در حال تایپ رمان بانوی طبیعت | bita sadeghi کاربر انجمن رمان ۹۸

bita sadeghi · 3/7/20

بهترین سایت رمان نویسی
انجمن 98
جانسون: درسته اما به اندازهی تو هم خجالتی و کم حرف بودنم خیلی خوب نیست دخترم.
تک خنده‌ای برای تغییر جو کردم و گفتم:
- خب من اینطوری بزرگ شدم دیگه نمیشه عوضش کرد.
کرسیتینا: خب حالا چرا سرپا ایستادید بیاید بریم...

bita sadeghi · 4/7/20

بهترین سایت رمان نویسی
انجمن 98
با حرص برگشتیم ببینیم کدوم آدم مزاحمی مزاحم اوقات ما شده.
و برگشتن ما همانا و رو به رو شدنمون با یه اکیپ شش نفری پسر همانا!
همشونم قد بلند و درشت هیکل من یکی به شخصه مطمعنم الان با میت فرقی ندارم تنها شانسی که...

bita sadeghi · 4/7/20

بهترین سایت رمان نویسی
انجمن 98
تو نگاه هردوشون غرور و تحسین موج میزد، این دوتا دختر منو خیلی خوب میشناختن میدونستن محاله زیر بار حرف زور برم، یا اجازه بدم که کسی اذیتم کنه. آروم بودم، مظلوم بودم ولی حق خودم رو می‌گرفتم شخصیتم محکم بود به کسی اجازه...

bita sadeghi · 5/7/20

بهترین سایت رمان نویسی
انجمن 98
و از نظر اخلاقی آلیس ختر خونگرمی بود و خیلی زود با همه جور می‌شد، اما خیلی دختر شیطونی نبود. کریستینا ولی خیلی شیطون بود. اما برعکس اونا بل کمی شبیه به من بود شخصیتش آروم و خجالتی بود، معمولا کم حرف بود و خیلی نمی‌جوشید...

bita sadeghi · 5/7/20

بهترین سایت رمان نویسی
انجمن 98
کتی: وقتی بتی از یه فیلم تخیلی خوشش اومده حتما حرف نداره.
به شوخی گفتم:
- یعنی من انقدر سخت پسندم؟
کتی: شک داری؟
تک خنده‌ای کردم و گفتم:
- نه.
تو این یه مورد خدایی حرفش راست بود من آدم سخت گیر و سخت پسندی بودم،...

bita sadeghi · 6/7/20

بهترین سایت رمان نویسی
انجمن 98
سریع پیش دخترا برگشتم و بعد از اون با کلی شوخی و خنده به خونه‌ی ما رفتیم، فلشم رو به تلوزیون زدم و بعد از کمی و رفتن با کنترل فیلم رو آماده کردم.
دخترابا تمام بالشتا و کوسنا یه جای خوب و دنج درست کرده بودن هر کسم یه...

bita sadeghi · 7/7/20

بهترین سایت رمان نویسی
انجمن 98
برای بار هزارم آب دهنم رو قورت دادم و دستام رو روی چشمام مالش دادم اما اینبار همه جا تاریک بود و همه چیز حالت عادی داشت!
جان! مگه میشه آخه؟ حتما میشه دیگه.
- میبینی که شده.
- تو دو دقیقه ساکت...

bita sadeghi · 8/7/20

بهترین سایت رمان نویسی
انجمن 98
نمیدونم چرا حس بدی داشتم، شاید به خاطر اون احساس بود! اما من مطمعنم که یکی از پشتم رد شد، اونم دو بار.
دستی به موهای بلندم کشیدم و اونا رو پشت گوشم فرستادم و تند تند از پله‌ها بالا رفتم (برق...

bita sadeghi · 8/7/20

بهترین سایت رمان نویسی
انجمن 98
این همه هیجان برای امروزم کافی بود. واقعا کافی بود.
به سمت اتاقم رفتم، به خاطر خستگی این چند روزه خودم رو روی تـ*ـخت پرت کردم و به زندگی پر رمز و رازم فکر کردم.
هجده سال پیش در دنیای ما شش نوزاد متولد...

bita sadeghi · 8/7/20

بهترین سایت رمان نویسی
انجمن 98
آهی کشیدم؛
و اما کتی، اون دختر ملکه‌ی یخ برف و زمستان بود که قدرت کامل آب، یخ، برف، سرما، زمستان، باد، و کمی از قدرت گیاهان رو داشت. البته جادوی سفید و کمی هم از نیروی طبیعت رو از مادرش...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

دوست دارید رمان دوجلدی باشه یا نه؟

نه

بله

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین