خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,996
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
از ترس نفسم بند میاد و با یه دست جلوی دهنم رو می گیرم. یواش سرم رو بر می گردونم و پشت سرم رو نگاه می کنم. هیچکس نیست. نگران بر می گردم و روبروم رو نگاه می کنم که با دیدنش توی آینه، جیغی می کشم. دقیقا پشت سرمه. سرش رو کج کرده و با چشم های طوسی رنگش نگاهم می کنه. همون چشم ها! همون دختر توی فیلم. نفس، نفس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دنبالم بیا | FatiShoki کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • تعجب
  • عالی
Reactions: ASaLi_Nh8ay، فاطمه بیابانی، Saghár✿ و 28 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,996
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
ذهنم پر شده از سوال های مختلف. سوال هایی که بی صبرانه منتظر جوابشونم. من روانی شدم؟ توهم زدم؟ یا همه ی اینایی که دیدم درست هستن؟ اون دختر با من چیکار داره؟! پس اون فیلم چی بود؟ کاشکی اون شماره رو بر می داشتم.
پشت سر ندا راه می افتم. پول بیمارستان رو هر چی هم خواهش کردم حساب نکنه، حساب کرد. تو این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دنبالم بیا | FatiShoki کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ASaLi_Nh8ay، فاطمه بیابانی، Saghár✿ و 25 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,996
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
در رو باز می کنه و می شینه. اول به خودش بعد هم به روبرو خیره می شم تا دوباره رو دست نخورده باشم. خدا رو شک خودشه. می گم:
ـ چی شد؟
شونه ای بالا می اندازه:
ـ هیچی. من که سر در نمیارم.
ریز می خندم.
ـ نه پس می خوای سر در بیاری؟
تیز بهم نگاه می کنه. بعد از مکثی کوتاه می گه:
ـ من برم ببینم کسی تو این محله...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دنبالم بیا | FatiShoki کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay، فاطمه بیابانی، Saghár✿ و 24 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,996
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
می خوام کلید رو بندازم توی در که گوشم رو از زیر شالم می کشه و می گه:
ـ دیگه هم نبینم بگی لطف می کنی و این چیزا ها. خوشم نمیاد. دوستمی عشقم می کشه این کار ها رو برات انجام بدم.
لبخندی می زنم و سری به نشونه ی باشه تکون می دم. کلید رو می اندازم توی در و وارد می شم. با دیدن حیاط خونه قلبم می ریزه. اینجا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دنبالم بیا | FatiShoki کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • خنده
  • عالی
Reactions: ASaLi_Nh8ay، فاطمه بیابانی، Saghár✿ و 25 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,996
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
باز می می زنم توی سرش و ظرف میوه رو می دم دستش.
ـ بگیر این رو افلیجه. اگه انداختیش اینقدر می زنمت همینجا جون بدی ها! اعصاب معصاب ندارم تو هم هی می خندی.
لـ*ـبش رو گاز می گیره و به زور خنده اش رو قورت می ده. ظرف رو از دستم می گیره می ره توی سالن. از همونجا داد می زنه:
ـ افلیجه ی کی بودم من؟
سری به نشونه ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دنبالم بیا | FatiShoki کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: ASaLi_Nh8ay، فاطمه بیابانی، Saghár✿ و 22 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,996
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
_الو ویدا؟
به خودم میام.
_ جانم؟
_ چی شدی؟ یهو رفتی که.
لبخندی می زنم. هنوز هم مثل قدیم خیلی رو کار هام دقیقه.
_ هیچی، یه لحظه تو فکر رفتم. مهتا خوبه؟
_ سلام می رسونه. زنگ زدم بهت یه خبر خوب بدم.
سریع می گم:
_ زود بگو ببینم چیه.
چند لحظه مکث می کنه و می گه:
_ سه روز دیگه ایرانم.
اول یکم تعجب می...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دنبالم بیا | FatiShoki کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ASaLi_Nh8ay، فاطمه بیابانی، Saghár✿ و 23 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,996
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
با این جمله اش، باز هم خوشحال می شم. فکر وحید خوشحالم می کنه دیگه چه برسه به بونش اون هم کنار خودم. با خوشحالی می گم:
_ سه روز دیگه وحید ایرانه!
چپ، چپ نگاهم می کنه. چقدر دوست دارم این چشم هاش رو از حدقه بکشم بیرون. عصبی می شم و می گم:
_ زهرمار! یه بار دیگه اینجوری نگام کنی از خونه ام می اندازمت بیرون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دنبالم بیا | FatiShoki کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عجیب
  • تعجب
Reactions: ASaLi_Nh8ay، فاطمه بیابانی، Saghár✿ و 23 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,996
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
با ترس بهش خیره می شم. دست استخونی اش رو میاره بالا. یکدفعه دست من هم بی اختیار میاد بالا. اشک هام بی وقفه روی صورتم جاری می شن. زور می زنم ولی نمی تونم دستم رو متوقف کنم. انگار هیپنوتیزم شدم!
دستش رو با خنده می ذاره روی گلوش. یه خنده ی ترسناک! دست من هم نا خودآگاه روی گلوم می ره. از ترس بدنم می لرزه و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دنبالم بیا | FatiShoki کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • ناراحت
  • گریه‌
Reactions: ASaLi_Nh8ay، فاطمه بیابانی، Saghár✿ و 23 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,996
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
توی آ*غو*ش ندا غرق می شم. دست هام رو روی صورتم می ذارم و بدون توجه به غروری که ذره، ذره داره له می شه، از ته دلم گریه می کنم. من گریه می کنم تا شاید یک هزارم از غم ها و ترس هام از بین بره.
- الهی قربونت شم، چت شده؟ چرا اینطوری شدی؟ چرا هیچی نمی گی؟ چی شده ویدایی؟ تو داری منو می کشی! بگو! بگو لامصب!
فقط...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دنبالم بیا | FatiShoki کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: ASaLi_Nh8ay، فاطمه بیابانی، Saghár✿ و 22 نفر دیگر

FatiShoki

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/1/20
ارسال ها
160
امتیاز واکنش
2,996
امتیاز
163
سن
19
زمان حضور
12 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست هام رو مشت می کنم. خدایا دارم دیوونه می شم!
- همون دختری که اذیتم می کنه! همونی که همیشه باهامه!
سعی می کنه درکم کنه اما نمی تونه. این رو از توی چشم هاش می فهمم. دو تا دستم رو می ذارم روی سرم و چشم هام رو محکم می بندم. هزار تا صدا توی سرم داد می زنه:« اون دوستت نیست. اون باورت نداره احمق! بفهم! »...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دنبالم بیا | FatiShoki کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • گریه‌
  • ناراحت
Reactions: ASaLi_Nh8ay، فاطمه بیابانی، Saghár✿ و 26 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا