- عضویت
- 27/8/19
- ارسال ها
- 6,734
- امتیاز واکنش
- 43,262
- امتیاز
- 483
- سن
- 23
- محل سکونت
- دنیای خیال
- زمان حضور
- 51 روز 21 ساعت 29 دقیقه
پنجاه سال دیگه
موقعی که همه دیگه از تب و تاب عاشقی
و دیونگی کردن افتادن همینجوری باش که
الان هستی…
یهو ساعت پنج عصر
به سرت بزنه که دستمو بگیری و ببریم دربند باهم کباب بزنیم
و بعدشم از چشمای من موقع نگاه کردن به اون ترشیا
بخون که دلم پر میزنه برای چشیدن طعمشون…
مثل الانا بی مناسبت یه دسته گل نرگس بخر
برام بگو این نرگسای خوشگل بدجور دلمو برد
از پشت ویترین ولی به خوشگلی تو نمیرسه که…
یا حواست باشه که روز تولدم ساعت دوازده
و اولین نفری باشی که تولدت مبارک از زبونت میاد بیرون…
یا یهو جلوی بچه هامون که هیچ جلوی نوه هامون بگو
که عوض نمیکنی این تار موهای سفید و با دنیا…
نگاه نکن به اون عدد توی شناسنامه،
یا اون سالِ توی اون دفترچه ای که ما رو برای هم کرده…
دیوونگی کن با من،
عاشقی کن…
مهم نیست چند تا
تار سیاه رو سرمونه،
یا چند تا
چروک افتاده رو پیشونیمون،
یا دیگه انگشتای من سرخ نمیشه با لاک،
یا موقع کتاب خوندن
شماره عینکت رفته بالا…
پنجاه سال دیگه عاشقی کن با من،
الان که عاشقی کردن شده رسمِ همه پیوستگی ها
اون موقع عاشق باشی و براش دیوونگی کنی حرفه
بعد پنجاه سال همونجور
که روز اول قلبت موقع دیدنش میزده بزنه قلبت حرفه،
بعد پنجاه سال برای بودنش
و موندنش باز مثلِ روز اول خودتو زحمت بدی حرفه…
موقعی که همه دیگه از تب و تاب عاشقی
و دیونگی کردن افتادن همینجوری باش که
الان هستی…
یهو ساعت پنج عصر
به سرت بزنه که دستمو بگیری و ببریم دربند باهم کباب بزنیم
و بعدشم از چشمای من موقع نگاه کردن به اون ترشیا
بخون که دلم پر میزنه برای چشیدن طعمشون…
مثل الانا بی مناسبت یه دسته گل نرگس بخر
برام بگو این نرگسای خوشگل بدجور دلمو برد
از پشت ویترین ولی به خوشگلی تو نمیرسه که…
یا حواست باشه که روز تولدم ساعت دوازده
و اولین نفری باشی که تولدت مبارک از زبونت میاد بیرون…
یا یهو جلوی بچه هامون که هیچ جلوی نوه هامون بگو
که عوض نمیکنی این تار موهای سفید و با دنیا…
نگاه نکن به اون عدد توی شناسنامه،
یا اون سالِ توی اون دفترچه ای که ما رو برای هم کرده…
دیوونگی کن با من،
عاشقی کن…
مهم نیست چند تا
تار سیاه رو سرمونه،
یا چند تا
چروک افتاده رو پیشونیمون،
یا دیگه انگشتای من سرخ نمیشه با لاک،
یا موقع کتاب خوندن
شماره عینکت رفته بالا…
پنجاه سال دیگه عاشقی کن با من،
الان که عاشقی کردن شده رسمِ همه پیوستگی ها
اون موقع عاشق باشی و براش دیوونگی کنی حرفه
بعد پنجاه سال همونجور
که روز اول قلبت موقع دیدنش میزده بزنه قلبت حرفه،
بعد پنجاه سال برای بودنش
و موندنش باز مثلِ روز اول خودتو زحمت بدی حرفه…
دلنوشتههای عاشقانه
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: