خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,970
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
قیامت می‌کنی ای کافر امروز
ندانم تا چه داری در سر امروز
به طعنه زهر پاشیدی همی دی
به خنده می‌فشانی شکر امروز
دو هاروت تو کردی بود جان بر
دو یاقوت تو شد جان‌پرور امروز
لـ*ـبت تا دست گیرد عاشقان را
برون آمد به دستی دیگر امروز
تویی سلطان بت‌رویان که در حسن
ندارد چون تو سلطان سنجر امروز
به حق آنکه داد ای بت جمالت
به حال بنده یک‌دم بنگر امروز


اشعار انوری

 
  • تشکر
Reactions: Mahshid Setoodeh

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
عشق تو دل را نکو پیرایه‌ایست
دیده را دیدار تو سرمایه‌ایست


تیر مژگان ترا خون ریختن
در طریق عشق کمتر پایه‌ایست


از وفا فرزند اندوه ترا
دل ز مادر مهربانتر دایه‌ایست


بنده گشت از بهر تو دل دیده را
گرچه دل را دیده بد همسایه‌ایست


زان مرا وصلت به دست هجر داد
کز پی هر آفتابی سایه‌ایست


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
هرکس که غم ترا فسانه‌ست
دستخوش آفت زمانه‌ست


هرکس که غم ترا میان بست
از عیش زمانه بر کرانه‌ست


تو یار یگانه‌ای و بایست
یار تو که همچو تو یگانه‌ست


عشق تو حقیقت است ای جان
معلوم دلی و در میانه‌ست


در عشق تو صوفی‌ایم و ما را
دیگر همه عشقها فسانه‌ست


ما را دل پر غمست و گو باش
اندی که دل تو شادمانه‌ست


درد دل ما ز هجر خود پرس
هجران تو از میان خانه‌ست


دارم سخنی هم از تو با تو
مقصود تویی سخن بهانه‌ست


به زین غم کار دوستان خور
وین پند شنو که دوستانه‌ست


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست
بازگشتم عاجز اندر کار او تدبیر چیست


باز خون عقل و جانم ریخت اندر عشق او
دیدهٔ شوخ‌کش خونخوار او تدبیر چیست


باز بار دیگرم در زیر بار غم کشید
آرزوی لعل شکربار او تدبیر چیست


پیش از این عمری به باد عشق او بر داده‌ام
بازگشتم عاشق دیدار او تدبیر چیست


در میان محنت بسیار گشتم ناپدید
از غم و اندیشهٔ بسیار او تدبیر چیست


شیوهٔ عهدش دگر با انوری بخرند باز
خویشتن بفروخت در بازار او تدبیر چیست


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
دل بی‌تو به صدهزار زاریست
جان در کف صدهزار خواریست


در عشق تو ز اشک دیده دل را
الحق ز هزار گونه یاریست


در راه تو خوارتر ز حاکم
ای بخت بد این چه خاکساریست


کردیم به کام دشمن ای دوست
دانم که نه این ز دوستاریست


هجران سیه‌گر توام کشت
این نیز هم از سپیدکاریست


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
جانا دلم از خال سیاه تو به حالیست
کامروز بر آنم که نه دل نقطهٔ خالیست


در آرزوی خواب شب از بهر خیالت
حقا که تنم راست چو در خواب خیالیست


بی‌روز رخ خوب تو دانم خبرت نیست
کاندر غم هجران تو روزیم چو سالیست


هردم به غمی تازه دلم خوی فرا کرد
تا هر نفسی روی ترا تازه جمالیست


وامروز غم من چو جمالت به کمالست
یارب چه کنم گر پس ازین نیز کمالیست


آن کیست که او را چو کف پای تو روییست
وان کیست که او را به کف از دست تو مالیست


پیغام دهی هر نفسم کانوری از ماست
من بندهٔ این مخرقه هر چند محالیست


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
عشق تو بی‌روی تو درد دلیست
مشکل عشق تو مشکل مشکلیست


بی‌تو در هر خانه دستی بر سریست
وز تو در هر کوی پایی در گلیست


بر در بتخانهٔ حسنت کنون
دست صبرم زیر سنگ باطلیست


شادی وصلت به هر دل کی رسد
تا ترا شکرانه بر هر غم دلیست


حاصلم در عشق تو بی‌حاصلیست
هیچ نتوان گفت نیکو حاصلیست


از تحیر هر زمانی در رهت
روی امیدم به دیگر منزلیست


کشتیی بر خشک می‌ران انوری
کاخر این دریای غم را ساحلیست


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
در همه مملکت مرا جانیست
هر زمان پای‌بند جانانیست


در کنارم به جای دمسازی
تا سحرگه ز دیده طوفانیست


در کجا می‌خورد مرا غم عشق
در همه خانه‌ام یکی تا نیست


یک دم از درد عشق ناساید
دادم انصاف رنج‌کش جانیست


گفتم او را که صبر کن که به صبر
هر غمی را که هست پایانیست


این همه هست کاشکی باری
کار او را سری و سامانیست


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
مکن ای دل که عشق کار تو نیست
بار خود را ببر که بار تو نیست


مردی از عشق و در غم دگری
گرچه این هم به اختیار تو نیست


دیده راز تو فاش کرد ازآنک
دیده در عشق رازدار تو نیست


نوبهار آمد و جهان بشکفت
زان ترا چه چو نوبهار تو نیست


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی‌مهر جمال تو دلی نیست
بی‌مهر هوای تو گلی نیست


بگذشت زمانه وز تو کس را
جز عمر گذشته حاصلی نیست


تا از چه گلی که از تو خالی
در عالم آب و گل دلی نیست


در دائرهٔ جهان محدث
چون حادثهٔ تو مشکلی نیست


در تو که رسد که در ره تو
جز منزل عجز منزلی نیست


در بحر تحیر تو پایاب
کی سود کند که ساحلی نیست


اشعار انوری

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا