- عضویت
- 24/5/20
- ارسال ها
- 67
- امتیاز واکنش
- 1,782
- امتیاز
- 153
- زمان حضور
- 3 روز 10 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
فکر کنم جاستین هنوز حرفامو کامل قبول نکرده بود. چون هیچ کنجکاوی نسبت به دنیای ما نداشت.
مثل جاستین به صندلی تکیه دادم و چشم هام رو بستم که بعد از چند دقیقه خوابم برد.
با صدای جاستین از خواب بیدار شدم.
- پاشو رسیدیم.
بلند شدم و لباسم رو مرتب کردم. از هواپیما بیرون اومدیم که جاستین اشاره کرد...
مثل جاستین به صندلی تکیه دادم و چشم هام رو بستم که بعد از چند دقیقه خوابم برد.
با صدای جاستین از خواب بیدار شدم.
- پاشو رسیدیم.
بلند شدم و لباسم رو مرتب کردم. از هواپیما بیرون اومدیم که جاستین اشاره کرد...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان مهر بیقائده | _m_ کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: