران آن گونه که کومون می‌اندیشد، تجلی میثراس، خدای خورشید، در بهار و پاییز نیستند، بلکه همراهان فصلی او در آن دو وقت از سال هستند.[۹]

معجزه آب
میترا با زدن تیری به صخره از آن چشمه‌ای جاوید به وجود آورد. این همان چشمه آب زندگانی می‌باشد.

معجزه شکار
میترا سوار بر اسب تاخته و حیوانات را شکار می‌کند تمام تیرهای او به هدف می‌زنند و با هر تیر موجودی را شکار می‌کند. بعد از شکار میترا به سراغ دشمنان خود می‌رود و آن‌ها را از پای درمی‌آورد. لقب «مهر نبرز» یا «مهر شکست ناپذیر» از همین‌جا پدید می‌آید. دومعجزه میترا بعد از تولد از سنگ که در کتاب‌ها نماد آسمان است یکی تیراندازی به طرف سنگ وخروج آب مقدس از آن و دیگری شکار است که در سنگ نبشته‌ها به شکار گراز نیز اشاره شده‌است.

شام آخر
در آخرین روز زندگی زمینی میترا، او در ضیافتی شرکت می‌کند و خون گاو، گوشت او، نان و نوشید*نی می‌خورد. این ضیافت درون غاری انجام می‌شود. سُل ایزد خورشید نیز (سُل خدای خورشید است و میترا خدای پرتو خورشید. ایزد خورشید طی کارزاری با میترا او را بر زمین زده و پرتو او را از آن خود کرده‌است) در ضیافت شرکت می‌کند.

عروج میترا
بعد از ضیافت میترا سوار ارابه خورشید شده و به آسمان عروج می‌کند. سُل ایزد آفتاب او را سوار بر ارابه مینویی خود کرده و به آسمان می‌برد تا در آخرالزمان دوباره به زمین برگردد.

رستاخیز
در آخر کار جهان آتشی عظیم در تمام جهان درمی‌گیرد و پیروان میترا از آن آسوده خواهند بود.

مناسک مهری


تندیس میترا در حال قربانی کردن گاو نر، موزه بریتانیا، لندن
مهری آیین سربازی است. راست‌گویی و درست پیمانی از مهم‌ترین مشخصه‌های این آیین است.

نوچه که می‌خواست به سلک مهریان در آید باید از آزمایش‌های بسیار دشواری سربلند بیرون می‌آمد. نوچه را ابتدا به مهیار می‌سپاردند و او مطالب کلی را به نوآموز آموزش می‌داد. اما ابتدا باید سوگند می‌خورد که اسرار را بر هیچ‌کس فاش نکند. بعد او را خالکوبی می‌کردند (دست و پیشانی) تا به عنوان برادر و یار دیگر مهریان شناخته شود. قبل از خالکوبی آزمایش‌های زیادی انجام می‌شد. چشمان نوآموز را می‌بستند مهیار نوآموز را به جلو می‌راند سپس ناگهان او را هل می‌داد و شخص دیگری قبل از زمین‌خوردن او را در آغـ*ـوش می‌گرفت که به این شخص منجی گفته می‌شد.

درجات هفتگانه مهرپرستی


  • آذرخش، سیستروم، بیلچه



  • داس، ستاره، هلال ماه، شمشیر



  • تازیانه، تاج، مشعل



  • داس، کلاه فریگی، عصا، پیاله
درجات هفتگانه مهرپرستی رومی به ترتیب:

  1. کلاغ (Corax),
  2. همسر (Nymphus)،
  3. سرباز/جنگی (Miles)،
  4. شیر (Leo)،
  5. پارسی (Perses)،
  6. پیک خورشید (Heliodromus)
  7. پیر/پدر/بابا (Pater)
نمادهای مهری
چلیپا
علامت صلیب (چلیپا) رازهای زیادی دارد این علامت از مصر فرعونی تا هند باستان وجود دارد و بنظر می‌رسد از مهمترین نشانه‌های مهرپرستان باشد قدیمی‌ترین علامتهای صلیب کشف شده در حوزه فلات ایران کشف شده و باید به آیین مهرپرستی مربوط باشد[نیازمند منبع] بنظر می‌رسد که صلیب + ساده شده از شکلها و تصوراتی است که از خورشیدوجود داشته مانند دایره‌هایی با ۱۶- ۲۴- ۱۲ شعاع یا پرتو بنظر می‌رسد در یک دوره تکاملی تصویر خورشید از شکل گل آفتاب گردان به علامت+ ساده‌تر شده‌است و تنها با شکل + و یاضربدر و شکل ستاره پنج پر * درآوردند گفتنی است که علامت * که بر روی کلاه کوروش کبیر دیده می‌شود نیز نماد خورشید است ولی امروزه آن را با علامت ستاره می‌شناسیم. شکل ۱۲ پر صلیب هم وجود دارد که ممکن است هم‌زمان آیکون خورشید و ۱۲ ماه سال باشد. اما در مجموع می‌توان گفت + صلیب یا چلیپا یا چهارپایه یا چهار پره ایکون ساده خورشیدتابان است ممکن است ۴ خط آن نماد فصل‌های سال یا نماد ۴ عنصر اصلی آب - باد و خاک و نور باشد. خورشیدپرستی و آیین مهر یا میثرا در مصر و ایران و هند و بخشی از اروپا قرنها قبل از مسیحیت وجود داشته‌است احتمالاً آیین مهرپرستی ابتدا در شمال غرب ایران رایج بوده‌است اما نشانه‌های بارز این آیین در ۴ صلیب آریایی نقش رستم قابل مطالعه‌است.[۱۰] مهریان به نشانه خورشید، صلیبی را در یک دایره ترسیم می‌کردند و برای آنان چهار گوشه صلیب نشانه سال خورشیدی آغازین بود. دو گوشه آن نشان از روز و شب و دو گوشه دیگر نماد انقلاب خورشیدی بود. صلیب درون دایره در نقشهای شام مقدس میترا به تصویر کشیده شده‌است.[۱۱] مهریان به صلیب شکسته «א» نیز به نام چرخ خورشید احترام می‌گذاشتند.[نیازمند منبع]



مهر چلبپای شکسته از تمدن هندو در موزه بریتانیا
این نماد در تاریخ کهن اروپا و همچنین آثار کشف شده از فرهنگ‌ها هند و اروپایی مانند هند و آریایی، ایرانی، هیتی‌ها، سلتی‌ها و یونانی‌ها به چشم می‌خورد. اولین نمونه‌های استفاده از چلبپای شکسته مربوط به تعدادی سفال یافت شده در استان خوزستان در ایران در ۵ هزار سال قبل از میلاد است. در اوایل عصر برنز نشانه‌هایی از آن در سفال‌هایی در روسیه پیدا شده‌است.[۱۲]

همچنین علامت‌های چلیپای شکسته مانندی در عصر برنز و آهن در قفقاز شمالی و آذرآبادگان و همچنین در بین سکاها و سرمتی‌ها پدیدار شده‌است.[۱۳]



گردنبند ایرانی «گردونه میترا» که در کلورز گیلان پیدا شده[۱۴] [نیازمند منبع] اما مشهور به گردنبند تپه مارلیک است و دارای قدمت حدود یک هزار سال پیش از میلاد می‌باشد، موزه ملی ایران[۱۵]
آیین‌های مهرپرستان
مهرپرستان در هنگامی که در مهرابه جمع می‌شدند گاوی را قربانی می‌کردند. گوشت این حیوان را کباب می‌کردند و خون آن را در جامی در زیر مهراب می‌ریختند. این خون را با شیره هوم و نوشید*نی مخلوط می‌کردند و به آن آب حیات می‌گفتند. این آب مقدس را در جام‌های مخصوص به نام دوست‌کامی می‌ریختند و حاضران آن را به همراه کباب و نان می‌خوردند. سپس سرودهایی در سپاس از مهر می‌خوانده‌اند. در مهرابه‌ها شمع و آتش روشن می‌کردند که نماد مهر بود.[نیازمند منبع]

مهرابه‌ها یا میترائیوم‌ها


یک میترائیوم که در شهر بندری و باستانی «اوستیا» در ایتالیا کشف شده‌است. مهرابه‌های بسیاری نظیر آن در آلمان، فرانسه[۱۶][۱۷] و روسیه، به‌طور اتفاقی یا هنگام مرمت کلیساها پیدا شده‌اند.
به پرستشگاه‌های مهرپرستان مهرابه یا میترائیوم گفته می‌شود. ساختمان مهرابه‌ها از یک ورودی سپس دهلیز درونی که به سه راهرو منتهی می‌شد تشکیل شده‌است. تالار روبرویی بزرگ بوده و تالار اصلی معبد بوده‌است. دو راهرویی که در سمت چپ و راست قرار داشتند تنگتر بوده و سقف آن هم کوتاهتر است. مهراب بالای تالار اصلی قرار می‌گرفت و عبارت بود از گودی اندکی در دیوار که نقش مهر (و گاهی مجسمه او) در حال کشتن گاو در آن دیده می‌شد دو مهربان نیز در دو سوی او دیده می‌شدند. در دو طرف تالار اصلی نیمکتهایی سنگی قرار می‌دادند.

روشنی مهرابه‌ها از روزنه‌های کوچک سقف یا پنجره‌های باریک تأمین می‌شد، به‌طوری‌که فضای مهرابه تقریباً تاریک بود و این برای آن بود که حالت اصلی غار حفظ شود.

مهر در زروانیسم
در آیین زروانی، میترا داور بین اهورامزدا و اهریمن می‌باشد. در اعتقادات زروانیان در ابتدای عمر هستی زروان (خدای زمان) به هدفمند بودن جهان شک کرده و گمان عبث بودن جهان را می‌برد و از این شک و تردید اهریمن پدید می‌آید و حق و حقیقت که تولد اهریمن را برنمی‌تابد ناخواه از عالم یقین اهورامزدا را برای مبارزه با آن پدیدمی‌آورد. اهورامزدا و اهریمن هر دو در شکم زروان رشد می‌کنند. اهریمن که طمع دارد تا زودتر از اهورامزدا به دنیا بیاید شکم مادر (زروان) را پاره کرده و بیرون می‌جهد. توجه اینکه بسیاری از این اعتقادات، مفاهیمی بسیار قابل تعمق و تفکر در خود گنجانده و جای اندیشه و تفکر بسیار دارد. این اعتقاد می‌تواند بیانگر این امر باشد که خیر و شر هر دو مولود زمان می‌باشند و در گذر زمان نمایان می‌شوند.

مهر در زردشتی
در اوستا سرودی به نام «مهریشت» وجود دارد.

فرضیه فرانس کومون
فرانس کومون، محقق بلژیکی، در آغاز سدهٔ بیستم میلادی پژوهش‌های میترایی را پایه‌گذاری کرد و نخستین مجموعهٔ جامع کارهای تاریخی میترای را گرد آورد. تفسیر او از این کارهای تاریخی در بخش اعظم این سده معتبر باقی ماند.[۱۸]

کومون معتقد بود که مهرپرستی به‌طور مستقیم از دین زردشتی پارسیان و در نتیجهٔ فعالیت مغان در آسیای صغیر پدید آمده‌است و سرانجام این که آبای کلیسا اعتقاد داشتند که مهرپرستی دینی پارسی است، میتراس خدایی پارسی است و شماری واژه‌های مربوط به این آیین (پرسس، کاوتس، کاوتوپاتس، نامَه) پیشینهٔ ایرانی دارند.

کومون نقش اصلی این آیین، تندیس گاوکشی، را بر خلاف پیش زمینهٔ ثنویتگرایانهٔ دین زردشتی تفسیر کرده‌است. کومون بر پایهٔ روایت خلقت دین زردشتی متأخر در بندهشن، اقدام میترا به کشتن گاو نر را عملی از نوع خلقت تفسیر کرده‌است. او مار و عقرب را آفریده‌هایی شریر دانسته‌است.[۱۹]

میترائیسم و مسیحیت
نوشتار اصلی: مهرپرستی و مسیحیت
آیین مهرپرستی یا میترائیسم رومی و مسیحیت همانندیهای بسیاری داشته[۲۰] و امروزه محققان معتقدند که مسیحیت غرب چهارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است.[۲۱]

هر چند چگونگی و میزان این تأثیر به ویژه در بین محققان مدافع دکترین مسیحیت امروزی مورد اختلاف بوده یا کاملاً رد شده‌است.[نیازمند منبع]

هنر
نمونه‌های سنت مهرپرستی را می‌توان در اسطوره‌های ایرانی مشاهده کرد. از آن جمله پیروزی رستم بر اسفندیار که به دین بهی (آیین زرتشت) معتقد است. در گورهای متعلق به این دوره رسم دفن مردگان در کوزه‌هایی که درب آن به سمت خورشید است معمول بوده‌است. می‌توان تداوم اندیشه‌های مهری را در دوره پارتی و تأثیرات آن را در کیش دوره ساسانی پیگیری کرد .


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
مزدیسنا

بخشی‌از سلسله مباحث دربارهٔ



آتش، نمادِ مَزدَیَسنا

مباحث اولیه
  • اهورامزدا
  • زرتشت
  • اشه
  • ایران
فرشتگان و شیاطین
  • امشاسپندان · ایزد
  • اهوراها · دیو
  • اهریمن
کتاب و عبادت
  • اوستا
  • گاتاها · یسنه
  • وندیداد · ویسپرد
  • یشت · خرده‌اوستا
  • آبزور
  • نیایش اهونی ویریا
  • آتشکده
روایت‌ها و افسانه‌ها
  • دین‌کرد · بندهشن
  • ارداویراف‌نامه
  • جاماسب‌نامه
  • قصه سنجان
تاریخ و فرهنگ
  • آئین زروانی
  • گاه‌شماری اوستایی نو · جشن‌های زرتشتی
  • ازدواج
  • فرشگرد
پیروان
  • مزدیسنا در هندوستان · ایرانیان زرتشتی
  • پارسیان · ایرانیان
  • • • •
  • آزار زرتشتیان


درگاه مزدیسنا
  • ن
  • ب
  • و
مَزدَیَسنا یا دین زرتشتی نام دین پیامبر ایرانی، زرتشت اسپنتمان است. مزدَیَسنا صفتی به‌معنای پرستنده اهورامزدا است. مزدا همان خدای یگانه است. مزدَیَسنا ضد دیویَسنا است. دیویَسنا هم به‌معنی پرستنده دیو یا دَئوَ است و ضد آن واژه وی-دَئوَ یا ضد دیو است. مزدَیَسنا پیرامون ۱۲۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد از سوی پیامبر ایرانی، زرتشت اسپنتمان، پایه‌گذاری شد.[۱]

زرتشت به ویرایش و بازبینی کیش کهن آریایی پرداخت و اندک‌اندک برای خود پیروانی یافت که پس از وی به مزدیسنان یا زرتشتیان شُهره شدند. در ادبیات مزدیسنا نیز مزدیسن با گویش پهلوی، هم‌معنی دین آورده به زرتشت، راستی‌پرست و با صفت زرتشتی آمده‌است.[۲] همچنین به زرتشتیان بهدینان نیز می‌گویند.

عناصر مزدَیَسنا یکتاپرستانه‌اند و از یکتاپرستی سرچشمه می‌گیرند. البته در برخی منابع از ایشان به نام دوگانه‌پرست هم یاد شده که بیشتر در اثر اشتباهی است که در شناخت درست مزدیسنا و بر اساس برداشت‌هایی از دو کتاب دینکرد و بندهشن انجام شده[۳] و مزدیسنان با زروانیان به اشتباه یکی پنداشته شده‌اند. زیرا باور به دوگانگی آفرینشی در میان زروانیان نیرومند است[۴] نه مزدیسنان. کتاب مقدس زرتشتیان گات‌ها است که (سرودها) سخنان شخص زرتشت بوده‌است.

دین زرتشتی برپایه یکتاپرستی است. یعنی زرتشتیان به خدای بزرگی به نام اهورامزدا ایمان دارند و برخی نیروهای طبیعی مانند آب، آتش، باد، خاک را هدایای ایزدی شناخته از ویژگی‌های خداوند می‌دانند و سرچشمه پلیدی‌ها و تاریکی‌ها را در سرشت پلیدی به نام اهریمن جستجو می‌کنند. این دوگانگی موجب شد که مسلمانان پس از چیرگی بر ایران، زرتشتیان را دوگانه‌پرست بنامند.[۵]

زرتشت جزو نخستین کسانی است که یکتاپرستی را به بشریت معرفی کرد.

مفاهیمی مانند بهشت (پردیس)، دوزخ، روز رستاخیز، مژده نهایی جهان، و حتی فرشته و شیطان همگی بخشی از آموزه‌های زرتشت و ادبیاتی است که بعدها از آن سرچشمه گرفت. این مفاهیم در گذر زمان به دیگر ادیان راه یافتند.[۶]

پیرامون سال‌های ۲۲۴ تا ۲۴۰ میلادی (در دوره اردشیر بابکان)، دین زرتشت دستخوش یک دوره باززیست و تجدید حیات شد.[۷]

امروزه به اشتباه نماد فر کیانی را به عنوان نماد زرتشتیان نسبت می‌دهند. درصورتیکه نماد دین زرتشتی جام آتش است.[۸][۹][۱۰]

محتویات
  • ۱ ریشه نام مَزدَیَسنا
  • ۲ تاریخچه مزدیسنا
    • ۲.۱ مَزدَیَسنا در دوران هخامنشی
      • ۲.۱.۱ موافقان مزدیسن بودن هخامنشیان
      • ۲.۱.۲ مخالفان مَزدیسن بودن هخامنشیان
      • ۲.۱.۳ پس از تاخت اسکندر
    • ۲.۲ مزدیسنا در دوران اشکانیان
    • ۲.۳ مزدیسنا در دوران ساسانیان
      • ۲.۳.۱ شکل‌گیری جامعه پارسیان هند
    • ۲.۴ مزدیسنا در دوران صفویان
    • ۲.۵ مزدیسنا در دوران زندیان و قاجاریان
    • ۲.۶ انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران
  • ۳ جهان‌بینی زرتشتی
    • ۳.۱ نظریه مرگ و بازسازی جهان
      • ۳.۱.۱ خدا در مزدیسنا
    • ۳.۲ آموزه‌های زندگی
    • ۳.۳ اصول دین زرتشت
  • ۴ آیین‌ها و جشن‌های دینی زرتشتیان
  • ۵ آداب و احکام دینی
    • ۵.۱ نماز
    • ۵.۲ ازدواج
    • ۵.۳ بدرود با گذشتگان
    • ۵.۴ آداب سوگواری
    • ۵.۵ ارج‌گذاری به روان جاویدان
  • ۶ گناهان بزرگ
  • ۷ تاریخچه پژوهش در زمینه مزدیسنا
  • ۸ تأثیر مزدیسنا بر جهان غرب
    • ۸.۱ ورود به جهان غرب
    • ۸.۲ ادبیات
    • ۸.۳ نگارگری
    • ۸.۴ علم
    • ۸.۵ اندیشه
    • ۸.۶ موسیقی
  • ۹ جمعیت زرتشتیان
  • ۱۰ نگارخانه
  • ۱۱ جستارهای وابسته
  • ۱۲ پانویس
  • ۱۳ منابع
  • ۱۴ پیوند به بیرون
ریشه نام مَزدَیَسنا



آتشکده باکو مربوط به دوره‌ای که ساکنان آن زرتشتی بوده‌اند.
واژه مزدیسنا واژه‌ای اوستایی است که از دو جزء (مَزدَ + یَسنا) پدید آمده‌است. مزده (اهورامزدا) معنی خدای دانا یا سرور می‌دهد و یسنا (یسنه) نیز به معنی ستایش و پرستش است و در مجموع معنی مزداپرستی یا خداپرستی می‌گیرد. یسنا دربردارنده هفتاد و دو فصل می‌باشد. این واژه به گونه «مزدیسنی» هم گفته شده‌است. پیروان این کیش را «مزدیسنان» یا «خداپرستان» می‌نامند. در برابر پرستش مزدا، پرستش دیوان در گذشته به آیین و مرسوم بوده که متون زرتشتی، اینان را دیویسنان و کیششان را دیویسنی ثبت کرده‌اند.[۱۱] نام‌های دیگری برای این دین وجود دارد که مصطلح‌ترین آن در ایران دین زرتشتی است.[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵] در گذشته به پیروان این دین بهدینان[نیازمند منبع]، مجوس[نیازمند منبع]، گبر[نیازمند منبع] نیز گفته شده‌است. در بیشتر زبان‌ها نام این دین را به نام پیامبر آن، زرتشت منسوب می‌کنند.

تاریخچه مزدیسنا



جام آتش یگانه نماد مقدس زرتشتیان در آتشکده یزد
از وحدت و اجتماع معنوی مزداپرستی شرق و غرب ایران آگاهی دقیقی در دست نیست.[۱۶] مغان مردان دینی و موبدان هخامنشیان بودند. در مورد این‌که از چه زمانی دین زرتشتی در ری، پایگاه مرکزی مغان آغاز به تلاش کرد، نشانه و شواهد روشنی در دست نیست. گمان می‌رود که دیرینه‌ترین هنگام برای این رویداد هنگام بنیادگذاری شاهنشاهی هخامنشی بوده‌باشد.[۱۷]




آتشکده جاویدان (صفه سرمسجد) در شهرستان مسجد سلیمان قرار دارد. این بنا متعلق به هفت قرن قبل از میلاد مسیح است
زرتشت و آموزش مغان بر روی اندیشه‌های یونانی کارسازی پرداخت که راست و واقعی بود اما نه یونانیان و سریانیها و نه نویسندگان ارمنی، هیچ‌یک از زرتشت اوستایی و از کیش او که در گاتاهای اوستا بازگو شده‌است، آگاهی نداشتند. به احتمال زیاد مزدیسنا در آغاز یک جنبش محلی در ایران خاوری بوده‌است که هنوز مرزهای آن شناخته نشده‌است. این کیش نو با پایداری و رویارویی شدید کیش‌های رایج رو به رو شده و برای مدتی دراز نتوانست به برتری و چیرگی کامل برسد و چون گسترش یافت، دگرگون شد. کیش زرتشتی با آیین‌هایی که در پی برانداختن آن‌ها برخاسته بود، درآمیخت و مزدیسنا به گونه‌ای بسیار متفاوت به ایران باختری رسید.[۱۸]

مَزدَیَسنا در دوران هخامنشی
در مورد زرتشتی بودن هخامنشیان در بین دانشمندان اختلاف دیدگاه وجود دارد. وضعیت مزدیسنان تا پیش از زمان شاهنشاهی اشکانی به درستی دانسته نیست و منابع از میان رفته‌اند.

موافقان مزدیسن بودن هخامنشیان
گروهی بر این باور هستند که مزدیسنا از زمان هخامنشیان و از زمان داریوش یکم بوده‌است و خدای خاندان هخامنشی دست کم از زمان داریوش، اهورامزدا بوده‌است. همچنین در زمان پادشاهی اردشیر یکم در پرامن سال ۴۴۱ پیش از میلاد، گاه‌شمار امپراتوری اصلاح شد و نام ماه‌های سال به نام‌های ایزدان مَزدَیَسنا نامگذاری شدند.[۱۹] می‌توان گفت مزدیسنا در زمان هخامنشیان در حال پیشرفت در میان باورهای توده مردم بوده‌است.

برخی از پژوهشگران، مانند آلبرت اومستد، ویل دورانت، یوهانس هرتل و جرج کامرون این دید سنتی را که زمان زندگی زرتشت در میان سال‌های ۶۶۰ تا ۵۸۲ پیش از میلاد بوده را پذیرفته‌اند و پدر داریوش یکم، ویشتاسپ را همان گشتاسپ پشتیبان زرتشت می‌پندارند.[۲۰] به باور این پژوهشگران، داریوش یک زرتشتی نو دین بوده و این دین را به عنوان دین دولتی در کشور نوپای خود رواج داده‌است؛ بنابراین نظریه زرتشت هم‌زمان با کوروش بزرگ پایه‌گذار شاهنشاهی هخامنشی می‌زیسته‌است. همچنین زرتشت شورش‌ها و رویدادهای واژگون‌گر سال ۵۲۲ پیش از میلاد را به چشم دیده‌بوده و چندی پس از آن درگذشته‌است.[۲۱]
کسانی مانند مری بویس که به تفکیک دقیق تعالیم گات‌ها (آموزه‌های خود زرتشت) با اوستای نو و حتی آیین کهن آریایی اعتقادی ندارند، هخامنشیان را به‌طور کلی پیرو زرتشت می‌دانند. اما برخی دیگر از محققان مانند ایگور دیاکونوف بر اینکه که پادشاهان هخامنشی پیرو اوستای نو بوده‌اند پافشاری می‌کنند.[۲۲]

مخالفان مَزدیسن بودن هخامنشیان
دیدگاه دیگر بر این باور است که با توجه به روایات مورخان یونانی و سنگ‌نبشته‌های بازمانده از زمان هخامنشیان، هم از دید باورها و عقاید و هم از نظر مراسم و آئین هخامنشیان با آیین کهن ایرانی هم‌خوانی دارد. آیینی که افزون بر پرستش اهورامزدا، ایزدان گوناگون و پرشمار و نیروهای طبیعت نیز پرستش می‌شدند. بر پایه این باور، دین هخامنشیان به باورهای ودایی بیشتر از دین زرتشتی نزدیک است.[۲۳] همچنین باور دارند که آمدن صفت مزدیسنه (مزداپرست) که در پاپیروسهای زبان آرامی زمان هخامنشیان آمده دلیلی بر زرتشتی بودن هخامنشیان نمی‌تواند باشد. چنان‌که ذکر نام اهورامزدا در سنگ نبشته‌ها نیز دلیلی برای این امر به‌شمار نمی‌رود. در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی نه تنها به زرتشت بلکه به هیچ مطلب دیگری که بتواند این سنگ نبشته‌ها را رنگ زرتشتی دهد اشاره نشده‌است.[۲۴] از دوره پادشاهی کوروش، سرزمین‌های باختری ایران، به پیوستگی شاهنشاهی هخامنشی درآمد. در این دوره پذیرش مزدیسنا به نیایش دینی خود عمل می‌کردند. اما شاهنشاهان هخامنشی بر دین زرتشتی نبودند و هنگامی که مغان به گستراندن کیش زرتشتی برخاستند، آن را با آیین کهن ایرانی درآمیختند.[۲۵]

پس از تاخت اسکندر



سکهٔ پادشاه ایران هرمز دوم ساسانی و شهبانو ایفراهرمز در کنار جام آتش
این دین پس از یورش اسکندر مقدونی و کشته شدن موبدان برای زمان کوتاهی به خاموشی گرایید. چراکه در آن روزگار، بیشتر آثار دینی به شکل شفاهی و سـ*ـینه به سـ*ـینه انتقال می‌یافتند و روحانیان با تکرار پیوسته آن‌ها منابع را در یاد داشتند و به گونه‌ای در حکم کتاب‌های زنده این دین بودند. از این رو با کشتار آنها، بسیاری از کتاب‌های باستانی مزدیسنا از بین رفتند یا کاسته شدند. از همین رو کیش زرتشتی، اسکندر را همواره با صفت گُجَسته (به معنی نفرین شده و متضاد خجسته) یاد می‌کند. در متن پهلوی ارداویراف‌نامه گفته می‌شود که وی دستوران، داوران، هیربدان و موبدان بسیاری را کشت.[۲۶]

مزدیسنا در دوران اشکانیان



آتشگاه اصفهان
در زمان اشکانیان تلاش‌هایی برای بازآوری مزدیسنا انجام گرفت و سکه‌هایی به نام ایزدان ضرب کردند و آتشکده‌هایی ساختند. از میان آن‌ها آتش آذر برزین‌مهر در کوه ریوند خراسان از ارج زیادی برخوردار بوده‌است. در متون پهلوی آمده‌است که در دوره بلاش اشکانی اوستاهای تکه‌تکه شده پس از یورش اسکندر گردآوری و بازنویسی شدند.[۲۷] از آنجایی که سـ*ـیاست مذهبی اشکانیان بر پایه اصل رواداری و سازش دینی بوده‌است و در نگاشته‌هایشان چندان گرایش به مذهب خاصی را بیان نکرده‌اند. اطلاعات امروزی از کیفیت دین در دوره یادشده چندان دقیق نیست. به دنبال همین شیوه، زمینه برای فعالیت آزادانه باورهای گوناگون مذهبی در ایران پدید آمد و مسیحیان و گنوسیان و مهرپرستان آزادانه به آوازه گری و نمایاندن دین خود می‌پرداختند.[۲۸]




اردشیر بابکان از سوی اهورامزدا مهر نشان شاهی دریافت می‌کند. (نقش رستم)
مزدیسنا در دوران ساسانیان



سکه اردشیر یکم ساسانی
حدود ۲۲۴ تا ۲۴۰ میلادی در دوره اردشیر بابکان؛ دین زرتشتی دستخوش یک دوره باززیست و تجدید حیات شد.[۲۹] مزدیسنا در زمان شاهنشاهی ساسانی، بدنبال پیروزی‌های اردشیر بابکان دین رسمی ایران شد[۳۰] و فراوانی جمعیت مزدیسنان در زمان ساسانیان به بالاترین اندازه خود رسید. فعالیت‌های کرتیر موبدان موبد دوران ساسانی در این گسترش بی‌تأثیر نبوده‌است. او مبارزات خود علیه نصارا و برهمنان را در سنگ نبشته خود در نقش رجب بیان کرده‌است.[۳۱] در دوره ساسانی آتشکده آذرگشنسب در شیز (تـ*ـخت سلیمان) آذربایجان از اهمیت بسیاری بهره‌مند شد و شاهان ساسانی همواره نذوراتی را پس از پیروزی‌های خود به آنجا پیشکش می‌نمودند.[۳۲] در همان دوران مانی پیامبر دین نو آیین مانوی که آمیزه از مزدیسنا و مسیحیت بود را عرضه کرد که اگرچه با سرعتی فزاینده رو به گسترش داشت اما به بسیار به دست شاهان و موبدان ساسانی تاخت و تاز شد و دستورهای حکومتی بر ضد آن برنهاده شد.[۳۳] بر باور مری بویس از میانه‌های دوران ساسانی دین رسمی تحت تأثیر آیین زروانی قرار گرفت و عملاً زروانی دین رسمی کشور شد.[۳۴] در این دوره که روحانیون درباری به قدرت بسیاری رسیده بودند جنبش مزدک پدید آمد که به گونه شدیدی سرکوب شد و قباد یکم پادشاه ساسانی که از این جنبش برابری خواهانه استقبال کرده بود از جایگاه شاهی بر کنار گردید. بدنبال آن در زمان انوشیروان گزارش پهلوی اوستای مکتوب نوشته شد.[۳۵]

شکل‌گیری جامعه پارسیان هند
نوشتار اصلی: پارسیان هند
پس از شکست ساسانیان و حمله اعراب به ایران، بسیاری از زرتشتیان به خراسان و از آنجا نیز به گجرات در هند کوچ نمودند. آن‌ها آتش مقدس خود به نام آتش بهرام را نیز به نوساری در گجرات منتقل کردند. این گروه از زرتشتیان، جامعه پارسیان هند را تشکیل دادند.[۳۶]

مزدیسنا در دوران صفویان
نوشتار اصلی: مزدیسنا در دوران صفویان
زرتشتیان از دیرباز در پیشرفت و شهری‌گری (تمدن) این مرزوبوم پُرکار بوده‌اند.[۳۷] در آغاز سده ۱۸ میلادی، شمار زرتشتیان ایران، نزدیک به یک میلیون تن بوده‌است. آن‌ها در کنار یهودیان و مسیحیان در همه روزگار صفویان (مگر در بخشی از روزگار شاه عباس بزرگ که سـ*ـیاست دینی ویژه‌ای را دنبال می‌کرد) در آزار و رنج بوده‌اند. در زمان صفویان شمار زیادی از آنان یا به پذیرش دین اسلام وادار شدند یا به نقاط رها شده و بیابانی همچون یزد و کرمان کوچانده شدند یا کشته شدند. آنان در این دوره وادار به پرداخت جزیه شده بودند و قوانین سختگیرانه‌ای علیه‌شان وضع شد که تا نزدیک به چند سده پس از آنان نیز پا بر جا بود. در دوره شاه عباس بزرگُ بسیاری از زرتشتیان از همه سوی ایران کوچ داده شدند.[۳۸] از جمله حدود سه هزار خانواده از ایشان برای پیشه‌های گوناگون به یکی از کوی‌های چهارگانه اصفهان به نام کو گبرآباد آورده شدند. در پایان دوره صفوی، شاه سلطان حسین صفوی فرمان به تغییر دین ایشان داد. شماری کشته شدند و شماری تغییر مذهب دادند و عده‌ای از آنان نیز به بیابان‌های یزد و کرمان گریختند.[۳۹]

ژان باتیست تاورنیه می‌نویسد: «شمار زرتشتیان کرمان ۱۰ هزار تن و همین شمار در اصفهان زندگی می‌کنند و کار آن‌ها بیشتر بازرگانی، به ویژه بازرگانی پشم است و بیشتر با هندوستان در پیوند هستند. هندوها و زرتشتیان از آن‌رو که به بالندگی اقتصاد کشور کمک می‌کردند و نیز در پی گسترانیدن اندیشه‌های دینی خود نبودند، از سوی دولت صفوی بازخواست نمی‌شدند.»[۴۰]




آتشکده "آتش بهرام در یزد"
مزدیسنا در دوران زندیان و قاجاریان
در دوران زندیان زندگی نسبتاً آرامی را به دلیل سـ*ـیاست‌های میانه روانه کریم‌خان زند سپری کردند. اما با شوریدن آقا محمدخان قاجار بر زندیان، زندگی آنانی که در بیرون پر چین‌های شهر کرمان زندگی می‌کردند دوباره به خطر افتاد و آقا محمد خان بسیاری از آنان را بهمراه دیگر شهروندان کرمان به بهانه پناه دادن به لطفعلی‌خان زند از دم تیغ گذراند. در زمان قاجاریان نیز قوانین سختگیرانه‌ای که از دوران صفویان برای وادار کردن آنان به پذیرش اسلام پابرجا مانده بود همچنان بر آنان اعمال می‌شد. از جمله این قوانین سختگیرانه می‌توان به دادن شغل‌های پست به آنان، عدم اجازه بازرگانی، عدم اجازه مسافرت، عدم اجازه بیرون رفتن از خانه در روزهای بارانی و… اشاره کرد. در دوره قاجار در یزد و کرمان که تجمع زرتشتیان آن دوران بیشتر در همین بخش‌ها بود، متعصبان و اوباشان به یکسان، بر سر زرتشتیان می‌ریختند و با آنان بدرفتاری می‌کردند و حتی برخی از ایشان را می‌کشتند و اموال آن‌ها را می‌دزدیدند و به‌ویژه کتاب‌های آن‌ها را می‌گرفتند و می‌سوزاندند. در این زمان هنوز مسافرت برای آنان ممنوع بود.[۴۱]

انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران
در سده نوزدهم، مانکجی لیمجی هاتریا از پارسیان هند به‌عنوان نماینده «انجمن بهبودسازی وضعیت زرتشتیان در ایران» گماشته شد تا دربارهٔ درستی خبرهایی که دربارهٔ زرتشتیان درون ایران به هند می‌رسید و وضعیت کلی آنان گزارشی را به انجمن بنماید. وی در گزارشی که به سال ۱۸۵۴ به انجمن داد، شمار دقیق آنان را چنین گزارش کرد:

۶۶۵۸ نفر در یزد و روستاهای اطراف آن، فقط ۴۵۰ نفر در کرمان و پیرامون، ۵۰ نفر در پایتخت یعنی تهران و شمار اندکی هم در شیراز. این در حالیست که در همان دهه شمار پارسیان بمبئی ۱۱۰، ۵۴۴ نفر (یعنی بیست درصد جمعیت شهر) برآورد شده بود، و نیز ۲۰۰۰۰ نفر در سورات و شاید، ۱۵۰۰۰ نفر در بقیه گجرات و دیگر بخش‌های پراکنده در هند. او در این دوره نسبت به وضعیت نابهنجار زندگی زرتشتیان و به‌عنوان نماینده پارسیان هند به ناصرالدین‌شاه قاجار شکایت برد. پارسیان هند برای به فرجام رسیدن درخواست‌هایشان برای بهبود زندگی زرتشتیان، حکومت هند را تحت فشار گذاردند تا نسبت به شاه اعمال نفوذ کند. مانکجی همچنین بهمراه بزرگان پارسی دست به‌کار بازسازی آتشکده‌ها و دخمه‌های ویران شده و هر آنچه توانستند برای تهیدستان انجام دادند و به پایه‌گذاری مدارس آموزش به شیوه غربی برای زرتشتیان پرداختند و دیری نگذشت که به کمک صندوق‌های خیریه پارسی، در یزد و کرمان و بسیاری از روستاهای زرتشتی، مدارس ابتدائی بنا نهاده شد و به سال ۱۸۶۵ میلادی یک مدرسه کوچک شبانه‌روزی هم در تهران گشایش یافت.[۴۲]

سرانجام با فشارهای پارسیان و پادرمیانی دولت هندوانگلیس، ناصرالدین‌شاه قاجار برخی قوانین را اصلاح کرد و زرتشتیان توانستند به امنیت و ارج بیشتری نسبت به گذشته دست یابند. بطور کلی می‌توان گفت نیم‌سده پس از برافتادن جزیه، از جنبه‌های گوناگون، عصر زرّین زرتشتیان ایران بود. آنان پس از اینکه تعصب‌ها کاهش یافت به شهرهای بزرگ‌تر مهاجرت کردند و با ساخت مراکز دینی، آموزشی و اجتماعی هم‌اکنون در کنار دیگر هم‌میهنان به هم‌زیستی سازش جویانه که در مزدیسنا سفارش شده ادامه می‌دهند.[۴۳]




آداب و مراسم زرتشتی
جهان‌بینی زرتشتی
برپایه داده‌های متون دینی مزدیسنا، جهان میدان نبرد میان نیروهای خیر و شر (یا نیکی و نیروهای نور و خوبی از یک سو و اهریمن نیروهای تاریکی از سوی دیگر) است. در دین زرتشتی که بیانگر عرصه‌ای از نبرد حق علیه باطل است در برابر امشاسپندان که فروزه‌های نیک خدا به‌شمار می‌روند ردیفی از دیوان نیز وجود دارد که صفات انگره مینو بوده و به جنگ علیه امشاسپندان و کلیه مخلوقات آفرینش خدایی می‌پردازند. در اوج این نبرد در والاترین درجه آن بهمن وهومن وهو+من یعنی نیکی من در برابر آن اهرمن اهر+من یعنی زشتی من می‌باشد. این دیوها که صفات اهریمن هستند وظیفهٔ مقابله با تمامی آفرینش اهورایی را که در بهترین صفات نیکی خداوند یعنی وهومن متجلیست را دارند پایین‌تر از دیوهای کماره گروهی دیگر از دیوان نیز وجود دارند که برابر ایزدان دیگر می‌ایستند. اهریمن گروهی از دیوهای کماره را برای برابری مقابل امشاسپندان از وجود خود صادر می‌کند این نبرد میان امشاسپندان و اهرمنان که نمادهای خیر و شر در زندگی انسانی اند از اصول دین زرتشت است و پیرو این بسیاری گمان بر ثنویت در دین زرتشت که پایه توحید و یکتاپرستی دارد بردند و اهرمن را در برابر ذات مقدس الوهیت قرار دادند در صورتی که اهرمن که تاریکیست در برابر بهمن که مظهر نور خداوند است می‌باشد بنا بر گفتار سهروردی همه این امشاسپندان تجلیات صفات خداوند در ظهور خیر و نیکی‌ها و نورانیت پروردگارند در قوس صعود و درجه فرا و اهرمن و دیوان تجلیات خداوند در قوس نزول نورانیت و درجه فرو و ارادهٔ پروردگار در گمراه کردن دشمنان می‌باشند و دین زرتشت از ثنویت مبراست و کسانیکه به کنه معرفت این دین نرسیدند آنرا متهم به ثنویت کردند و از مغز آن که رسیدن انسان به درجه نورانیت قدوس که بهمن نامیده شد و ترک مغاک اهرمن که تاریکی انسانیت است آگاه نشدند و همواره اهرمن را در ذات مستقل از خداوند خواندند در حالی که چه اهرمن چه بهمن نمادی از درجات صعود و نزول انسانند و هیچ‌کدام ازین دو مستقل از ذات اقدس باری تعالی نیستند. انسان باید برگزیند که به کدام جبهه می‌پیوندد مزدیسنا به او آموزش می‌دهد که این پروردگار است که سرانجام، پیروز خواهد شد و حتی آنهاییکه به آتش دوزخ دادباخته و محکوم شده‌اند را از موهبت بهشت (یا پردیس) بی‌بهره نخواهد کرد.[۶] مردمان و راست‌اندیشان می‌بایست با گرایش به دین و پندار (اندیشه) نیک، گفتار نیک، کردار نیک خیر را در پیروزی برابر بدی یاری‌رسانی کنند.[۴۴] این شیوه تفکر در عقاید هندی نیز بچشم می‌خورد. اما تفاوت اندیشه زرتشتی با آن در این عنوان شده که در دین زرتشت زندگی و حیات و کار و تلاش نکوهش نشده[۴۵] و بر اساس گفتار زرتشت در گاتاها:

والاترین مردم کسی می‌تواند باشد که در پیشرفت مردم و آبادی جهان کوشش بیشتری نماید.[۴۶]

براساس این عقاید مرگ و ویرانی منشأ شر داشته و تخریب، کار «روح مخرب» یعنی انگره مینوست (اهریمن) و از این رو تخریب و غم و سوگواری بیش از حد و کشتار پذیرفتنی نیست.[۴۷]

منشأ شناخت خیر از شر را اندیشه[۴۸] و وجدان که دئنا آمده دانسته‌اند. جهان مادی و تن و شادمانی آفریده‌های خدا هستند و وظیفه دینی انسان است که از آن‌ها نگاهداری کند و آن‌ها را گسترش دهد و از آن‌ها بهره گیرد. زرتشتیان اعتقاد دارند که در پیروی از این طریق جبری در کار نیست. اختیار برای هر فرد بخشی اساسی از مزدیسنا است. گرچه انسان متحد خداست اما همه آدمیان باید میان راستی و دروغ یکی را برگزینند. اعتقاد به سرنوشتی از پیش مقدر شده از دید اخلاقی زرتشتیان نکوهیده‌است زیرا این کار از عدل و نیکی خدا می‌کاهد.[۴۹]

نظریه مرگ و بازسازی جهان
نوشتار اصلی: فرشگرد
حسب گزارش‌های دینی دیرین مزدیسنا، «در نهایت کار جهان با پیروزی نیکی بر پلیدی به پایان می‌رسد» و در آن زمان فرشگرد یا بازسازی جهان به سبکی که پیش از هجوم اهریمن بوده برقرار می‌شود.

روان مردمان و اعمالشان به بوته داوری گذاشته شده و هرکس مطابق با عملی که مرتکب شده پاداش یا تنبیه دریافت می‌کند. دین زرتشت در جهان‌بینی خود به داوری پایان جهان و زندگی پس از مرگ ایمان دارد چرا که در صورت نفی زندگی پس از مرگ می‌بایست پیروزی را از آن اهریمن بدانیم.[۵۰] آیین‌های بیشماری در متون دینی متاخر که پس از گاتاهای زرتشت نوشته شده، آمده‌است که متشکل از آیین‌ها و مراسم و نیایش‌ها و فرشتگانی است که به عقیده بسیاری از پژوهشگران به دوران پیش از پیدایش زرتشت تعلق دارد.[۵۱]




سنگ‌نگاره‌های تـ*ـخت جمشید که نمادی از نوروز زرتشتیان را نشان می‌دهد. در اعتدال بهاری در روز نخست نوروز، نیرو و توان شیر و گاو در حال نبرد برابر است. شیر نماد خورشید و گاو نماد زمین است.
خدا در مزدیسنا
نوشتار اصلی: اهورامزدا
خدای نیک‌سرشت در کیش زرتشتی، اهورامزدا نام دارد که به معنی سرور دانا است و پرستیده می‌شود. برای اهورامزدا در هرمزدیشت، در حدود شصت صفت نیک آورده شده و تقریباً همه چیزهای خوب به وی منتسب شده‌است. بر اساس گاتها، اهورامزدا هم آفریننده روشنایی و هم تاریکی است.[۵۲] بر اساس کتاب بندهشن که پس از ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالف اهورامزدا و زاینده بدی‌ها را اهریمن (انگره مینیو) معرفی می‌کند[۵۳] که نص صریح گاتاها است.[۵۴] در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توان ذاتی برای مقابله با قدرت اهورامزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست. بلکه اهریمن همان اندیشه بد است اما در باور آیین زروانی، اهریمن برادر و رقیب اهورامزدا و پسر زروان[۵۵] و دارای هویتی جداگانه از اهورامزدا است. زرتشتیان امروزی نیز خود را یکتاپرست می‌دانند و اهریمن را تنها نمادی تمثیلی از بدی‌ها می‌نامند نه یک خدا. این شائبه احتمالاً به دلیل تغییر مفهوم و ماهیت انگره مینو در دین مربوط می‌شود که این قطب مخالف سپنتا مینیو با اهریمن یکی گشته‌است.

در نظر مزدیسنان، خدا خیر مطلق است و چون اساساً مخالف بدی است، نمی‌تواند هیچ گونه ارتباطی با آن داشته باشد و در سراسر تاریخ در ستیز زندگی و مرگ با بدی درگیر است. خدا سرچشمه همه خوبی‌هاست. شر واقعیت دارد اما نیرویی است که در پی نابودی و فساد و آلودگی است و مرگ، بیماری، فقر و گـ ـناه همگی کار اهریمن است که در صدد نابودی جهان ایزدی است. خدا وجودی خردگراست و برای هر چه می‌کند دلیلی دارد. خدا جهان را آفریده‌است که یاور او در نبرد با شر باشد. جهان می‌تواند آوردگاه میان خوب و بد باشد اما ذاتاً نیک است و اگر شر آن را تباه نکرده باشد، مشخصات آفریننده خود را که نظم و هماهنگی است، می‌نمایاند.

انکار بنیان نیک خدای جهان مادی یکی از بزرگ‌ترین گناهانی است که یک زرتشتی می‌تواند مرتکب شود.[۵۶]




در مزدیسنا سوزاندن چوب‌های معطر در مراسم مذهبی، جشن‌ها و خانه‌ها، برای خشنودی ایزدآذر و دور کردن عناصر فساد مرسوم بوده‌است.[۵۷] (درب مهر اصفهان)
آموزه‌های زندگی
بر اساس آموزه‌های دینی زرتشتی اگر جهان به خدا تعلق دارد، پس رهبانیت یا زهد و کناره‌گیری از آن گـ ـناه است. اگر مشخصه خدا آفرینندگی و افزایش بخشی است، پس وظیفه دینی آدمیان کار برای افزایش آفرینش خوب از طریق کشاورزی و پیشه‌وری و ازدواج است. تجرد، گـ ـناه است زیرا مانع آفرینش خوبی است. سقط جنین و همجنس‌گرایی نیز گـ ـناه به‌شمار می‌روند. زیرا این اعمال به گونه‌ای مؤثر مانع تحقق هدف واقعی یعنی «افزایش آفرینش خوب» می‌شوند.

انسان از پنج عنصر اما به صورت واحدی تشکیل شده‌است: روان، جان، فروهر (خود آسمانی او)، وجدان و تن؛ بنابراین سلامت روانی و جسمی همراه هم هستند. این طرز تفکر که با فشار آوردن به بدن می‌توان به پیشرفت معنوی رسید، در دین زرتشتیان مردود شمرده می‌شود. از آنجا که دنیای مادی به خدا تعلق دارد موفقیت مادی که شرافتمندانه و بدون آزار رسانیدن به دیگران به دست آید و با بخشندگی همراه باشد، کمکی است به پیشرفت معنوی و نه مانعی برای آن. بر خلاف بسیاری از مکاتب اندیشه‌گرای آیین هندو، دین زرتشتی دارای اخلاق عملی است. تن‌پروری از آن اهریمن است و کار لازمه زندگانی است. دین زرتشتی بدون کار زندگی را بیهوده و بی‌فایده می‌داند. متون دینی اهریمن را عامل گسترش فقر و محنت درجهان می‌دانند. در روزی از ماه که به خدا اختصاص دارد یعنی روز هرمز، روز اول ماه به مؤمنان اندرز می‌دهند که «می خور و خوش باش» البته به همان نسبت عیاشی و مـسـ*ـتی و تباهـ*کاری نیز مذموم است زیرا همه باید تحت فرمان اعتدال آرمانی باشند. انسان که مخلوق بزرگ و متعلق به خداست، هدف خاص حمله‌های شر است و وظیفه مؤمنان این است که بر این حمله‌ها غلبه یابند.

بر تردید و آرزوی نادرست با خرد چیره شوند، بر آز با خرسندی، بر خشم با آرامش، بر رشک با نیکخواهی، بر نیاز با هشیاری، بر ستیز با آشتی، بر دروغزنی با راستی.[۵۸]

اصول دین زرتشت
اصول دین زرتشتی شرط‌های اصلی خداباوری زرتشتی و دین‌آور بودن است. هر فرد زرتشتی می‌باید در زمان سدره‌پوشی با خرد و اندیشه خود به اطمینان به این اصول ایمان آورده باشد و آن را در طول زندگی مذهبی خود درنظر داشته باشد. دین زرتشتی بر نُه اصل استوار است که به‌ترتیب عبارت‌اند از:[۵۹]

۱. ایمان به یگانگی خدا ۲. ایمان به پیامبری زرتشت ۳. باور به جهان مینوی و عالم معنا ۴. ایمان به نظم و راستی کار جهان (اشه) ۵. باور به جوهر آدمیت ۶. اعتقاد به فروزه‌های هفت‌گانه خداوند ۷. اعتقاد به نیکوکاری ۸. اعتقاد به تقدس عناصر چهارگانه: آب، باد، خاک و آتش ۹. اعتقاد به فرشگرد یا آخرالزمان.




جشن سده سال ۱۳۸۹ در مارکار تهران‌پارس
آیین‌ها و جشن‌های دینی زرتشتیان
  • آیین سدره‌پوشی: مراسمی مذهبی است که در طی آن شخص نوجوان با بستن کشتی رسماً به دین زرتشتی می‌گرود.
  • گاهنبارها: جشن‌های آیینی که مجموعاً هفت جشن در سال برای خدا و فروزه‌های هفت‌گانه ی اوست نیز جزو آداب دینی آنان شمرده می‌شود که مهم‌ترین آن‌ها جشن نوروز است.[۶۰]
  • نوروز: هم‌زمان با اعتدال بهاری است و دوره جشن‌های نوروزی که تا شش روز هم‌زمان با زادروز زرتشت دنبال می‌شود.
  • جشن فروردینگان: جشن و مراسمی است که به بزرگداشت روان درگذشتگان زرتشتی انجام می‌شود.
  • جشن خردادگان: در ششمین روز ماه خرداد این جشن به پاسداشت آب و آبادانی برگزار می‌شود.
  • جشن تیرگان: در سیزدهمین روز از ماه تیر هرساله جشن تیرگان برگزار می‌شود. این جشن به امید دور کردن خشک‌سالی انجام می‌گیرد.
  • جشن امردادگان: این جشن در روز هفتم ماه اَمُرداد برگزار می‌شود.
  • جشن مهرگان: از جشن‌های قدیمی ایرانی است که از هر ساله در روز ۱۶ مهر به نام ایزد مهر برگزار می‌شود. جشن مهرگان اگرچه امروزه محدود به جوامع زرتشتی شده اما درگذشته به خوبی میان مسلمانان ساکن ایران به ویژه سلاطین و طبقه مرفه رایج بوده‌است.
  • جشنآبانگان :این جشن برای بزرگداشت اردویسور ناهید پاک نگهبان آب در زمین است و در آن دختران و زنان می‌رقصند و روی هم آب می‌پاشند. این جشن را می‌توان یادگار آناهیتا الههٔ مهر یا همان اردویسور ناهید پاک حساب کرد.
  • جشن بهمنگان: این جشن، هر ساله در روز ۲ بهمن برگزار می‌شود.
  • جشن سده: از جشن‌های قدیمی است که هر سال در ۱۰ بهمن برگزار می‌شود. این جشن با برپایی آتش بزرگ همراه است.
  • جشن اسفندگان: یا اسفندگان در روز ۵ اسفند انجام می‌شود که جشن بزرگداشت سپندارمَذ و نیز ارج نهادن به مقام زن و گرامی‌داشت زمین است.
آداب و احکام دینی
آداب و احکام دین زرتشتی شباهت‌های زیادی با ادیان دیگر به ویژه دین اسلام و دین یهود دارد. ضمن اینکه به دلیل ریشه و پیشینه مشترک ویژگی‌های کمابیش نزدیکی بین این دین و دین هندو نیز بچشم می‌خورد.

نماز
نوشتار اصلی: نماز زرتشتی
مسئله عبادت و نماز در دین زرتشتی شباهت زیادی با دین اسلام دارد. در دین مزدیسنا پنج نماز روزانه از واجبات شمرده می‌شود و هر فرد زرتشتی که به سن پانزده سالگی رسیده باشد موظف است پنج نماز روزانه را پس از تطهیر سر و دست و پاها به جای آورد.[۶۱] زرتشتیان هر روز در ۵ گاه اهورامزدا را نماز می‌گزارند و هنگام این نمازها دارای محدودیت زمانی است.[۶۲] زرتشتیان برای طهارت آداب ویژه خود را دارند که البته با آداب و سنن اسلامی در کشور ایران کاملاً همخوانی دارد. آب روان، خاک و نور خورشید از تطهیرکنندگان سنتی در این دین هستند و بر پاکیزگی در مزدیسنا پافشاری بسیار شده‌است. در مزدیسنا، آداب شستشو و تطهیر برای مردگان نیز می‌باید صورت پذیرد.




مراسم سدره‌پوشی یک کودک زرتشتی اهل هند
ازدواج
نوشتار اصلی: پیوکانی
در دین زرتشتی به آیین زناشویی، آیین پیوکانی گفته می‌شود. ازدواج در میان زرتشتیان امری سفارش شده و پسندیده‌است[۶۳] و به همان اندازه تجرد، چند همسری و طلاق بجز در موارد نادر مانند ناباروری یا بیماری زشت و مذموم شمرده می‌شود.[۶۴] این اصول، امروزه نیز میان زرتشتیان ایران حتی در محاکم و مراجع قضایی پیش‌بینی شده و رعایت می‌شود.

بدرود با گذشتگان
نوشتار‌های اصلی: برج خاموشان و بدرود با گذشتگان
در کیش زرتشت، که دین رسمی دودمان هخامنشی بود، خاک، عنصری مقدس شمرده می‌شد و از این روی مردگان را در خاک دفن نمی‌کردند.[۶۵] اعتقاد شدید به عناصر پاک طبیعت و تلاش برای پرهیز از آلودن آن سبب شده بود در گذشته آنان مردگان خود را در بلندی یا در برج خاموشان (دخمه) قرار دهند که جسم آنان به طبیعت بازگردد. واژه دَخمَه در اوستا و در پهلوی دَخمَک، به معنی داغ‌گاه آورده شده‌است. در زبان فارسی به دخمه، استودان و دخمه‌دان هم می‌گویند.[۶۶] بعضی از استودان‌های عهد ساسانی مشتمل بر نوشته‌های مذهبی و نام، در گذشته بوده‌است.[۶۷] این سنت که پیش از زرتشتیان در ایران نیز انجام می‌گرفت ممکن بوده سنتی ایلامی بوده‌باشد. در دوران پیش از اسلام مردگان زرتشتی در استودان یا دخمه جای می‌گرفتند و استفاده از برج خاموشان در دوران باستان مرسوم نبوده‌است.[نیازمند منبع] اما از سده پیش این رسم متروک گردیده و آنان مردگان خود را در مقبره‌های سیمانی که با زمین پاک ارتباط ندارد می‌گذارند[۶۸] یا مرده را در تابوتی آهنین قرار داده و سپس در خاک قرار می‌دهند.

آداب سوگواری
در آداب سوگواری در مزدیسنا، شیون و زاری بیش از حد برای مردگان جایز نیست و آن را موجب آزرده شدن روان درگذشته و ضعف و کم‌طاقتی بازماندگان می‌دانند.[۶۹]

ارج‌گذاری به روان جاویدان
نوشتار اصلی: ارج‌گذاری به روان جاویدان
دین زرتشتی باور بر این است که روان در گذشته سه روز زیر راهنمایی سروش در این جهان می‌ماند. از این‌رو نمازهای ویژه در سه شب برای آسایش روان و خشنودی سروش خوانده می‌شود. باور این است که روان درگذشتگان سالی پنج روز پیش از نوروز و سپس در روز فروردین ماه از بازماندگان خود در این جهان دیدن می‌کنند و از این رو در آن روزها بازماندگان نیز در آیین ویژه شرکت می‌کنند.[۷۰]




بخشی از یسنه ۲۸. مطالعه و کشف ویژگی‌های زبان اوستایی توسط اوستاشناسان به شناخت بهتر اصول قدیمی دین زرتشتی کمک شایانی نمود.
گناهان بزرگ
از نظر اوستا و کتاب‌های دینی زرتشتیان گناهان بزرگ عبارتند از:پیمان‌شکنی، دروغگوئی، خودخواهی، رشک و حسد، بی‌عدالتی، بی‌عفتی، غرور نابجا، جادوگری، کلاهبرداری، دزدی، کینه‌توزی، خشم، خست طبع، رباخواری، بت‌پرستی، سخن‌چینی، افترا، ظلم به حیوانات، گدایی، کاهلی، تعدد زوجات، فحشا، لواط، انتحار، قتل نفس، گریه و زاری برای مرده و طمع.

تاریخچه پژوهش در زمینه مزدیسنا
شناخت امروزی از اوستا و محتوی آن تا حد زیادی مرهون تلاش‌های شرق‌شناسان غربی در بازشناسی زبان اوستایی است. هرچند در گذشته در ابتدای دوران اسلامی نیز پژوهش‌های عمده‌ای در این زمینه از سوی برخی دانشمندان مانند ابوریحان بیرونی و شهرستانی و ابن ندیم صورت گرفته بود اما پژوهش‌های روشنگر از حدود سده هجدهم آغاز شد. جایی که انکتیل دوپرون در سال ۱۷۵۵ تصمیم گرفت از فرانسه[۷۱] سفری به شرق را آغاز کند تا ببیند آیا هنوز کسی بر این دین باقی مانده‌است یا خیر. آشنایی او البته از پژوهش‌هایی بود که پیشتر در این زمینه انجام شده‌بود مانند پژوهش‌های توماس هاید و بریسون و بر اثر انتشار کتب آن‌ها او سفر خود به شرق را آغاز نمود.[۷۲] او در شهر سورات هندوستان که عمدتاً پارسی نشین بود میهمان دستور داراب کومانا از علمای زرتشتی بود و همان‌جا دست‌نویس اوستای خود را نوشت و با خود به آکسفورد لندن برد. پس از آن موجی از اوستاشناسی در دانشگاه‌های اروپا به راه افتاد و بدنبال آن اشخاصی مانند جیمز دارمستتر و کریستیان بارتولومه تحقیقات اصلی را انجام دادند. هرچند آثار آن‌ها نیز بی‌اشکال نبود اما تا حد زیادی موجب روشن شدن ماهیت زبان اوستایی شد. در ایران نیز پژوهش در این زمینه با ابراهیم پورداوود آغاز شد.[۷۳]

تأثیر مزدیسنا بر جهان غرب
نگاهی گذرا به نظر می‌رسد که آنچه که بسیاری از مردم به سادگی آن را ایده‌ها، اعتقادات و فرهنگ صرفاً جهان غرب می‌دانند ممکن است ریشه‌های ایرانی داشته باشند. اما با وجود همه تأثیرات مزدیسنا بر اندیشه، ادیان و فرهنگ غرب، سرزمین پدیدآور آن یعنی ایران برای مردم و سـ*ـیاست‌مداران غربی شناخته شده نیست.[۶]

ورود به جهان غرب
بر اساس نتیجه پژوهش‌ها، پس از فتح بابل و آزادسازی یهودیان ساکن آن شهر توسط کوروش کبیر، اندیشه‌های مزدیسنا به متون دینی و ادبی آنان وارد و بعدها جزء افکار و آموزه‌های بنیادین آیین یهودیت شدند. در اوج قدرت هخامنشیان پس از اینکه بسیاری از سرزمین‌های امپراطوری یونان به تصرف ایرانیان درآمد این اندیشه‌ها وارد فلسفه یونانی شده و مسیر تکوین آن را تغییر داد.[۶]

یونانیان تا پیش از آن ایمان داشتند که توانایی ذهنی انسان اندک است و سرنوشت او توسط خدایان تعیین می‌شود. این خدایان نیز معمولاً براساس میل و هـ*ـوس خود رفتار می‌کردند. پس از آشنایی با فلسفه ایرانی آن‌ها به این نتیجه رسیدند که انسان در تصمیم‌گیری مختار و خود حاکم سرنوشت خویش است.[۶]

ادبیات
چنیدین سده پیش از نگارش کمدی الهی توسط دانته آلیگیری، ارداویراف‌نامه جزئیاتی از سفر کاملی به بهشت و دوزخ را شرح داده بود؛ بنابراین به ذهن می‌رسد که دانته در نگارش کتاب خود از این سفرنامه کمک گرفته‌است.[۶]

در رمان «بازی تـ*ـخت و تاج» شخصیتی خداگونه به نام «آزور آهای» بر نیروهای تاریکی فایق می‌آید.[۶]

نگارگری
نمونه‌ای مشخص‌تر از تأثیر فرهنگ زرتشتی، نگاره‌ای از زرتشت به دست رافائل در سال ۱۵۰۹ میلادی است. او در نگاره مکتب آتن زرتشت را با گوی درخشان در دست می‌نگارد.[۶]

علم



تصویری خیالی از زرتشت (در سمت چپ). نقاشی از رافائل، مکتب آتن، پیرامون ۱۵۰۹ میلادی
پس از رنسانس در بیشتر اروپا و بیشتر در اروپای غربی از زرتشت به عنوان استاد جادو، فیلسوف و ستاره‌شناس یاد می‌شد.[۶] نمونه‌ای از آن در آلمان اواخر سده هفدهم و اوایل سده هجدهم میلادی «اثر کلاویس ارتیس»، در شیمی به زرتشت تقدیم شد.[۷۴]

اندیشه
نخستین بار در میانه سده هجدهم مبلادی، ولتر نام «زدیگ» را برای قهرمان زرتشتی یکی از داستان‌های خود برگزید که پس از تلاش و سختی‌های بسیار با دلداده خود که شاهزاده‌ای بابلی است ازدواج می‌کند. البته این داستان واقعیت تاریخی نداشت. ولتر علاقه عمیقی به فرهنگ ایران داشت. آنچنانکه که در محافل خصوصی، دوستانش او را به نام «سعدی» صدا می‌زدند.[۶]

یوهان ولفگانگ فون گوته (گوته) نیز در یکی از فصل‌های دیوان غربی-شرقی خود که آن را به حافظ تقدیم کرده به بحث در مورد مزدیسنا پرداخته‌است.[۶]

فریدریش نیچه در یکی از کتاب‌های مهم حود به نام چنین گفت زرتشت از پیامبری به نام زاراسوسترا صحبت می‌کند. توجه شود که بسیاری از عقاید مطرح شده از سوی نیچه در این کتاب به مزدیسنا و زرتشت ارتباطی ندارند. نیچه در این کتاب، دوگانگی نیکی و شر را به شکلی که در آیین زرتشت تبیین شده‌است را رد می‌کند. زیرا به عنوان یک خداناباور او هیچ ارزشی برای یکتاپرسی قائل نبود.[۶]

موسیقی
فلوت سحرآمیز اثر ولفگانگ آمادئوس موتسارت (موتسارت) نمونه مشخصی ار تأثیر مزدیسنا در موسیقی اروپا است. در این قطعه، شخصیت زاراسترو (نام زرتشت در زبان لاتین) انباشته از مفاهیم زرتشتی مانند نور و تاریکی، آب و آتش و برتری دادن نیکی و دانش بر هر چیز دیگر است.[۶]

بارزترین نمونه در زمینه موسیقی قطعه چنین گفت زرتشت اثر ریشارد اشتراوس است. این قطعه موسیقی، دنبال‌کننده همان کتاب «چنین گفت زرتشت» «فریدریش نیچه» است. این قطعه موسیقی بخش مهمی از موسیقی فیلم ۲۰۰۱: ادیسه فضایی به کارگردانی استنلی کوبریک است. هر چند بسیاری از ایده‌هایی که نیچه در این کتاب مطرح می‌کند ربطی به آیین زرتشت ندارد.[۶]

نمونه معاصری تأثیرپذیری در موسیقی (فرخ بولسارا) فردی مرکوری (خواننده گروه کوئین) است. او به میراث پارسی و زرتشتی خود به شدت افتخار می‌کرد.[۶]

جمعیت زرتشتیان
نوشتار اصلی: فهرست کشورها بر پایه جمعیت زرتشتی
بزرگ‌ترین جمعیت‌های زرتشتی، در ایران و هند زندگی می‌کنند. زرتشتیان هند که بعد از حمله اعراب، از ایران به هند کوچ کردند در هند به اسم پارسی شناخته می‌شوند و از شهروندان خوشنام و ارزشمند هندوستان به‌شمار می‌آیند. زرتشتیان ایران هم بیشتر در حوالی شهرهای تهران، یزد و کرمان و تعداد کمی نیز در اصفهان، شیراز و اهواز ساکن هستند. زرتشتیان هند پیشتر جمعیت زیادی از مردم گجرات و بمبئی را تشکیل می‌دادند اما هم‌اکنون متجاوز از یکصدهزار تن نیستند. در ایران نیز حدود شصت هزار نفر زرتشتی زندگی می‌کنند. کلاً جمعیت زرتشتیان جهان را بیش از دویست و ده هزار نفر ندانسته‌اند.[۷۵] زرتشتیان ایران مانند برخی دیگر از گروه‌های اقلیت مذهبی در ایران به رسمیت شناخته شده و در مجلس شورای اسلامی ایران دارای نماینده هستند. امروزه روند مهاجرت زرتشتیان ایران به خارج کشور بسیار سرعت گرفته[۷۶] و شمار زرتشتیان باقی‌مانده در ایران را نزدیک به بیست هزار نفر هم دانسته‌اند. در ایران مدارس و نشریاتی ویژه زرتشتیان وجود دارد و تحصیلات آن‌ها در برخی دبیرستان‌ها مانند مارکار تهران‌پارس یا دبیرستان فیروزبهرام انجام می‌شود. نشریه‌ای به نام هفته‌نامه امرداد متعلق به سازمان‌های زرتشتی در ایران به صورت هفتگی چاپ می‌شود.[۷۷]




مراسم عروسی زرتشتیان در هند
فهرست کشورهای دارای جمعیت زرتشتی به این شرح است:[۷۸]

کشور جمعیت[۷۹] درصد جمعیت


سنگاپور ۴٬۵۰۰ ۰٫۰۸۷


زلاند نو ۲٬۰۰۰ ۰٫۰۴۵


افغانستان ۱۰٬۰۰۰ ۰٫۰۳۱


ایران ۲۵٬۲۷۱[۸۰] ۰٫۰۲۶


آذربایجان ۲٬۰۰۰ ۰٫۰۲۲


کانادا ۵٬۰۰۰ ۰٫۰۱۴


استرالیا ۲٬۷۰۰ ۰٫۰۱۲


بریتانیا ۴٬۱۰۵[۸۱] ۰٫۰۰۷


هند ۶۹٬۰۰۰ ۰٫۰۰۶
کشورهای عربی خلیج فارس ۲٬۲۰۰ ۰٫۰۰۵


آمریکا ۱۱٬۰۰۰ ۰٫۰۰۴


پاکستان ۵٬۰۰۰ ۰٫۰۰۲
مجموع ۱۴۲٬۷۷۶ ۰٫۰۱۹
نگارخانه


  • جام آتش، نماد اصلی مزدیسنا



  • آتش مقدس همیشه روشن در پرستشگاه زرتشتیان یزد



  • نماد فر کیانی، یکی از نشانه‌ها و ذره‌ای از وجود اهورامزدا به رنگ مشکی



  • نماد فر کیانی، یکی از نشانه‌ها و ذره‌ای از وجود اهورامزدا به رنگ طلایی



  • آتشکده یزد



  • آتشکده کرمان



  • آتشکده‌ای در هند


  • آتشکده‌ای دیگری در استان یزد


  • آتشکده‌ای در یزد


  • طرح نماد فر کیانی زرکوب


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
بابیه

آیین بابی



شخصیت‌های اصلی
باب
صبح ازل
ملاحسین بشرویه - قدوس
طاهره قرةالعین
حروف حی

نوشته‌ها
کتاب بیان - قیوم الاسماء
کتاب جزآء
کتاب پنج شأن
کتاب الحیات
کتاب لعالی و مجالی

تاریخچه
احمد احسائی
شیخیه
تاریخچه دیانت بیانی
میرزا یحیی نوری
میرزا حسینعلی نوری
یحیی دولت‌آبادی
انشعاب بابی بهائی
ملا محمد جعفر کرمانی
شیخ احمد روحی
ملک المتکلمین
علی‌محمد فره‌وشی
مسیو نیکلا



تقویم وایام محرمه
تقويم بديع - میلاد باب
اعدام باب

شاخه‌های
آیین بیانی
ازلی - بهائیت -نقد بابیه





لوح هیکل، دستخط باب، لگو آیین بیانی


سید علی محمد شیرازی مشهور به باب بنیان‌گذار آئین بیانی.
بابیت یا آیین بابی (بیانی)، به دینی گفته می‌شود که در سال ۱۲۶۰ قمری توسط سید علی‌محمد باب در ایران پدید آمد و پیروانی از تمامی قشرها و اصناف جامعه و از مناطق مختلف ایران به خود جذب کرد.[۱][۲] سید علی‌محمد باب خود را پیامبری جدید و بشارت دهندهٔ دینی که قرار است پس از او توسط «من یُظهِره‌الله» (آنکه خداوند او را ظاهر خواهد ساخت)، ظاهر شود خواند و بارها در آثار خود به ظهور او اشاره کرد.[۳][۴]

پس از تیرباران باب، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب به دنبال «من یظهره الله» می‌گشتند.[۳] در سال ۱۸۶۳ بهاءالله خود را «من یظهره الله» یا همان موعود کتاب بیان خواند.[۵] اکثر بابیان به او ایمان آورده و بهائی نام گرفتند.[۵] گروه کوچک که به پیروی از میرزا یحیی صبح ازل، بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند که تعداد آن‌ها اکنون اندک است.[۶][۷]

سید علی محمد باب در ابتدا ادعای باب بودن و سپس ادعای امام زمان بودن داشت و پس از چندی ادعای پیامبری کرد و سخنانی گفت که بی شباهت به ادعای الوهیت نیست. ریشه دیدگاه‌های او را در برخی عقاید صوفیه، نقطویه و شیخیه دانسته‌اند که مسبوق به سابقه نیز بوده‌است.[۷]

محتویات
  • ۱ از دعوی باب تا مهدویت
  • ۲ اعلام آغاز شریعت بیانی در بدشت
  • ۳ عقیده باب دربارهٔ آیین اسلام
    • ۳.۱ مفهوم قیامت
  • ۴ برخی از آثار باب
  • ۵ مَن یُظهرُهُ الله، موعود آئین بیان
    • ۵.۱ آئین بهائی و آئین بیانی
  • ۶ بعضی احکام آیین بیان
    • ۶.۱ محو بعضی کتب
    • ۶.۲ نماز
    • ۶.۳ روزه
  • ۷ گاهشمار آئین بیانی
  • ۸ وقایع مهم در آئین بیانی
    • ۸.۱ دستگیری و حبس سید علی محمد باب در شیراز
    • ۸.۲ تبعید سید علی محمد باب به اصفهان
    • ۸.۳ تبعید سید علی محمد باب به ماکو
    • ۸.۴ محاکمه سید علی محمد باب در تبریز
    • ۸.۵ تبعید سید علی محمد باب به قلعه چهریق
    • ۸.۶ اعدام سید علی محمد باب و محمدعلی زنوزی
    • ۸.۷ واقعه بدشت
    • ۸.۸ جنگ قلعه طبرسی
    • ۸.۹ قیام بابیان زنجان
    • ۸.۱۰ شورش پیروان باب در نیریز
    • ۸.۱۱ کشته‌شدگان سبعه
    • ۸.۱۲ کشتار بابی‌ها در تهران
    • ۸.۱۳ قتل طاهره قرةالعین در تهران
  • ۹ تقیه و نهان زیستی
  • ۱۰ نقش پیروان آئین بیانی درانقلاب مشروطه
  • ۱۱ جستارهای وابسته
  • ۱۲ منابع
از دعوی باب تا مهدویت
ادعاهای برخواسته از دیدگاه‌های شیخیه از جمله آنکه امامان را مظاهر الهی و دارای صفات باری‌تعالی و علل اربعه موجودات می‌پنداشتند و معتقد بودند که در دوران غیبت فردی وجود دارد که بلاواسطه با حجه ابن الحسن در ارتباط بوده و واسطه فیض باشد و آن را رکن رابع می‌نامیدند؛ زمینه را برای ظهور دیدگاه‌های علی محمد باب هموار کرد. احمد احسایی و سید کاظم رشتی که از دید شیخیه همان رکن رابع بودند ظهور حجه بن الحسن را نوید می‌دادند.[۷]

باب دعاوی خود را به تدریج، طی چند مرحله ظاهر می‌کند. در آغاز خود را باب یا واسطه امام غائب می‌خواند، بعد اعلام می‌کند که خود مهدی موعود است و در نهایت اظهار می‌دارد که پیامبری جدید است از جانب خداوند که دیانتی تازه آورده تا مردم را برای ظهور موعودی جهانی که از او با عنوان «مَن یُظهرُه الله» (کسی که خداوند او را ظاهر خواهد ساخت) یاد می‌کند، آماده کند.[۸] دلیل اینکه او از ابتدا ادعای نهائی خود را آشکار نکرد به گفته وی آماده کردن مردم برای پذیرش دعوتش بوده‌است تا به تدریج مردم با آموزه‌ها و دیانت جدید آشنا شوند و آن را بپذیرند،[۹] چه که گسست ناگهانی آئین جدید از اسلام می‌توانست منجر به اضطراب شدید مردم و روی گرداندن از آن شود.[۹] باب در آثار اولیه اش خود را باب (وسیله ارتباط) و نائب (نماینده) امام غایب شیعیان دوازده امامی می‌خواند.[۱۰] لقب دیگری که به کار می‌برد، ذکر یا ذکرالله الاعظم بود.[۹] در ابتدا ادعایش این بود که از طرف امام غایب فرستاده شده تا فرارسیدن ظهورش را اعلان کند.[۱۰] باب بعدتر در دوران زندانی بودنش در ماکو با صراحتی بیشتر ادعایش را فراتر از نیابت یا جانشینی امام اعلام می‌کند و خود را شخص مهدی موعود می‌خواند.[۱۰] در دادگاهی که کمی بعد از ورودش به چهریق در تبریز برگزار شد، همین ادعا را علنی می‌کند و از سوی شماری از علمای حاضر محکوم به مرگ می‌شود.[۳][۱۱] در سال ۱۸۴۷ میلادی در مهم‌ترین اثر خود به نام بیان فارسی به پایان دوره اسلام اشاره می‌کند، خود را «مظهر الهی» و پیامبری جدید می‌خواند که احکام و تعالیم تازه ای به نام آئین بیان آورده‌است. در همین اثر به کرّات سخن از موعودی جهانی می‌راند که نتیجه و ثمره آئین جدیدِ بیان باید ایمان به وی باشد، وی از این موعود با عنوان «مَن یُظهرُه الله» یاد می‌کند.[۱۲]

با اینکه باب دعوتش را بتدریج ظاهر کرد اما در عین حال از همان ابتدا می‌توان از لابلای آثارش دعوی رسالت و وحی را به وضوح دید. وی آثار خود را وحی از سوی خداوند و مترادف با قرآن می‌داند. در آثار حاجی محمد کریم خان کرمانی پیشوای مکتب شیخیه (شعبه رکنیه) که با باب مخالفت شدید می‌کرده، به این دعوی باب اشاره شده‌است.[۱۳] به نظر کریم خان از همان اثر نخستین باب به نام قیوم الاسماء برمی آید که باب ادعای رسالت داشته‌است.[۱۳] در همان زمان در کربلا نیز عده ای از علمای شیعی و سنی و شماری از پیشوایان شیخیه و اهل تصوف در فتوائی دست جمعی به همین نتیجه رسیده بودند.[۱۴]

اعلام آغاز شریعت بیانی در بدشت


صورت توقیع سیدعلی باب در تنصیح بوصایت صبح ازل
نوشتار اصلی: گردهمایی بدشت
در نوشته‌های اولیه باب، بر ضرورت پیروی پیروان او از دستورهای دین اسلام -حتّی در مستحبات و نوافل- تأکید شده بود و شواهدی وجود دارد که بابی‌ها، به همان اندازه که بعد تر مشهور به ردّ دین اسلام شدند، در این دوره معروف به پایبندی کامل به سنّت‌های اسلامی بودند. با این حال عناصری در ادعای باب - به عنوان مدعی مأمور رسمی خدا- وجود داشت که این موضع محافظه کارانه باب را تهدید می‌کرد. به نظر می‌رسد طاهره پیش از حتّی خود باب به مفهوم قدرت بالا دستی باب در امور مذهبی دست یافته بود و آن را با ایده‌هایی که از شیخیه نشأت گرفته بودند پیوند داد. قرةالعین، شاید نیروی محرکه رویدادهای بدشت در سال ۱۸۴۸ میلادی بود.[۱۵]

واقعه بدشت گردهمایی بین پیروان باب در اواخر رجب و اویل شعبان سال ۱۲۶۴ هجری قمری برابر با اواخر ژوئن و اوایل ژوئیه سال ۱۸۴۸ میلادی بود که با اشاره سیدعلی محمد باب در روستای بدشت در هفت کیلومتری شرق شاهرود برگزار شد. این کنفرانس نقطه عطفی در تاریخ تشکیل جنبش باب بود.[۱۶]

به گفته ریچارد فولتس، این طاهره قرة العین بود که در تهران به فکر تشکیل جلسه‌ای با حضور همه بابی‌های سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیع‌الثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و هم‌زمان با محاکمه سیدعلی‌محمد باب در آذربایجان، این اجتماع در روستای بَدَشت از توابع شاهرود[۱۷][۱۸] که روستایی در تقاطع راه تهران-مشهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد.[۱۹]

دربارهٔ اهداف تجمع بابیان در بدشت، افسانه نجم‌آبادی گفته‌است که بدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.[۲۰] از دیدگاه جوان کول، هدف از گردهمایی بدشت آزادسازی سیدعلی‌محمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود.[۲۱] ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانسته‌است.[۲۲]

طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضرین را شوکه نمود. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[۱۸] این اتفاق باعث افزایش نگرانی‌های دولتیان و علما در آن زمان شد.[۱۸]

گروهی از بابیان به تردید افتاده و به رهبری محمدعلی بارفروشی با وی مخالفت کردند. سرانجام طاهره موفق شد در یک مباحثه محمدعلی بارفروشی را متقاعد کند که احکام شریعت اسلام ملغی شده‌است.[۲۳]

طاهره به همین مناسبت شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامی را چنین تشریح کرد:[۲۴]

ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق
رفع حجب گردید هان از قدرت رب‌الخلق
آمد زمان راستی کژی شد اندر کاستی
آن شد که آن می‌خواستی از عدل و قانون و نسق
عقیده باب دربارهٔ آیین اسلام
یکی از آموزه‌های اساسی باب تداوم و تکامل ادیان است.[۲۵] با پیشرفت انسان در طول تاریخ، تجلی الهی به تدریج در ادیان ظاهر می‌شود و جلوه ای کاملتر و جامعتر از خود به منصّه ظهور می‌گذارد.[۲۶] هر دینی در زمان خود و به نسبت به گذشته کامل است و در عین حال کمالِ بالقوه اش ظهور دیانتِ بعد است که شکوفائی کمالات بالقوه دیانت و مدنیت قبل در آن ممکن می‌شود.[۲۷] بر اساس همین منطق، هیچ دینی به گفته باب آخرین دین نیست، بلکه برای نیازهای دوره ای محدود از تاریخ بشر ظهور یافته‌است.[۲۸] باب دوره اسلام را فقط هزار سال می‌داند.[۲۹] وی با کمال ایمان و صداقت دربارهٔ اسلام و بزرگان این آیین صحبت می‌کند و همه جا با احترام شایسته از آنان نام می‌برد. [۳۰] به باور باب، آثار وی برای اولین بار حقایق نهفته و باطنی مفاهیم اسلامی و آیات قرانی را آشکار می‌کند، حقایقی که به عقیده او با باور رایج میان مسلمانان تفاوت بسیار دارد.[۳۱][۳۲]

مفهوم قیامت
مفهوم قیامت و معاد از نظر باب نه پایان تاریخ بلکه پایان یک مرحله از تکامل بشر یعنی پایان دوران یک دین و آغاز ظهور دین بعدی است.[۳۳][۳۴] پس قیامت مسیحیت با ظهور پیامبر اسلام به وقوع پیوست و قیامت اسلام در سال ۱۲۶۰ هجری قمری با ظهور باب اتفاق افتاد.[۳۳] دوزخ و بهشت نیز نه محلی برای شکنجه ابدی برخی مردم یا محلی برای تمتّع جسمی و جنـ*ـسی برخی دیگر است بلکه معانی روحانی دارد. بهشت شناخت و رضای خدا از طریق ایمان به فرستاده خداوند و عمل به ارزش‌های نوین او برای شکوفائی کمالات روحانی است و دوزخ محرومیت از این تکامل.[۳۴] باب، عدل الهی را مستلزم اختیار بشرو نیز استمرار فیض هدایت الهی بر طبق تکامل وقفه ناپذیر انسان و جامعه می‌داند و در نتیجه اعتقاد به انتهای نبوت و رسالت نفی کامل عدل الهی است.[۳۵]

باب در این باره می‌گوید: «مراد از یوم قیامت یوم ظهور شجره حقیقت[۳۶] است و مشاهده نمی‌شود که احدی از شیعه یوم قیامت را فهمیده باشد. بلکه همه موهوماً امری را توهّم نموده که عند الله حقیقت ندارد؛ و آنچه عند الله و عند عرف اهل حقیقت مقصود از یوم قیامت است اینست که از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان بهر اسم الی حین غروب آن یوم قیامت است. مثلاً از یوم بعثت عیسی تا یوم عروج آن، قیامت موسی بود که ظهور اللّه در آن زمان ظاهر بود به ظهور آن حقیقت که جزا داد هرکس مؤمن به موسی بود بقول خود و هرکس مؤمن نبود جزا داد بقول خود. زیرا که ما شهد اللّه در آن زمان ما شهد اللّه فی الانجیل بود؛ و بعد از یوم بعثت رسول اللّه تا یوم عروج آن، قیامت عیسی بود که شجره حقیقت ظاهر شده در هیکل محمّدیّه و جزا داد هر کس که مؤمن به عیسی بود و عذاب فرمود بقول خود هرکس که مؤمن به آن نبود؛ و از حین ظهور شجره بیان الی ما یغرب قیامت رسول اللّه هست که در قرآن خداوند وعده فرموده .»[۳۷]

برخی از آثار باب


صفحه نخست کتاب قیوم الاسماء
سید علی محمد شیرازی در بیان فارسی در باب یازده از واحد ششم آثار خود را مشتمل بر ۵۰۰٬۰۰۰ آیه برآورد کرده‌است. [۳۸] از آنجا که بیان فارسی در سال چهارم (۱۸۴۷-۱۸۴۸ میلادی) از رسالت شش ساله باب نگاشته شده مقدار آثار وی باید بیشتر از این مقدار باشد باشد.[۳۹][۴۰]

دکتر نادر سعیدی استاد دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس در کتاب «باب‌الفؤاد» که به بررسی جامع آثار باب می‌پردازد آثار وی را به سه دسته کلی تقسیم می‌کند که این تقسیم‌بندی تا حدودی ترتیب زمانی آن آثار نیز بوده‌است.[۴۱] اولین مرحله از آثار باب بیشتر معطوف به تفسیر سوره‌ها یا آیات قرانی است.[۳۲] مشهورترین این آثار تفسیر سوره یوسف است که از طریق آن باب اول بار دعوی خود را آشکار نمود و آئین بابی متولد گردید. [۴۲]

بهاءالله از این اثر به عنوان اولین و بزرگترین کتاب‌ها یاد می‌کند و شوقی افندی آن را قرآن دوران بابی می‌داند.[۳۸] اما این اثر اولین نوشته باب نیست بلکه اولین نوشته او پس از آغاز دعوتش است.[۴۳] به عنوان مثال قبل از آن باب نوشتن تفسیری بر سوره بقره را آغاز کرده بود.[۴۳] اما این تفسیر از دو بخش تشکیل می‌شود که بخش اول از آغاز سال ۱۲۶۰ هجری قمری شروع و در انتهای سال به پایان رسیده‌است در حالیکه بخش دوم همگی پس از آغاز دعوتش بوده‌است.[۴۳] دسته دوم بیشتر آثار فلسفی است که در آن به بحث‌های مابعدالطبیعه و الهیات تأکید می‌گردد.[۴۴] از مهم‌ترین این آثار صحیفه عدلیه، توقیع میرزا سعید (جواب سؤالهای ثلاثه)، تفسیر هاء، فی الغناء، شرح دعاء غیبت، و اثبات نبوت خاصه است.[۴۴] برخی از تفاسیر باب نیز مانند تفسیر کوثر و والعصر که در این مرحله نوشته شده‌اند به این نوع مباحث تأکید می‌کنند.[۴۴] آثار دو مرحله اول بیشتر در سه سال اول رسالت باب نوشته شده‌اند.[۴۵] مرحله سوم آثار باب مرحله تشریع است که در آن تعالیم اجتماعی و احکام بابی به عنوان یک دیانت نوین مورد برسی قرار می‌گیرد.[۴۶] بیان فارسی، بیان عربی، دلائل سبعه، لوح خطاب به ملا باقر، کتاب الاسماء و کتاب پنج شأن جزو این گروه هستند.[۴۶] کتاب بیان فارسی ام‌الکتاب آئین بابی است، که باب در آن خود را موعود اسلام و پیامبری جدید معرفی می‌کند، شریعت اسلام را منسوخ اعلام می‌کند و قوانین و احکام جدیدی وضع می‌کند با این هدف که مردم برای پذیرش موعودی جهانی که پس از وی می‌آید آماده شوند، وی از این موعود با نام من یظهره الله یاد می‌کند.[۴۶] پس آثار باب از سه مرحله تشکیل می‌شود: اول تنزیل به عنوان تفسیر، دوم تنزیل به عنوان تبیین فلسفی، و سوم تنزیل به عنوان تشریع.[۴۵] بعضی از مهترین آثار باب عبارتند از:

  • تفسیر سوره یوسف (قیوم الاسماء)
  • بیان فارسی
  • بیان عربی
  • دلائل سبعه
  • صحیفه عدلیه
  • تفسیر سوره فاتحه
  • تفسیر سوره والعصر
  • تفسیر سوره الکوثر
  • پنج شأن
  • الأسماء کل‌شیئ - چهار شأن
  • هیکل الدین
  • صحیفه رضویّه
  • کتاب جزا
  • صحیفه بین الحرمین
  • تفسیر سوره حمد نقطه باء زیر بسم الله
  • فی بیان المسائل الثلثة
  • تفسیر سوره توحید
  • تفسیر سوره القدر
  • بیان عربی
  • رساله ذهبیة
  • الواح دوائر
  • قسمتی از الواح حضرت نقطه و سید حسین کاتب
  • لوح وصایت خطاب به صبح ازل
  • دعا و مناجات
  • زیارت نامه
  • رجعت
  • مجموعه ۴ ادعیه و تفاسیر
  • نبوت خاصه
  • مجموعه‌ای از الواح و جوابیه و ادعیه
  • لوح خطاب به حجت زنجانی
  • (دستخط اصل)
  • آثار متفرقه از بیان جلد ۱
  • آثار متفرقه از بیان جلد ۲
  • مجموعه‌ای از الواح و مناجات
  • زیارات و خطبات
  • مجموعه‌ای از آثار نقطه اولی و صبح ازل
  • زیارت نامه
مَن یُظهرُهُ الله، موعود آئین بیان
مَن یُظهِرُهُ الله (به معنی: کسی که خدا ظاهرش می‌کند)، فردی است که بنا به کتاب بیان فرستاده خدا است و خداوند بعد از سید علی محمد شیرازی او را به پیامبری برخواهد گزید تا راهنمای بشر و نجاتگر عالم باشد. به اعتقاد بهائیان، مَن یُظهِرُهُ الله، همان بهاءالله، شارع دیانت بهائی است.[۴۷]

از اساسی‌ترین آموزه‌های سید علی محمد باب این نکته است که نتیجه و ثمره آیین او باید شناخت و ایمان به «مَن یُظهره الله» باشد.[۴۸] باب به کرّات در آثار خود به ظهور «مَن یُظهره الله» اشاره می‌کند[۴۹] و از پیروان خود می‌خواهد که شناخت و ایمان خود را به تصدیق هیچ‌کس حتی خود باب و هیجده حوّاری اولیه وی (حروق حی) مشروط نکنند و موعود را از آثار و صفات خود او بشناسند و نه از اشاره و دلالت دیگران.[۵۰] باب حتی پیروانش را برحذر می‌دارد که مبادا مانند ادیان قبل که با استدلال به کتاب آسمانی خود از پیامبر بعدی محروم شدند با استدلال به آثار باب از ایمان به «مَن یُظهره الله» محروم شوند،[۵۰] مقام موعود به گفته باب بالاتر از آنست که حتی آثار خود باب لیاقت اشاره به وی را داشته باشد.[۵۰] باب در آثارش از نزدیکی ظهور موعود می‌گوید و برای زمان ظهور او به سال نه و سال نوزده اشاره می‌کند.[۵۱] اندکی پس از یک دهه از آغاز دعوت باب در سال ۱۸۴۴، یعنی چند سال پس از اعدام وی در سال ۱۸۵۰، بیش از ۲۵ نفر ادعای من یظهره‌اللهی کردند.[۵۲] دنیس مکین نام بیست نفر از مدعیان را فهرست کرده‌است.[۵۳] نوزده سال بعد از دعوت باب، بهاءالله در سال ۱۸۶۳ در جمع یارانش و بعدتر در سال ۱۸۶۶ بصورت عمومی تر ادعای من یظهره اللهی کرد و عموم بابیان به وی ایمان آوردند.[۵۴][۵] گروه اندکی که به طرفداری از میرزا یحیی ازل بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند. ازلیان ظهور من یظهره الله را در فاصله ای خیلی دور پیش‌بینی می‌کردند و معتقد بودند ظهور موعود زودتر از دست کم ۲۰۰۰ سال از ظهور باب و قبل از مورد قبول گرفتن دین باب در بسیاری از کشورها رخ نخواهد داد. [۵۵] [۵۶] با این وجود ازلیان در پی تبلیغ و جهانگیرکردن آئین بابی بر نیامدند و با تقیه و پنهان کردن هویت دینی خود عملاً در جامعه اسلامی حل شدند.[۵۷]

پروفسورادوارد براون مفهوم کلیدی ظهور «مَن یُظهرُه الله» در آئین بابی را چنین خلاصه می‌کند:[۵۸]

او (باب) اعلام کرد که صرفاً دروازه و راهی که به مهدی ختم می‌شود نیست بلکه او خود امام است و عملاً موعود و حقیقت آغازینی است که بار دیگر برای بشر آشکار شده‌است، آنچه در ظهورات قبلی بطور تاریک بیان شده و به صورت معما درآمده بود حال او آن را بطور باز و آشکار بیان می‌کند. در عین حال او پایانی را برای ظهورش قائل نیست و رسماً و علناً اعلام می‌کند که بعد از او فردی بزرگ و مهم‌تر برای تکمیل آنچه او شروع کرده ظاهر خواهد آمد (کسی که او من یظهره الله می خواندش). در کتاب‌ها و آثار باب درک این موضوع شگرف است که او نگران دین خود نیست، بلکه نگران درک پیروانش از فردیست که خداوند او را ظاهر می‌کند. بارها و بارها، تقریباً در هر صفحه از آثارش، باب از مسلمانان استدعا می‌کند که در ظهور بعدی آنگونه که در این ظهور رفتار کردند، عمل نکنند و به یاد داشته باشند که هیچ ظهوری آخرین ظهور نیست، بلکه فقط میزانی از حقیقت است که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر به درک آن کرده‌است.

باب در تکاپوی عرضه کردن مذهب خویش به دو طریق، که هر دو نشان از استقلال از شخصیت خودش می‌داد، بود. اول اینکه، او اعلام کرد که این مذهب را اصلاً پایانی نیست و ظهور «من یظهره الله»، را پیش‌بینی کرده بود که برای کامل کردن مذهبی که باب آن را بنیان نهاده بود خواهد آمد. ثانیاً باب صلاحیت معنوی را حتی طی دوران زندگی خود به تنهایی روی خودش متمرکز نکرده بود و پیشوایی دینی را به واحد اول بیان که شامل خود او و هیجده حواری اولیه وی، حروف حی، بود سپرده بود.[۵۹]

آئین بهائی و آئین بیانی


میرزا یحیی نوری جانشین منتخب سید علی محمد باب، ملقب به صبح ازل، ثمره، وحید
باب در آثارش به نزدیکی ظهور مَن یُظهِرُهُ الله، کسی که نتیجه و ثمره آئین بابی باید شناخت و ایمان به او باشد، اشاره می‌کند.[۴۸] وی همچنین از بابیان می‌خواهد که در شناسایی و ایمان خود کاملاً مستقل عمل کنند و موعود را به خود او بشناسند و نگذارند افراد دیگر، حتی خود باب و حروف حیّ، یا آثار باب مانع شناسایی آنان شوند.[۵۰] از این رو در آئین بابی وصیّ (جانشین) و مفسّر آثار به آن مفهوم که در سایر ادیان هست وجود ندارد و جانشینی که باب تعیین كرد در واقع رهبر اسمی جامعه بابی بعد از وی بود.[۴۸]

کمی قبل از اعدام سید علی‌محمد باب عبدالکریم قزوینی، یکی از کاتبان باب توجه او را به اهمیت تعیین جانشین جلب كرد و باب تعداد مشخصی لوح نوشته آن‌ها را به عبدالکریم داد تا به دست میرزا یحیی و بهاءالله برساند.[۶۰]

باب در لوحی که معمولاً به عنوان وصیت‌نامه باب از آن یاد می‌شود، میرزا یحیی به عنوان رهبر بابیان پس از بنیان‌گذار جنبش تعیین نمود.[۶۱][۶۲][۶۳] در همین لوح به وی دستور داده شده‌است که از من یظهره‌الله در زمان ظهورش پیروی کند.[۶۴] رهبری وی جنجال‌برانگیز بود. وی کمتر در میان بابی‌ها حاضر می‌شد. منوچهری ادعا می‌کند که دلیل در خفا ماندن او بخشی از وصیت‌نامه سید علی محمد شیرازی است که او را به محافظت از خویش توصیه کرده‌بود.[۶۵] براوان معتقد است رهبری میرزا یحیی در عراق رهبری اسمی بود و در عمل ساماندهی امور را بهاءالله، برادر ناتنی وی انجام میداد.[۶۶] دنیس مکین بر این نظر است که تعیین میرزا یحیی به عنوان جانشین رسمی باب، تنها برای حفظ بهاءالله از خطر و با پیشنهاد بهاءالله و عبدالکریم قزوینی و موافقت باب بوده‌است.[۵۳] خطری که بهاءالله را تهدید می‌کرد از جانب امیر کبیر بود.[۶۷] به گفته سعیدی اگر امیر کبیر به نقش کلیدی بهاءالله در جامعه بابی پی می‌برد حتماً او را به قتل می‌رساند.[۶۷] این تحلیل اول بار توسط عباس افندی در «مقاله شخصی سیاح» مطرح شد.[۵۳] شوقی افندی نیز می‌گوید باب میرزا یحیی را به عنوان «مرجع اسمی» جامعه بابی انتخاب کرده بود و به نقل از «مقاله شخصی سیاح» تحلیلی مشابه تحلیل فوق ارائه می‌دهد.[۵۳]

پس از تیرباران باب، پیروانش که به «بابی» مشهور بودند بر طبق بیانات باب در کتاب بیان به دنبال مظهر ظهور بعدی که در این کتاب به «ظهور من یظهره الله» اشاره شده‌است، می‌گشتند.[۳] بهاءالله در سال ۱۸۶۳ و بعد از یک دهه تبعید در عراق و در آستانه سرگونیش به استامبول خود را من یظهره‌الله موعود کتاب بیان معرفی کرد. اکثر بابیان به او ایمان آورده و بهائی نامیده شدند.[۶۳][۵۲] [۵][۵۴] گروه اندکی که به طرفداری از میرزا یحیی ازل بابی باقی ماندند ازلی نام گرفتند.[۵۷] ازلیان با تقیه و پنهان کردن هویت دینی خود عملاً در جامعه اسلامی حل شدند.[۵۷] تعداد اینها اکنون اندک است.[۶۸][۶۹]

بعضی احکام آیین بیان
  • احکام و اذکار
سید علی محمد باب در مورد حلال و حرام می‌گوید: حلال محمد تا روز قیامت حلال است و حرام او نیز تا روز قیامت حرام است.[۷۰] به اعتقاد بابیان، ظهور باب همان قیامت است، یعنی حلال و حرام محمد و دیانت اسلام تا زمان اظهار امر باب پابرجا بوده‌است و از زمان ظهور باب و شروع دیانت بابی، بسیاری از موارد تغییر کرده‌است.[۷۱] برخی از احکام آئین بابی از این قرار است:‌

  • در باب نوزدهم از واحد پنجم کتاب بیان فارسی بهترین عبادتها شاد کردن و بدترین کارها محزون کردن افراد است: در بیان هیچ عبادتی نزد خداوند محبوب تر نبوده از نفع نفسی به نفسی اگرچه با دخال سروری در قلب او باشد و هیچ عملی ابعد تر نبوده به ضر نفسی نفسی را اگر چه بادخال حزنی در قلب او باشد.[۷۲]
  • در باب هیجدهم از کتاب بیان نهی شدید شده‌است از شرب مسکرات حتی برای مریض. خوردن مشروبات معتاد و هر چیز بدبو و کریه و تریاک و انواع دخانیات حرام است.[۷۲]
  • در در باب پنجم از واحد چهارم صراحتاً قتل نفس حرام شده‌است در باب شانزدهم از از واحد یازدهم، نهی از قتل و قطع اعضای بدن انسان شده‌است
  • در باب هیجدهم از واحد ششم کتاب بیان تفتیش عقاید و جستجو در امور شخصی مردم حرام است.
  • در باب شانزدهم از واحد نهم کتاب بیان نهی اکید از ضرب و شتم شده‌است و این موضوع در باب ششم از واحد دهم تکرار شده‌است.
  • در باب یازدهم از واحد ششم از تنبیه بدنی منع گردیده‌است.
  • در باب یازدهم از واحد نهم کتاب بیان رسماً با بـرده داری و خرید فروش انسان مخالفت و نهی گردیده‌است.
  • در باب پانزدهم از واحد دهم کتاب بیان بر رعایت حال حیوانات و عدم تحمیل وزن زیاد بر حیوانات دستور داده شده‌است.
  • در باب نهم از واحد یازدهم کتاب بیان ذکر شده که در مجالسی که در آن ابهاج و سروری مهیا نباشد و در شأن و مقام فرد نباشد باید دوری نمود.
  • در باب هفتم از واحد نهم نهی اکید شده‌است از ابیع و شرای انقوزه و تنباکو که آن را ورق زقوم خطاب کرده‌اند.
  • زنـ*ـا حرام و شخص زانی از رحمت خدا بی نصیب است.[۷۲]
  • در باب چهاردهم از واحد پنجم بیان به طهارت، لطافت و نظافت تأکید فراوان شده‌است: و هیچ شیئیی در بیان احب نزد خداوند نیست از طهارت و لطافت و نظافت - و خداوند در بیان دوست نمی‌دارد که شاهد شود بر نفسی دون روح و ریحان را و دوست می‌دارد که کل با منهای طهارت معنوی و صوری در هرحال باشند که نفوس ایشان از ایشان کره نداشته باشد چگونه و دیگری.
  • در باب هیجدهم از واحد سوم بیان امر شده که باید هر چیز را به منتهی درجه کمال خود رسانید.
  • در کتاب چهار شأن در باب هیجدهم از واحد چهارم آمده‌است که اطفال را به چیز هایکه بر آن‌ها دشوار است تعلیم ندهید و کمال لطف و رأفت را در حق آن‌ها منظور دارید و تحمیل نکنید بر آن‌ها چیزهایی که برای آن‌ها سودی ندارد.
محو بعضی کتب
باب در یکی از ابواب کتاب بیان می‌گوید که پیروان شریعت بیان باید به جز کتاب بیان و آیات باب، از قرائت سائر کتب خودداری کنند و تمام کتاب‌ها را محو نمایند. در کتاب بیان فارسی البته ذکر کرده‌اند که مقصود از محو کتاب‌ها چه نوع کتاب‌هایی است. مقصودشان از محو کتاب را کتاب‌هایی ذکر می‌کنند که علما و فقها در فنون مختلفه نوشته‌اند. مثلاً کتاب‌هایی که متکلمین اسلام در مسائل علم نوشته‌اند، تمامش ایراد و اشکال و اعتراض بر یکدیگر و جنگ و جدال و سایر شئونی است که به درد دنیا نمی‌خورد. غالب کتب فلاسفه که در مسائل مختلفه نوشته‌اند، به درد کسی نمی‌خورد جز این که برای خوانندگان اضطراب فکر و تشتت حواس ایجاد می‌کنند.[۷۳]

نماز
دیانت بابی، به عنوان دینی مستقل از دیگر ادیان الهی دارای نماز مخصوص به خود است، این نماز، نمازی ۱۹ رکعتی می‌باشد که بر هر فرد بابیِ بالغ فرض واجب بوده‌است که آن را ادا کند.[۶۲][۷۲]

روزه
یکی دیگر از احکام دیانت بابی روزه می‌باشد. بر هر فرد بابی بالغ واجب است که در ماه روزه دیانت بابی، روزه بگیرد در باب هیجدهم از واحد هشتم کتاب بیان ذکر شده‌است که نوزده روز آخر سال بیانی را روزه بگیرند و تا سن کسی به یازده نرسیده روزه بر او واجب نیست و همچنین پس از چهل دو سال واجب نخواهد بود و مدت هر روز از طلوع شمس است الی غروب و حقیقت روزه در آن باب مفصل تشریح شده‌است ، تقویم بابی۱۹ ماه ۱۹ روزه‌است و بابیان یک ماه کامل خود را از طلوع خورشید تا غروب آفتاب از خوردن و آشامیدن پرهیز می‌کنند و به تعدیل اخلاق می‌پردازند. شرح کامل نام ماه‌ها و نام روزها در کتاب بیان ذکر گردیده‌است.

گاهشمار آئین بیانی
گاه شمار آئین بیانی بر اساس تقویم شمسی تنظیم شده‌است.[۷۴] نوروز مبدأ سال است و سال به ۱۹ ماه نوزده روزه تقسیم شده‌است به همراه ۴ یا ۵ روز اضافه. هر ۱۹ سال یک «واحد» نام دارد و هر نورزده واحد یک «کل شی». [۷۴]

  • تقویم آئین بیانی
  • تبدیل تقویم آئین بیانی به میلادی
  • تبدیل تقویم جلالی(ایرانی) به تقویم آئین بیانی
وقایع مهم در آئین بیانی
دستگیری و حبس سید علی محمد باب در شیراز
حکومت و روحانیون ابتدا توجه زیادی به حرکت بابی نکردند اما در اواخر تابستان ۱۸۴۵ میلادی وقتی از گسترش سریع آن آگاه شدند، تصمیم به کنترل آن گرفتند؛ لذا باب که تازه از مکه به بوشهر آمده بود به شیراز بـرده شده محبوس گردید.[۷۵][۷۶]

حاکم فارس بسیار با او بدرفتاری کرد. او در برابر حاکم توسط سر دسته روحانیون مورد بازپرسی قرار گرفت وتوسط وی مرتد اعلام شد و دستور داده شد که او باید با فلک تنبیه شود و در خانه عبد الحمید خان داروغه محبوس گردد.[۱۸][۷۷] بعد از آن، سید علی محمد شیرازی به ضمانت دایی خود به منزل او رفت. قدوس که به دستور سید علی محمد شیرازی به شیراز رفته بود و یکی دیگر از بابیان را در آن شهر به دستور حاکم فارس دستگیر شدند و شکنجهٔ بسیار تحمل کرده[۷۸] و از شیراز تبعید شدند.

تبعید سید علی محمد باب به اصفهان
پس از مدتی، بیماری وبا در شهر شیراز مُسری شد و در همین حین، باب از شیراز خارج شد.[۷۹] وی در تاریخ سپتامبر ۱۸۴۶ به اصفهان تبعید شد. در ابتدا در اصفهان در منزل امام جمعهٔ آن شهر ساکن شد.[۸۰] حاکم اصفهان در آن موقع منوچهرخان معتمدالدوله بود و او علی‌محمد باب را با احترام پذیرفت و مدت یک سال از او مهمانداری و حمایت کرد.[۸۰] ادوارد براون در این خصوص می‌نویسد: «داروغه شیراز در این امر همراهی کرد در غیر اینصورت انتقال سریع زندانیش به همراه دو تن از پیروانش به شهر ثانی (اصفهان) محال بود.» این واقعه حدوداً در ماه می۱۸۴۶ رخ داد. به مدت تقریباً یک سال باب در اصفهان ماند. او تحت حمایت قویترین اشراف آن زمان بود که هم قادر و هم خواهان پشتیبانی و حمایت او از کینه‌ورزی‌های دشمنانش بودند که در بین آن‌ها روحانیون خطرناک‌ترین بودند. اما در اوایل سال ۱۸۴۷ حامی او فوت کرد و گرگین خان که جانشین دولت اصفهان شد حس مشابهی با حاکم قبلی نداشت و فوراً باب را تحت یک همراهی مسلحانه به تهران که در آن زمان تحت حکومت محمد شاه و وزیر نابخردش حاج میرزا آقاسی بود فرستاد.[۸۱]

تبعید سید علی محمد باب به ماکو
پس از مدتی و در ژانویه ۱۸۴۷ به دستور محمّد شاه قاجار به سمت تهران حرکت کرد. اما صدر اعظم او حاجی میرزا آغاسی از حضور سید علی‌محمد باب در تهران نگران شد و با شاه تصمیم گرفتند بدون این که باب وارد تهران شود او را به ماکو، واقع در شمال غربی ایران بفرستند. به همین دلیل سید علی محمد شیرازی بعد از گذراندن مدت زمانی در خارج از شهر تهران و بدون آنکه بتواند با شاه ملاقات داشته باشد، بنا بر نامه‌ای از طرف شاه به تبریز تبعید شد و سپس در قلعهٔ ماکو در منطقه‌ای به همین نام زندانی شد. آن مکان به گمان حاج میرزا آغاسی از این جهت مناسب بود که اکثر مردم آنجا سنی مذهب و ترک‌زبان بودند و محصور میان دول روس و عثمانی و بعید از همه جا بود و در نتیجه کسی به سوی باب جذب نمی‌شد؛ ولی حتی در ماکو هم نتوانستند مانع تماس باب با طرفدارانش شوند و در آنجا نیز نامه هائی به باب می‌رسید یا طرفدارانش به ملاقات او می‌آمدند.[۸۲]

محاکمه سید علی محمد باب در تبریز


محل برگزاری جلسه علما با سید علی محمد باب در تبریز که اکنون به نام مسجد صاحب‌الامر شناخته می‌شود.
باب را مجدّداً به تبریز فرستادند و به علما دستور داده شد تا حکم نهایی را در مورد او صادر نمایند. علما هم مجلسی تشکیل دادند و در آن مجلس از باب سوالاتی در مورد ادعای او پرسیدند. ادوارد براون می‌نویسد:اقدام قانونی علیه باب تماماً با شرم آورترین بی انصافی‌ها و بی‌احترامی‌ها همراه بود. آن‌ها به او گفتند: " اگر تو دروازه دانش هستی البته باید قادر باشی به هر سؤالی که ما انتخاب می‌کنیم و می‌پرسیم جواب دهی ". و بلادرنگ شروع به پرسش دربارهٔ اصطلاحات و ریزه کاری‌های فنی طب، دستور زبان، فلسفه و منطق و امثال آن کردند.[۸۳] بگفته مک ایون باب به صورت غیررسمی در مجلس علما از سوی بسیاری از علمای حاضر محکوم به مرگ شد. اما رأی بر جنون در این زمان مطرح شد تا مانع اعدام باب شوند.[۸۰] محمد ترابیان در کتاب حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی در این خصوص می‌نویسد: اینکه در برخی کتاب‌ها نوشته‌اند سید باب مخبط و مجنون بوده‌است از انصاف و عدالت دور است زیرا همهٔ آثار او حکایت از یک مجذوب به افکار خود دارد و در همه موارد به مقدسات اسلامی جداٌ احترام می‌گذارد و به اصول و نوامیس اخلاقی و اجتماعی کاملاً متوجه‌است و مطلقاً علایم جنون در آثار وی دیده نمی‌شود.[۸۴]

تبعید سید علی محمد باب به قلعه چهریق


بازمانده‌های قلعه چهریق در سال ۲۰۰۸ میلادی که در کنار رودخانه زولا در شهرستان سلماس قرار دارد


بازمانده‌های سنگچین‌های قلعه چهریق (محل زندان سید علی محمد باب) در سال ۱۳۹۰
پروفسور ادوارد براون می‌نویسد:[۸۵]

به همین دلیل باب به زور از قلعه چهریق به تبریز بـرده شد و یک بار دیگر در برابر قضاتی که حکمشان نتیجه قطعی بود مورد بازخواست قرار گرفت. محکمه‌ای که او اکنون به آن تن درداده بود چیزی جز یک سری اهانت‌ها و بی‌احترامی‌های مکرر نبود. به هر حال شکنجه گران او نگران گرفتن یک نتیجه بودند و آن اینکه رسماًباب را وادار کنند از تعالیمی که می‌آموزد صرف نظر کند. اما آن‌ها قادر به انجام آن نشدند.

مسیو نیکلا منشی اول سفارت فرانسه در ایران می‌نویسد:[۸۶]

بنابر این معلوم می‌شود که باب بسختی در محبس می‌گذراند و شکایت دارد و نسبتاً مدت آنهم طولانی بوده‌است زیرا که برحسب مدارکی که ما شرح دادیم در سال ۱۲۶۴ به ماکو رفت و اجرای کشته‌شدنش در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ واقع شد مطابق با ۸ ژوئیه ۱۸۵۰. ولی قبل از اجرای قتل محبس او را تغییر دادند و از ماکو به قلعه چهریق بردند.

در صفحه بعد از ۱۳۲کتاب نقطةالکاف که به همت پروفسور ادوارد براون منتشر گردیده‌است در ذیل تصویر این قلعه و رودخانه نوشته شده‌است.[۸۷]

قلعه چهریق در نزدیک ارومیه در آذربایجان که میرزا علی محمد باب قبل از کشته‌شدنش درآنجا محبوس بوده و به جبل شدید از آن تعبیر می‌کند

در اینجا فقط با نامه‌ای مخفی شده در گردو یا نوشته‌هایی که به صورت ضدآب دوخته شده بودند و در شیر غوطه ور شده بودند و امثال اینها ارتباط بین باب و پیروانش ممکن بود. باب که اکنون محکوم به بیش از سه سال حبس شدید شده بود، عملاً نمی‌توانست به‌طور مستقیم مسئول گرایش به دفاع مسلحانه احتمالی توسط پیروانش در نظر گرفته شود. با این وجود دولت او را سرچشمه آن تعالیمی می‌دانست که کل امپراطوری ایران را دچار تشنج کرده بود و تصمیم به مرگ او گرفت. آنان تصور می‌کردند که با مرگ او کل جنبش باید از هم بپاشد.[۸۸]

اعدام سید علی محمد باب و محمدعلی زنوزی
میرزا تقی‌خان امیرکبیر که در زمان ناصرالدین شاه، صدر اعظم دولت ایران بود و با قتل و آزار بابیان نتوانسته بود از گسترش آئین بابی که به زعم وی موجب اشاعه کفر و وهن بر دستگاه دولت و روحانیت شده بود جلوگیری کند و تبعید باب را در کوه‌های آذربایجان بی‌نتیجه و اثر می‌دید،[۸۹] به شاه پیشنهاد اعدام باب را داد.[۸۲]

بدین ترتیب از سوی شاه به تبریز امر شد که باب را از زندان خارج کنند و او را حسب الظاهر محاکمه کنند و سپس به قتل برسانند. بنا به این دستور ناصرالدین شاه، باب را چند ساعت در کوچه و بازار تبریز گرداندند و نوکرهای حکومت و بعضی از مردم و طبقه روحانیون او را مورد انواع تحقیر قرار دادند و قبل از غروب آفتاب او را به محل اعدام بردند.[۹۰]

باب را به همراه محمدعلی زنوزی یکی از مریدانش، در فاصله چند قدمی یکدیگر آویزان نمودند. پس از شلیک تفنگ‌ها، دود چند لحظه آن دو نفر را از نظرها پنهان نمود. پس از متفرق شدن دود باروت مردم توانستند محل اعدام را مشاهده کنند، ندای حیرت و وحشت از مردم بلند شد، چون باب آنجا نبود؛[۸۲] زیرا گلوله‌ها فقط به طناب‌ها خورده بود و سبب باز شدن طناب و نجات باب شده‌بود.[۸۲] باب را در اتاقی یافتند و دوباره به محل اعدام آوردند و مثل سابق بستند. اما این بار سربازان از امر شلیک سرباز زدند.[۸۲] گروهی دیگر را آوردند و فرمان شلیک دادند و این بار باب کشته شد.[۸۲]

واقعه بدشت
ادوارد براون می‌نویسد:ملاحسین بشرویه‌ای به سرعت به سمت روستای بدشت پیشرفت که در نزدیکی مرز استان مازندران قرار داشت و در آنجا با گروه دیگری از هم دینان خویش به رهبری ملا محمدعلی بارفروشی متحد شد. اصلاحات اجتماعی باب که زنان را در رتبه برابری با مردان بالا برد موجب گردید که زرین تاج دختر حاج ملا محمد صالح قزوینی که به نام قرةالعین معروف بود نیز به سمت تعالیم و آموزش‌های باب جذب شود. اکنون در میان بابی‌ها در انجمن بدشت ظاهر شد. تصمیم گرفته شد و معین گردید که این زن خوش بیان، شجاع و زیبا متعهد به تشویق و ترغیب وفاداران شود.[۹۱]

دربارهٔ اهداف واقعه بدشت، افسانه نجم‌آبادی گفته‌است که بدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.[۲۰] از دیدگاه جوان کول، هدف از گردهم‌آیی بدشت آزادسازی سیدعلی‌محمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود.[۲۱] ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانسته‌است.[۲۲] طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضرین را شوکه نمود. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[۱۸] این اتفاق باعث افزایش نگرانی‌های دولتیان و علما در آن زمان شد.[۱۸]

جنگ قلعه طبرسی
ادوارد براون در تشریح جنگ قلعه طبرسی می‌نویسد:[۹۲]

پیروان سید علی محمد باب تحت تأثیر سخنان قرةالعین در واقعه بدشت، در مکانی که مزار شیخ طبرسی در آنجا بود گردهم آمدند. در اینجا، مردان تعلیم دیده برای صلح با شجاعت و مهارت باورنکردنی، ماه‌ها مجبور به جنگ با قوای سلطنتی بودند و بارها و بارها نیروهای دولتی را شکست داده و موجب شده بودند که حتی برخی از قوای دولتی ناامید شوند. رهبر شجاع ایشان ملاحسین بشرویه‌ای بود.

آغاز این جنگ بنابر آنچه که جهانگیر میرزا مؤلف (تاریخ نو) نگاشته، دو ماه قبل از وفات محمد شاه بوده‌است. اردشیر میرزا حاکم مازندران سعی در سرکوبی پیروان باب نمود. بواسطه عدم موفقیت به پایتخت مراجعه نموده و امیرزاده خانلر میرزا در اواخر ماه رمضان ۱۲۶۴ هجری قمری به جای وی انتخاب و به مازندران وارد می‌شود. وی نیز به جهت شورش‌ها و مبارزات پی در پی امکان تحرک نیافته با دریافت خبر مرگ محمد شاه به دارالخلافه مراجعت می‌نماید. این شورش‌ها نتیجه تبلیغات و آگاهی‌های اجتماعی ای که بابیان پس از کنفرانس بدشت و پراکنده شدنشان در سطح مازندران انجام داده‌اند و البته در این میان نقش قرةالعین را نمی‌توان نادیده گرفت. در ابتدا خوانین محلی و ملایان وابسته به درگیری با نیروهای تحت فرماندهی ملاحسین بشرویه، که وی را دوم رجل نهضت بابیه به حساب آورده‌اند، می‌پردازند. وی حدود ۸۰۰ هواخواه داشته‌است.[۹۳][۹۴] نواب امیرزاده مهدی قلی میرزا را به جای نواب خانلر میرزا مأمور داشتند و به اکابر آن ولایت در باب قلع و قمع این طایفه و لحقه فرمان صادر شد.[۹۵]

ملاحسین در ۲۰کیلومتری بارفروش - بابل در نقطه‌ای که مزار شیخ طبرسی در آنجا بود به ساختن قلعه‌ای حصین و بروجی مشیّد و خندقی عمیق و خاکریزی متین پرداخت[۹۶][۹۷]

در اکتبر ۱۸۴۸ ارتش شاه برای سرکوبی بابیان از تهران به مازندران گسیل گردید (تقریباً ۲ هزار نفر)، این نیروها هم از بابی‌ها شکست خورد. نیروهای تازه‌نفسی در حدود ۷۰۰۰ تن از تهران به سوی قلعه شیخ طبرسی فرستاده شد و محاصره دژ بابی‌ها آغاز گردید. روحانیون علیه بابی‌ها فتوای (جهاد) دادند اما ارتش شاه نیز کامیابی بدست نیاورد. سرانجام ارتباط ایشان با روستاهای پیرامون بریده شد.[۹۸] با این حال باز هم یورش بابی‌ها ادامه داشت. در دهم ربیع‌الاول سال ۱۲۶۶، یورش شبانهٔ آنان نیروهای مسلح را وادار به هزیمت کردند. در این شب با بشکه‌های نفت مکان استقرار لشکریان را به آتش کشیدند و بسیاری از جمله دو تن از فرماندهان لشکر را به قتل رساندند.[۹۹]

مؤلف کتاب فتنه باب می‌نویسد:

چون بعد از دو ماه محاصره تسلطی حاصل نگشت شاهنشاه به اهل مازندران خشم فرموده، سلیمان خان افشار را فرمان داد تا با لشکری خونخوار به جانب مازندران روان شوند.

با اعزام نیروهای جدید و تمام شدن آذوقه اهالی قلعه که از هفته‌ها قبل آخرین آذوقه‌ها را نیز به پایان بـرده بودند، قلعه پس از چهار ماه محاصره سقوط کرد. گویا تعداد اسیر شدگان ۲۱۴ نفر بوده‌اند که محمدعلی بارفروش نیز از آنجمله بوده‌است. بجز تنی چند که گریختند، جمله بابیان را یک به یک شکم دریدند.[۱۰۰]

قیام بابیان زنجان
پس از جنگ قلعه طبرسی، قیامی به رهبری ملا محمدعلی زنجانی ملقب به حجت در زنجان شکل گرفت.[۱۰۱]

ادوارد براون در خصوص این قیام می‌نویسد:

آرامش موقت که پس از سرکوب شورش مازندران ایجاد شده بود، بزودی توسط نزاعی مشابه در زنجان در شمال غرب ایران شکسته شد. وقوع نزاع از جهاتی خیلی شبیه قبل است. همان شجاعت سرکوب ناپذیر و از جان گذشته از سمت بابی‌ها و همان بی دقتی، بزدلی و سوءمدیریت از سمت محاصره‌کننده‌ها. اما خیلی زود همچون در شیخ طبرسی حمله غافلگیرانه محاصره و وحشت قحطی را برای محاصره شوندگان به دنبال می‌آورد. پس همان وعده‌های خائنانه از راه می‌رسند و به تسلیم منتهی می‌شوند و مانند گذشته با قتل و عام نابکارانه بابی‌های اعتمادکننده همراه است. این تابستان ۱۸۵۰ با سایر وقایعی که مصیبت بارند مشخص شد.[۱۰۲]

شورش پیروان باب در نیریز
پس از جنگ قلعه طبرسی و قیام بابیان زنجان قیامی دیگر در شهر نیریز فارس درگرفت.

ادوارد براون در همین خصوص می‌گوید:در تابستان ۱۸۵۰ میلادی در حالیکه محاصره زنجان در حال پیشرفت بود، شورش (قیام) بابی دیگری در نیریز در جنوب ایران روی داد. دولت که کاملاً هوشیار شده بود تصمیم گرفته بود که جنبش بابی را ریشه کن کند. باب که اکنون محکوم به بیش از سه سال حبس شدید در ماکو و قلعه چهریق شده بود، عملاً نمی‌توانست به‌طور مستقیم مسئول گرایش به مقاومت مسلحانه احتمالی توسط پیروانش در نظر گرفته شود. با این وجود دولت او را سرچشمه آن تعالیمی می‌دانست که کل امپراطوری ایران را دچار تشنج کرده بود و تصمیم به مرگ او گرفت. آنان تصور می‌کردند که با مرگ او کل جنبش باید از هم بپاشد. درست در روز کشته‌شدن باب قیام نیریز و چندین هفته بعد درگیری زنجان با نهرهای خون سرکوب شدند.[۱۰۳]

کشته‌شدگان سبعه
درست در روز کشته‌شدن باب قیام بابی‌های نیریز و چندین هفته بعد از قیام بابیان زنجان که با کشتار عمومی سرکوب شدند. در بین این دو رویداد، کشته‌شدن هفت تن از بابی‌ها اتفاق افتاده که بدون هیچ اثباتی متهم بر طرح نقشه علیه نخست‌وزیر، میرزا تقی خان بودند. ادوارد براون می‌نویسد: آن‌طور که ما از دفتر خاطرات یک بانوی انگلیسی که همسرش سمت مهمی در سفارت بریتانیا را داشت فهمیدیم وفاداری آنان، همدردی و دلسوزی همگان را برانگیخت و در بین هم کیشان خود لقب شهدای سبعه را دریافت کردند. در بین آن‌ها حاج سید علی، دایی سید علی محمد باب که بعد از فوت پدرش تحت سرپرستی او بود نیز کشته شد.[۱۰۴]

کشتار بابی‌ها در تهران


تصویری از سلیمان خان در حالی که شمع‌آجین شده‌است
در سال ۱۸۵۲ میلادی پس از ترور نافرجام ناصرالدین شاه در تهران، کشتار وحشیانه‌ای در تهران صورت پذیرفت و در طی آن انسان‌هایی بواسطه عقایدشان به فجیع‌ترین شکل ممکن کشته شدند. سلخ ذی قعده سال ۱۲۶۸ قمری زمان این نسل‌کشی می‌باشد. در طول این سال‌ها، باب اعدام شده بود و عده‌ای از هواداران او به قصد انتقام، به ناصرالدین شاه در نیاوران و در روز ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هجری قمری تیراندازی کردند.[۱۰۵] این ترور نافرجام ماند. شاه نیز در عوض دستور کشتار بابی‌ها را صادر کرد.[۲۰]سلیمان خان یکی از پیروان کتاب بیان بود. او در هنگام کشتار بابی‌ها در تهران، شمع‌آجین و کشته شد.

ادوارد براون می‌نویسد: دو بابی زنده مانده تحت شکنجه قرار گرفتند گر چه مجبور شدند دین و نیت خود را آشکار کنند اما از گفتن نام هر یک از هم دینان خود یا فاش کردن محل تجمعشان امتناع کردند. توداری سرسختانه آنان به هر حال بی‌فایده بود و تحقیق و بررسی شدیدی که توسط پلیس مخفی تهران آغاز شده بود منجر شد به دستگیری حدوداً چهل تن از بابیون که در خانه سلیمان خان غافلگیر شدند. پنج یا شش تن از اینها به انضمام بهاءالله که اکنون ادعای بیعت با اکثریت بزرگی از بابی‌ها را می‌کنند بخشیده شده اما بقیه همگی به مرگ محکوم شدند. نخست‌وزیر از ترس انتقام جویی این فرقه، تصمیم به وادار کردن تمام گروه‌ها در کشتار زندانیان گرفت. برای این منظور او آن‌ها را در بین ادارات مختلف دولتی، اصناف تجار و سایر بخش‌های جامعه پخش کرد و در همان زمان به هر گروه فهماند که شاه روی وفاداری و پذیرش هر یک از گروه‌ها در نحوه برخورد و رفتار آن‌ها با قربانیان قضاوت خواهد کرد. وزارت جنگ، وزارت امور خارجه، تجار، روحانیون، درویش‌ها، پیش خدمت‌های در خدمت شاه، حتی دانشجویان دانشگاه‌ها که در آن زمان بر اساس یک مدل اروپایی تأسیس شده بود، هر یک زندانی مختص خود را دریافت کردند. انواع مرگ‌های تحمیل شده بسیار وحشتناک بودند که برخی از آن‌ها با تعصب و افراط‌گری وحشیانه، ترس از سوءظن یا جنون تمام عیار به ستمگری و قساوت طراحی شده بودند. از بداقبالی بابی‌ها برخی تکه‌تکه شدند، برخی با اره از هم جدا شدند، برخی با تازیانه پوستشان کنده شد و برخی با شلیک دهانه تفنگ منفجر شدند.[۱۰۶]

قتل طاهره قرةالعین در تهران


قرةالعین. او از کسانی بود که در پی ترور نافرجام ناصرالدین شاه، هم‌زمان با کشتار پیروان کتاب بیان در تهران، کشته شد.
قرةالعین نیز در این ماجرا کشته شد. او که از سال ۱۲۶۵ هجری قمری دستگیرشده بود، در زمان سوء قصد در منزل کلانتر تهران محبوس بود ولی دو هفته بعد از واقعه استنطاق و اعدام شد.[۱۰۷] دکتر پولاک، پزشک اتریشی که در آن زمان در خدمت شاه بود، با یادداشت‌های خود به اعدام این زن واقعاً شهادت می‌دهد.[۱۰۸]

تقیه و نهان زیستی
ازلیان با تقیه و پنهان کردن هویت دینی خود عملاً در جامعه اسلامی حل شدند.[۱۰۹] میرزا یحیی صبح ازل، چنان‌که خودنگاشته است، از سید علی محمد باب دستور داشت تا خود را حفظ کند، حتی اگر هیچ‌کس در جهان به او نگرود.[۱۱۰][۱۱۱] بر همین اساس بود که وی در بغداد مخفیانه می‌زیست و برادرش میرزا حسینعلی، را رابط خود و بابیان قرار داده بود.[۱۱۲][۱۱۳]

به دلیل همین نهان زیستی تلاش‌های سیـاس*ـی، فرهنگی فعالان پیرو کتاب بیان در مخالف با حکومت قاجار و تدارک انقلاب مشروطه و تشکیل مدارس از دیده محققین دور مانده‌است.

ملا محمد جعفر کرمانی که از بابیان نخستین بود و پسرش، شیخ احمد روحی، داماد صبح ازل بود، در کرمان، کرسی فقه و اصول داشت و در مسجد خود دفن شد.

ملا محمد جعفر نراقی که از سوی صبح ازل مرجع بابیان کاشان بود[۱۱۴]دهجی, سیدمهدی. رساله. 189.[۱۱۵] بر فراز منبر به گونه‌ای سخن می‌گفت که مردم او را یک شیعه اثنی عشری راسخ تصور می‌کردند و به هم دین‌های بیانی خود سفارش می‌نمود که در کمال مستوری، سلوک و رفتار نمایند تا منجر به فتنه نباشد. وی از جانب صبح ازل دستور داشت تا همه جا به شکل شیعیان رفتار نماید.[۱۱۳]شریف کاشانی, شیخ محمد مهدی. تاریخ جعفری. 24.

برادرش ملا محمد تقی نراقی هم که از سوی صبح ازل مرجع بابیان نراق تعیین شده بود، در تهران امام جماعت یکی از مساجد بود.[۱۱۳]

میرزا نورالله (فرزند صبح ازل) در رشت طبابت می‌کرد و با علمای آنجا مراوده داشت[۱۱۴][۱۱۶]

بابیان گاه ایمان خود را با فرزندان خود در میان نمی‌گذاشتند و تنها در زمان رشد عقلی با ایشان موضوع را مطرح می‌کردند. میرزا مهدی امین (داماد صبح ازل) در شرح حالش نگاشته‌است، زمانی که به سن رشد رسید، دانست که پدرش بابی بوده‌است.[۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹]

حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی که از طرف صبح ازل لقب اسم‌الله الودود داشت در اصفهان صاحب مسجد بود و ریاست مدرسه علمیه جلالیه را در دست داشت. مدرسه‌های سادات و ادب را بنیان نهاد. وی در تأسیس مدارس جدید کوشش فراوان نمود و برای آموزش و پرورش در ایران زحمت‌های فراوان کشید که تأسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتب درسی ابتدائی از آن جمله هستند. در دوره دوم مجلس از طرف مردم کرمان به مجلس رفت. در دوره پنجم مجدداً نماینده مجلس شد و در همین مجلس یکی از پنج نماینده‌ای بود که با انقراض قاجاریه و پیدایش سلطنت پهلوی، به دلیل واهمه از ایجاد دیکتاتوری جدید مخالفت کرد. در تمام مدتی که در اروپا زندگی می‌کرد سرپرستی محصلین ایرانی آن دوران را از جانب وزارت فرهنگ وقت به عهده داشت.[۱۲۰]
به‌همراه دیگر مبارزان در مشروطه و ملی کردن نظام ایران قدم‌های فراوان برداشت.

علی‌محمد فره‌وشی که از بابیان (پیرو سید علی محمد باب) دولت‌آباد اصفهان بود.[۱۲۱][۱۲۲] از فعالان سیـاس*ـی عصر قاجار بود و در تکاپوهای مشروطه خواهی نیز دست داشت.[۱۲۳] وی کار خود را در وزارت فرهنگ با سرپرستی دبستان دانش و آموزگاری زبان و ریاضی در مدرسه کمالیه شروع کرد. مترجم همایون سپس به عنوان کارمند وزارت فرهنگ، و در مناصب و مسئولیت‌های مختلف فرهنگی به شهرهای مختلف ایران، همچون کرمان، زنجان، تبریز، ارومیه و اصفهان انتقال یافت و عمدتاً در رده‌های بالای فرهنگ (آموزش و پرورش) شهرستان‌ها و استان‌های مختلف خدمت کرد. وی در دوران خدمت خویش، مدارس بسیاری را در نقاط مختلف ایران تأسیس نمود.

نقش پیروان آئین بیانی درانقلاب مشروطه


میرزا آقاخان کرمانی از یاران سید جمال الدین، یکی از نویسندگان کتاب هشت بهشت از پیروان آیین بیانی و داماد صبح ازل بود


شیخ احمد روحی از یاران سید جمال الدین و شیخ هادی نجم‌آبادی، یکی از نویسندگان کتاب هشت بهشت از پیروان کتاب بیان و داماد میرزا یحیی نوری بود
میرزا آقاخان کرمانی در ۱۳۰۲ هجری قمری (۱۲۶۳ خورشیدی) با شیخ احمد روحی از کرمان هجرت کرد و به اصفهان رفت. ورود او به اصفهان همراه با تشکیل یک سری جلسات سری و خصوصی شد که بانی آن میرزا هادی دولت‌آبادی نماینده صبح ازل در ایران بود. از دیگر حاضران در این جلسات حاج میرزا نصرالله بهشتی ملقب به ملک المتکلمین و سید جمال الدین واعظ اصفهانی پدر محمدعلی جمال‌زاده بودند.



یحیی دولت‌آبادی از فعالین جنبش مشروطه
یحیی دولت‌آبادی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی در دولت‌آباد اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج سید میرزا هادی دولت‌آبادی از مجتهدین مؤثر محلی و مشهور به رهبری شاخه ازلی بابیه بود.[۱۲۴] او نماینده صبح ازل در ایران بود.

وقایع منتهی به انقلاب مشروطه فصل جدیدی در زندگی یحیی دولت‌آبادی و برادر کوچکترش علی محمد گشود. آنان در میان اولین اعضای حلقه‌ای کوچک ولی اثرگذار از معتقدین ازلی بودند که جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین را نیز شامل می‌شد.[۱۲۵] افکار شیخ محمد منشادی یزدی که گفته می‌شد از شاخه ازلی است در او و جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین تأثیر داشته‌است.[۱۲۶] در سال ۱۳۰۹ به تهران آمد و مدرسه‌های سادات و ادب را بنیان نهاد. وی با توجه به تحصیلاتش در مکتب‌خانه‌ها و شناخت آن‌ها از نزدیک، در تأسیس مدارس جدید کوشش فراوان نمود و برای آموزش و پرورش در ایران زحمت‌های فراوان کشید که تأسیسات مدارس، مدیریت و نوشتن و نشر کتب درسی ابتدائی از آن جمله هستند. بعد از خلع محمدعلی شاه در دوره دوم مجلس از طرف مردم کرمان به مجلس رفت. درجنگ اول همانند بسیاری از رجال دیگر کشور مهاجرت کرد. در دوره پنجم مجدداً نماینده مجلس شد و در همین مجلس یکی از پنج نماینده‌ای بود که با انقراض قاجاریه و پیدایش سلطنت پهلوی، به دلیل واهمه از ایجاد دیکتاتوری جدید مخالفت کرد. سال‌ها ساکن اروپا بود و در تمام مدتی که در اروپا زندگی می‌کرد سرپرستی محصلین ایرانی آن دوران را از جانب وزارت فرهنگ وقت به عهده داشت.[۱۲۷]

در عین حال خود دولت‌آبادی انتساب خانواده‌اش را به آئین بابی در کتاب خود رد می‌کند و چون اتهام بابی در آن زمان مذموم بود، دربار و ظل‌السلطان و روحانیان قشری آن اتهام را علیه آزادی خواهان و مشروطه طلبان بکار می‌بردند.[۱۲۸]

کسروی در کتاب تاریخ مشروطه ایران می‌نویسد: بابیان در جنبش مشروطه در ظاهر بی‌طرفی می‌نمودند و در نهان هواخواه محمدعلی میرزا بودند، ملایان هوادار استبداد، نام آنان را بر مشروطه خواهان گذارده و تکفیر کرده و خون‌هاشان را می‌ریختند.[۱۲۹]



سید جمال الدین واعظ از فعالین جنبش مشروطه
نام سید جمال الدین واعظ به همراه ملک المتکلمین، میرزاجهانگیرخان، سید محمد رضا مساوات در لیست چهار نفری بود که محمدعلی شاه قبل از بتوپ بستن مجلس، درخواست تبعید آن‌ها ر ا از ایران کرده بود. جمال‌الدین واعظ همراه با ملک المتکلمین رهبریِ گروه‌های بزرگی از مشروطه‌گرایان را به عهده داشت.[۱۳۰] جمال‌الدین واعظ اصفهانی پس از واقعه بمباران مجلس بالباس مبدل و به قصد رفتن به نجف راهی همدان شده و به مظفر الملک که یکی از دوستان وی بود پناهنده گردید ولی وی به او خــ ـیانـت نموده و او را به بروجرد فرستاد و به دستور محمدعلی‌شاه قاجار توسط حاکم بروجرد در این شهر کشته شد. از جرم‌های او مشارکت در نگارش کتابچه ضد استبدادی «رؤیای صادقه» بود.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
صابئه

نوشتار(های) وابسته: مندائیان
قسمتی از مجموعه مقاله‌های دین گنوستیک



گنوستیک
تاریخچه آیین گنوسی
آیین‌های گنوسی اولیه
آیین گنوسی در عصر جدید
آبای گنوسی
فیلون
شمعون مغ
مرقیون
والنتین
بازیلیدس
مقالات مرتبط
گنوستیک
مندایی
آیین مانوی
  • ن
  • ب
  • و
صابئه یا منداییه (مندایی مدرن: מנדעיותא‎Mandaʻiūtā; عربی: مندائیة‎ Mandāʼīyah) دینی گنوستیک[۱]:۴ با یک جهان بینی شدیداً دوگانه‌گرا است. پیروان آن، که مندائیان می باشند. آدم، هابیل، شیث، انوش، نوح، سام پسر نوح، آرام، و مخصوصاً یحیی را مقدس می‌دانندمندا به آرامی به معنای «دانش» است، مانندگنوسیس یونانی.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *

~PARLA~

مدیر ارشد بازنشسته
طراح انجمن
  
عضویت
7/7/20
ارسال ها
1,358
امتیاز واکنش
18,213
امتیاز
373
محل سکونت
~OVEN~
زمان حضور
34 روز 20 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
مزدکیه

مزدکیه، یک جنبش مذهبی گنوستیک با مفاهیم قوی اجتماعی بود که در دوران حکومت قباد (۴۸۸–۵۳۱ میلادی)، خیزش‌هایی انقلابی در ایران به وجود آورد که ماهیتی سوسیالیستی داشتند؛ ولی در پایان حکومت قباد، عمدتاً در نتیجهٔ کوشش‌ها و اقدامات انوشیروان (همان انوشیروان عادل)، پسر و جانشین قباد، به طرزی وحشیانه، سرکوب شدند. این جنبش پوپولیستی و مساوات‌خواهانه، در حادترین شکل خود، منادی توزیع منصفانهٔ ثروت، و شکستن یا کاستن موانعی بود که برای تمرکز مالکیت و زنان در دستان طبقاتِ دارای امتیاز، ایجاد شده بودند.

صعود سوسیالیسم و کمونیسم در اروپا علاقهٔ ویژه‌ای به تاریخ این جنبش برانگیخت و مزدکیان در صد سال اخیر مورد توجه قابل توجهی بوده‌اند. اولین تلاش مهم برای مطالعه سازمان یافتهٔ این فرقه را ت. نولدکه انجام داد که منابع یونانی، سریانی، عربی و فارسی را گردآورد و واقعیات اساسی در خصوص تاریخ این جنبش را بیان کرد. مطالعهٔ او مبنایی برای همهٔ پژوهش‌های بعدی بوده‌است؛ او بر ذات مذهبی جنبش تأکید کرد و قباد را شاهی مصمم و سیاستمداری توانا تصویر کرد که به مزدکیه گرایش داشت؛ ولی نه به عنوان آیین بلکه، با هدف مهار کردن قدرت اشراف و روحانیون.

گفته می‌شود جنبش مزدکی را زرادشت (یا زردشت) فرزند خرگان، موبد یا موبد موبدان فسا در فارس بنیاد نهاد که پیروانش زرادشتکان خوانده می‌شدند، کریستین‌سن این زرادشت را با یک مانوی به نام بوندس یکی می‌داند که به گفتهٔ مالالاس در عهد دیوکلتیان به روم آمد و آموزه‌هایی مغایر با اکثریت مانویان داشت و به ایران رفت تا آموزه‌اش را بگستراند. فرقه او «دریست دینان» (τῶν Δαρισθενῶν) یعنی دارندگان دین درست خوانده می‌شد و مالالاس می‌گوید که خود قباد درست دین (ὁ Δαράσθενος برای ὁ Δαρίσθενος) بود. کریستین‌سن بوندس را لقبی افتخاری برای زرادشت (از فارسی میانه bwyndk) به معنای بسیار محترم می‌داند و مزدکیه را یک فرقه مانوی اصلاحی در نظر می‌گیرد. به هر حال، کالیما، زرادشت و بوندس را افرادی متفاوت می‌داند و یارشاطر زرادشت را در قرن پنجم میلادی قرار می‌دهد. بنا بر آریگونی، بوندس شکل اشتباه بودس و نتیجتاً نوعی بازشخصیت بخشی ساختگی به بودا است. یارشاطر معتقد است تأسیس جنبش زرادشت شاید همزمان با پایان هزارهٔ زرتشت بوده باشد که برخی مخاسبات آن را در پایان قرن چهارم یا شروع قرن پنجم میلادی می‌داند. شاید هم آموزه‌ای باشد که ادورباد مارسپندان با آن می‌جنگیده، کسی که در عهد شاپور دوم که در معرض آزمون گذر از آتش قرار گرفت. به نظر می‌رسد منشأ این جنبش بیشتر زرتشتی بوده باشد تا مانوی، گرچه ویژگی‌های گنوستیکی به خود گرفته که بدان پیوستگی به مانویت می‌دهد. شاید به عنوان تلاشی برای مردمی کردن مزداییسم و گستراندن آن به عنوان شکلی غیر نخبه گرایانه که بتواند موانع طبقاتی را برطرف کرده و عموم مردم را جذب کند شروع شده باشد. در متن اوستای موجود، حمایت از سهیم شدن مساوی ثروت، زنان، و خرد وجود دارد، مثلاً در وندیداد چهار. ۴۴ «اگر همدینان (همودینا)، برادران و دوستان پول، همسر (زن)، یا خرد بخواهند به آنی که پول می‌خواهد باید پول داده شود، به آنی که زن می‌خواهد باید زن داده شود تا ازدواج کند، به آنی که خرد می‌خواهد باید کلام مقدس آموزش داده شود.» ابن ندیم خرمیهٔ اولیه (مزدکیان) را فرقه‌ای زرتشتی که مزدکی قدیمی بنا نهاده توصیف می‌کند، که پیروانش را امر کرد از لذایذ زندگی لـ*ـذت ببرند، خواسته شان برای خوردن و آشامیدن را با روح برابری ارضـ*ـا کنند، از سیطره بر یکدگر خودداری کنند، در زنان و خانواده سهیم شوند، سعی کنند کردار نیک کنند، از خونریزی و آسیب رساندن به دیگران خودداری کنند و مهمان نواز باشند.

در دورهٔ قباد، جنبش زرادشت به رهبری مزدک، که ابن ندیم او را مزدک جوانتر می‌خواند احیا شد. بنا بر طبری، او اهل مضربه در نزدیکی کوت العماره امروزی بود، گرچه وزندوک آن را در خوزستان می‌داند. استخر و تبریز هم به عنوان زادگاه مزدک ارائه شده‌اند. گفته می‌شود موبد بوده و کریستن‌سن او را با ایندرازار روحانوی مانوی یکی می‌داند، کسی که مالالاس می‌گوید توسط شاه ایران در حدود ۵۲۷ کشته شده. ایندارازار (ایندازاروس در تئوفون) را نولدکه اندرزگر (پند دهنده) تفسیر کرده؛ کلیما بیان کرده نام درست آن را ویندارازار می‌داند و حدس زد اگر مزدک یک لقب بوده باشد این نام واقعی او بوده‌است.

رشته فجایعی که در اواخر قرن پنجم رخ دادند، منجر به افزایش تنگدستی و بروز انتظارات آخرالزمانی شد. ایران طی حکومت فیروز دچار یک دوره هفت سالهٔ خشکسالی و قحطی شد. شکست از هفتالیان در ۴۸۴ پرداخت خراج به آنان را به ساسانیان تحمیل کرد. هفتالیان و جنگ‌های درون دودمانی هم ضربات شدیدی بر اشراف نظامی وارد کرد و قابلیت آنان برای نگهداری جایگاه ممتازشان را تضعیف کرد. شاید منفعت مشترک شاه و مردم در کاهش قدرت اشراف بزرگ باعث شده باشد قباد خود را زاردشتی بداند. او شاید این جنبش را چون پایگاهی احتمالی برای حمایت گسترده علیه اشراف دیده باشد، و برنامهٔ آن را چون ابزاری برای بازگردانی پادشاهیش از طریق دگرگونی آن می‌دیده‌است. نولدکه قباد را حکمرانی توانا و پرقدرت نمایاند، که مزدکیه را با انگیزه‌هایی صرفاً سکولار، چون ابزاری برای کاستن از قدرت اشراف و روحانیون مورد استفاده قرار داده‌است. کریستین‌سن استدلال کرد که قباد نوکیشی صدیق و فرمانروایی نوعدوست بود که اعتقاد مذهبی و خواست رفاه بندگانش به او انگیزه می‌داد. پگولفسکایا قباد را یک مزدکی صدیق می‌دید تا یک فرمانروای تیز و زیرک. کلیما توصیف «نوعدوستی» کریستن‌سن از قباد را بر معنای رفتار او در جنگ‌ها رد می‌کند، گرچه منبعی عربی داری سوگیری خصمانه می‌گوید که قباد، به عنوان یک زندیق، از خون ریختن می‌هراسید. گرچه راهی برای مطمئن شدن وجود ندارد، به احتمال زیاد ترکیبی از منافع سیـاس*ـی و باور مذهبی به قباد انگیزه می‌داده‌است.

تا جایی که می‌توان از منابع متأخرتر آموزه‌هایی را که به مزدک نسبت داده می‌شود بازسازی کرد، به نظر می‌رسد او از برخورداری از چیزهای مادی به اعتدال، و یک نظم اجتماعی و اقتصادی صلح آمیز، مساوات خواهانه و غیر رقابتی حمایت می‌کرده‌است. مسکویه می‌گوید که مزدکیه «پیروان عدل» (العدلیه) خوانده می‌شدند و گاهی با فرقهٔ مساوات خواه گنوستیک Carpocratians که آنها هم خواهان عدالت اجتماعی بودند مقایسه می‌شدند. بنا بر الثعالبی، مزدک آموزش می‌داد که خدا برای زندگی ارزاقی برای مردم روی زمین قرار داده‌است که مردم به‌طور مساوی بین خود تقسیم کنند و به هیچ‌کس بیش از سهم خود نمی‌رسد؛ ولی مردم به یکدیگر احترام نگذاشتند و سعی کردند سیطره پیدا کنند؛ اقویا ضعفا را شکست داده و ابزار زندگی و مالکیت را به انحصار درآوردند. لازم بود که از غنی گرفته شود و به فقیر داده شود تا همگان در ثروت مساوی شوند. هرکس از املاک، زنان یا کالاهای بیشتری برخوردار است نسبت به آن حق بیشتری از دیگران ندارد. در اثر فردوسی، گفته می‌شود مزدک آموزش می‌داده که ثروت و زنان باید تسهیم شوند تا بر پنج دیو حسد، خشم، انتقام، نیاز و آز که انسان‌ها را از درستی بازمی‌دارد فائق آمده شود. به نظر می‌رسد این در تکذیبیهٔ یک فرقه گرا که شریک شدن زنان و اموال را به عنوان درمانی برای احساسات پیشنهاد می‌کند در دینکرد بازتاب یافته باشد.

چنین دیدگاه مثبت، نخبه ستیزانه‌ای در قبال مالکیت‌های مادی، اگر قابل اعتماد و موثق باشد، نمی‌تواند ریشهٔ مانوی داشته باشد. کریستین‌سن از آنجا ریشهٔ مانوی مزدکیه را تأیید کرد که آنان در منابع یونانی مانوی خوانده می‌شوند. شاید دشمنانشان در ایران آنان را به مانویت متهم کرده باشند، و مالالاس صرفاً این تهمت را تکرار کرده باشد یا نامی را برای این فرقهٔ ایرانی مورد استفاده قرار داده باشد که می‌شناخته. استدلال کلیما که مزدک از آن جا که در ایران بوده باید از ترمینولوژی مزدایی به عنوان وسیله‌ای برای ارتباط جمعی پروپاگاندای خود بهره می‌بـرده مبتنی بر این فرضیه است که مزداییسم در ایران قرن پنجم از نظر جغرافیایی و اجتماعی به‌طور یکنواخت پراکنده بوده‌است؛ ولی این محل تردید است که طبقات پایین در قرن پنجم از پیش مزدایی بوده‌اند؛ به نظر می‌رسد بیشتر مزدکیه وسیله‌ای برای پراکندن آموزهٔ مزدایی در بین آنان بوده‌است. پوچ مزدکیه را اصلاح خوش‌بینانهٔ مانویت می‌داند، ولی چنان‌که یارشاطر اشاره می‌کند، بیشتر منابع مزدکیه را اصلاح دین زرتشتی می‌دانند. ویژگی آنچه دربارهٔ آموزهٔ مزدک شناخته شده‌است دوگانه‌گرا و گنوستیک است تا به‌طور خاص مانوی. عناصر گنوستیکی که ادعا می‌شود مبنایی برای پیوستگی بین مزدکیه و مانویه‌اند عبارتند از صلح دوستی، زهد، اعتقاد به سرنوشت، تفسیر باطنی، رد مراسم مذهبی از منظر مخالفت با اخلاق مرسوم. ممنوعیت خونریزی در زمینهٔ پیمان اجتماعی ظاهر می‌شود و لزوماً صلحدوستانه یا گیاهخوارانه نیست. تنها مبنای دیگر برای ادعای زهد در مزدکیه تفسیری خصمانه از وندیداد است، iv. ۴۹ می‌گوید که مزدک، تماماً خود را خورد ولی دیگران را مجبور به گرسنگی و مرگ کرد.


همه چیز درباره ادیان و آیین ها «چه دین هایی داریم؟»

 
  • تشکر
Reactions: * ELINA *
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا