خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
عشق تو منطقی
عشق من شاعرانه
سرم را روی بالشی از سنگ می‌گذارم
سرت را روی بالشی از شعر
تو ماهی هدیه‌ام دادی، من دریا
تو قطره‌ای روغن چراغ، من چلچراغ
تو دانه گندم دادی، من خرمن
تو مرا به شهر یخ بردی
من تو را به شهر عجایب
تو با وقار یک معلم و بی احساس
مثل ماشین حساب به حصارم پناه بردی
که گرم بود و تو سرد
به دل ترسیده از سرمات
که قرن‌ها گرسنه بودند
مویز و انجیر دادم
تو با من با دستکش دانتل دست دادی
اما من میوه دهانم را در دهانت
و نصف انگشت‌هایم را در دست‌هایت
جا گذاشتم.
منبع: ویستا


عاشقانه‌های نزار قبانی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
چشمانت آخرین ساحل از بنفشه ‌هاست
و بادها مرا دریدند
و گمان کردم که شعر نجاتم می‌دهد
اما قصیده‌ها غرقم کردند
گمان کردم که ممکن است عشق جمع‌ام کند
ولی زن‌ها قسمتم کردند
آری محبوب من
شگفت است که زنی در این شب ملاقات شود
و راضی شود که با من همراه شود
و مرا با باران‌های مهربانی بشوید
عجیب است که در این زمان شعرا بنویسند
عجیب است این‌که قصیده هنوز هست
و از میان آتش‌ها و دودها می‌گذرد
و از میان پرده‌ها و محفظه‌ها و شکاف‌ها بالا می‌رود
عجیب است این که نوشتن هنوز هست
با این که سگ‌ها بو می‌کشند
و با این که ظاهر گفتگوهای جدید
می‌تواند شروع هر چیز خوبی باشدند.
منبع:ویستا


عاشقانه‌های نزار قبانی

 

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نه معماری بلند آوازه‌ام
نه پیکره تراشی از روزگار رنسانس
نه آشنای دیرینه مرمر
اما می‌خواهم بدانی
تن زیبای تو را چگونه ساخته ام
و با گل و وب و شعر آراسته ام
و با ظرافت خط کوفی
نمی‌خواهم
توانایی ام را در بازسرایی تو به رخ بکشم
و در چاپ دوباره ات
و در نقطه گذاری ات از الف تا ی .
که عادت ندارم
از کتاب‌های تازه ام سخن بگویم
و از زنی
که افتخار عشق اش را داشته ام
و افتخار تالیفش را
ـ از فرق سر تا پنجه پا ـ
که چنین کاری
شایسته تاریخ شعرم نیست
و نه شایسته دلبر
منبع: ویستا


عاشقانه‌های نزار قبانی

 

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نمی‌خواهم شماره کنم
خال‌هایی را
که بر نقره شانه ات کاشته ام
چراغانی را
که در خیابان چشمانت آویخته ام
ماهیانی را
که در خلیج‌های تو پرورده ام
ستارگانی را
که لای پیراهنت یافته ام
یا کبوترانی را
که میان حنجره‌ات پنهان ساخته ام.
که چنین کاری
شایسته غرور من نیست
و کبریای تو
***
بانوی من !
شعر آبرویم را برده است
و واژگان رسوایت ساخته اند
من مردی هستم
که جز عشقم را نمی‌پوشم
و تو زنی که جز لطافتت را
پس کجا برویم دلبرم؟
و نشان عشق را چه سان بر دل بیاویزیم؟
و عید والنتین قدیس را چه سان جشن بگیریم؟
در روزگاری که عشق را نمی‌شناسد
منبع: ویستا


عاشقانه‌های نزار قبانی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
بانوی من !
آرزو دارم
در روزگاری دیگری دوستت می‌داشتم
روزگاری مهربان‌تر، شاعرانه‌تر
روزگاری که
شمیم کتاب، شمیم یاسمن
و شمیم آزادی
بیشتر حس می‌کرد
آرزو می‌کردم
که دوستت می‌داشتم
در روزگاری که
شمع حاکم بود و هیزم
و بادبزن‌های ساخت اسپانیا
و نامه‌های نوشته با پر
و پیراهن‌های تافته‌ رنگارنگ
نه در روزگار موسیقی
و ماشین‌های فراری
و شلوارهای جین چهل تکه
آرزو می‌کردم
تو را در روزگار دیگری می‌دیدم
روزگاری که گنجشکان حاکم بودند
آهوان، پلیکان‌ها یا پریان دریایی .
نقاشان، موسیقیدان‌ها، شاعران،
عاشقان، کودکان و یا دیوانه‌ها
آرزو می‌کردم
که تو از آنِ من بودی
در روزگاری که بر گل ستم نبود
بر شعر، بر نی و بر لطافت زنان
اما
افسوس دیر رسیده ایم
ما گل عشق را می‌کاویم
در روزگاری
که عشق را نمی‌شناسد.
منبع: ویستا


عاشقانه‌های نزار قبانی

 

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
آیا مرا دوست داری؟
بعد از همه آن چه بود
آیا هنوز مرا دوست داری؟
من
علی رغم همه آن چه که بود
تو را دوست می‌دارم
من نمی‌توانم قبول کنم که گذشته‌ها گذشته
و گمان می‌کنم تو همین حالا
این جایی
لبخند می‌زنی
و دستانم را در دست می‌گیری
و شک مرا به یقین مبدل می‌کنی
از دیروز هیچ سخن مگو
موهایت را شانه کن
و مژه‌هایت را آرایش کن
روزگار سپری شده
و تو همچنان ارزشمندی
و بدان نه از تو
چیزی کاسته شده
و نه از عشق
منبع: ویستا


عاشقانه‌های نزار قبانی

 

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
وقتی به بچه‌های جهان یاد دادم اسمت را هجی کنند
دهان‌شان به درخت توت بدل شد
تو، عشق من!
وارد کتاب‌های درسی و جعبه‌های شیرینی شدی
تو را در کلمات پیامبران پنهان کردم
در نوشیدنی راهبان
در دستمال‌های بدرقه
آیینه‌های رویا
چوب کشتی‌ها
وقتی به ماهی‌ها نشانی چشم‌هات را دادم
نشانی‌ها را از یاد بردند
وقتی به تاجران مشرق زمین
از گنج‌های تنت گفتم
قافله‌های روانه به سوی هند برگشتند
تا عاج‌های تو را بخرند
وقتی به باد گفتم
گیسوهای سیاهت را شانه کند
عذر خواست که عمر کوتاه است
و گیسوهای تو بلند
منبع: ویستا


عاشقانه‌های نزار قبانی

 

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,400
امتیاز
323
سن
20
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
مشکل اصلی من با نقد و نقادی این است
هر گاه شعری را با رنگ سیاه نوشته‌ام
گفته‌اند
اقتباسی‌ست از چشم‌های تو
***
مقصد من عشق است
تویی سر منزل من
عشق در پوست من می‌دود
تو در پوست من می‌دوی
و من
خیابان ها و پیاده روهای تن شسته در باران را
بر دوش کشیده
تو را می‌جویم
***
در عصری
که خدا بار از آن بربسی
بی‌آنکه حتی نامی از خویش بر جا بگذارد
پناه می‌آورم به تو
تا بمانی با من
تا خوشه‌های گندم و جوبار‌ها
و آزادی
سالم بمانند
و جمهوری عشق
پرچم‌هایش را برافرازد
منبع: ویستا


عاشقانه‌های نزار قبانی

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتاب‌های کودکی ام را که در مدرسه‌ها
خوانده ام از من بگیرید
نیمکت‌های مدرسه را
گچ ها… قلم ها… و تخته سیاه را
و به من کلمه‌ای بدهید
تا آن را مثل گوشواره‌ای به گوش معشوقم بیاویزم
انگشتانی تازه می‌خواهم‌
برای دیگرگونه نوشتن
از انگشتانی که قد نمی‌کشند
از درختانی که نه بلند می‌شوند و نه می‌میرند، بیزارم
انگشتانی تازه می‌خواهم
به بلندای بادبان زورق و گردن زرّافه
تا برای محبوبم پیراهنی از شعر ببافم


عاشقانه‌های نزار قبانی

 
  • تشکر
Reactions: unknown :)

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوباره باران گرفت
باران همدم من است
به پیش بازش در مهتابی می‌ایستم‌
می‌گذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنج وار
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی‌های شاد!
باران یعنی قرار‌های خیس
باران یعنی تو برمی‌گردی
شعر بر می‌گردد
پاییز به معنی رسیدن دست‌های تابستانی توست
پاییز یعنی مو و
دست‌کش‌ها و بارانی تو
و عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کند
باران، ترانه‌ای بکر و وحشی ست
رپ رپه‌ی طبل‌های آفریقایی ست
زلزله وار می‌لرزاندم!
رگباری از نیزه‌ی سرخ پوستان است
عشق در موسیقی باران دگرگون می‌شود
بدل می‌شود به یک سنجاب
به نریانی عرب یا پلیکان غوطه ور در مهتاب!
چندان که آسمان سقفی از پنبه‌های خاکستری ابر می‌شود
و باران زمزمه می‌کند
من، چون گوزنی به دشت می‌زنم
دنبال عطر علف
و عطر تو که با تابستان از این جا کوچیده!


عاشقانه‌های نزار قبانی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: unknown :)
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا