خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,108
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
عشق هر محنتی به روی آرد
مکن ای دل گرت نمی‌خارد


وز چه رویت همی شود غم عشق
روی سرکش که روی این دارد


دامن عافیت ز دست مده
تا به دست بلات نسپارد


گویی اندر کنار وصل شوم
تا شوی گر فراق بگذارد


وصل هم نازموده‌ای که به لطف
خون بریزد که موی نازارد


مردبینی که روز وصل چو شمع
در تو می‌خندد اشک می‌بارد


گیر کامروز وصل داغت کرد
هجر داغ فراق باز آرد


برگرفتم شمار عشق آن به
که ترا از شمار نشمارد


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,108
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرا تا کی فلک رنجور دارد
ز روی دلبرم مهجور دارد


به یک باده که با معشوق خوردم
همه عمرم در آن مخمور دارد


ندانم تا فلک را زین غرض چیست
که بی‌جرمی مرا رنجور دارد


دو دست خود به خون دل گشادست
مگر بر خون من منشور دارد


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,108
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
با قد تو قد سرو خم دارد
چون قد تو باغ، سرو کم دارد


وصلت ز همه وجود به لیکن
تا هجر تو روی در عدم دارد


شادم به تو و یقین همی دانم
کین یک شادی هزار غم دارد


در کار تو نیست عقل بر کاری
کار آن دارد که یک درم دارد


دایم چو قلم به تارکم پویان
زان قامت و قد که چون قلم دارد


در راه تو انوری تو خود دانی
عمریست که تا ز سر قدم دارد


گر سرزنش همه جهان خواهی
آن نیز به دولت تو هم دارد


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,108
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
جان نقش رخ تو بر نگین دارد
دل داغ غم تو بر سرین دارد


تا دامن دل به دست عشق تست
صد گونه هنر در آستین دارد


چشم تو دلم ببرد و می‌بینم
کاکنون پی جان و قصد دین دارد


وافکنده کمان غمزه در بازو
تا باز چه فتنه در کمین دارد


گویی که سخن مگوی و دم درکش
انصاف بده که برگ این دارد


تا چند که پوستین به گازر ده
خرم دل آنکه پوستین دارد


در باغ جهان مرا چه می‌بینی
جز عشق تویی که در زمین دارد


در خشک و تر انوری به صد حیلت
در فرقت تو دلی حزین دارد


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,108
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
یار با هرکسی سری دارد
سر به پیوند من فرو نارد


این چنین شرط دوستی باشد
که بخواند به لطف و بگذارد


دل و جانم به لابه بستاند
پس به دست فراق بسپارد


ناز بسیار می‌کند لیکن
نیک بنگر که جای آن دارد


جان همی خواهد و کرا نکند
که به جانی ز من بیازارد


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,108
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلبر هنوز ما را از خود نمی‌شمارد
با او چه کرد شاید با او که گفت یارد


جانم فدای زلفش تا خون او بریزد
عمرم هلاک چشمش تا گرد از او برآرد


جان را چه قیمت آرد گر در غمش نسوزد
دل را محل چه باشد گر درد او ندارد


گیتی بسی نماند گر چهره باز گیرد
زنده کسی نماند گر غمزه برگمارد


آوازهٔ جمالش دلها همی نوازد
لیکن بر وصالش کس را نمی‌گذارد


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,108
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
تا کار مرا وصل تو تیمار ندارد
جز با غم هجر تو دلم کار ندارد


بی‌رونقی کار من اندر غم عشقت
کاریست که جز هجر تو بر بار ندارد


دارد سر خون ریختنم هجر تو دانی
هجر تو چنین کار به بیگار ندارد


گویی که ندارد به تو قصدی تو چه دانی
این هست غم هجر تو نهمار ندارد


با هجر تو گفتم که چه خیزد ز کسی کو
از گلبن ایام نه گل خار ندارد


گفتی که چو دل جان بده انکار نداری
جانا تو نگوییش که انکار ندارد


چون می‌ننیوشد سخن انوری آخر
یک ره تو بگو گفت ترا خوار ندارد


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,108
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
به بیل عشق تو دل گل ندارد
که راه عشق تو منزل ندارد


قدم بر جان همی باید نهادن
در این راه و دلم آن دل ندارد


چو دل در راه تو بستم ضمان کیست
که هجرت کار من مشکل ندارد


بهین سرمایه صبر و روزگارست
دلم این هر دو هم حاصل ندارد


کرا پایاب پیوند تو باشد
که دریای غمت ساحل ندارد


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,108
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم را انده جان می‌ندارد
چنان کاید جهانی می‌گذارد


حدیث عشق باز اندر فکندست
دگر بارش همانا می‌بخارد


چه گویم تا که کاری برنسازد
چه سازم تا که رنگی برنیارد


چه خواهد کرد چندین غم ندانم
که جای یک غم دیگر ندارد


به زاری گفتمش در صبر زن دست
اگر عشقت به دست غم سپارد


مرا گفتا ترا با کار خود کار
مسلمان، مردم این را دل شمارد


بنامیزد دلم در منصب عشق
به آیین شغلهایی می‌گذارد


اشعار انوری

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,108
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرزوی روی تو جانم ببرد
کافریهای تو ایمانم ببرد


از جهان ایمان و جانی داشتم
عشق تو هم این و هم آنم ببرد


غمزهات از بیخ وز بارم بکند
عشوهات از خان و از مانم ببرد


شحنهٔ عشقت دلم را چون بخواند
از حساب جعل خود جانم ببرد


عقل را گفتم که پنهان شو برو
کین همه پیدا و پنهانم ببرد


گفت اگر این بار دست از من بداشت
باز باز آمد به دستانم ببرد


انوری چند از شکایتهای عشق
کو فلان بگذاشت و بهمانم ببرد


این همه بگذار و می‌گوی انوری
آرزوی روی تو جانم ببرد


اشعار انوری

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا