- عضویت
- 27/2/20
- ارسال ها
- 71
- امتیاز واکنش
- 846
- امتیاز
- 153
- سن
- 24
- زمان حضور
- 3 روز 12 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
از کنار راه پله رد و سوار آسانسور ساختمون شدیم. به این فکر میکردم که قراره چند سال تنهایی توی این ساختمون زندگی کنم و برم و بیام. تنها بودن رو دوست نداشتم هر چند اسمم رو تنها گذاشتند!
توی همین افکار بودم که آسانسور طبقه دوم ایستاد. وقتی در باز شد چشمم به راهرویی افتاد که دو تا در روبهروی هم افتاد. کشون کشون ساکم رو از آسانسور...
توی همین افکار بودم که آسانسور طبقه دوم ایستاد. وقتی در باز شد چشمم به راهرویی افتاد که دو تا در روبهروی هم افتاد. کشون کشون ساکم رو از آسانسور...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان نگار دل | Maedeh.h3t کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com