- عضویت
- 15/4/20
- ارسال ها
- 47
- امتیاز واکنش
- 1,328
- امتیاز
- 203
- سن
- 23
- محل سکونت
- کرج
- زمان حضور
- 21 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرد_انتقام
پارت_نه
پشت میزروی صندلی نشستم وبه بخاری که ازاستکان چای خارج میشد نگاه کردم.
_ای روزگار
دستموبه سمت استکان چای که از تمیزی برق میزد بردم وبرش داشتم.
اول به سمت بینیم بردمش ببینم این بارچه بویی میده.
_وای چه خوب چایی زنجبیل
سریع ازجاشکلاتی روی میزیه شکلات برداشتم، روکششو کندموتوی دهنم گذاشتمش. هربارکه رحیمی چایی می...
پارت_نه
پشت میزروی صندلی نشستم وبه بخاری که ازاستکان چای خارج میشد نگاه کردم.
_ای روزگار
دستموبه سمت استکان چای که از تمیزی برق میزد بردم وبرش داشتم.
اول به سمت بینیم بردمش ببینم این بارچه بویی میده.
_وای چه خوب چایی زنجبیل
سریع ازجاشکلاتی روی میزیه شکلات برداشتم، روکششو کندموتوی دهنم گذاشتمش. هربارکه رحیمی چایی می...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان مرد انتقام | Zahra_komando کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com