خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

تالار ادبیات

  1. SelmA

    پاستیل های بنفش | کاترین اپل‌گیت

    یکی بودم که درست را از غلط تشخیص می‌داد، اما باز هم اشتباه می‌کرد.
  2. bitter sea

    دل نوشته خلسه | bitter sea کاربر انجمن رمان ۹۸

    نام دلنوشته: خلسه نگارشگر: bitter sea | مریم رضائی نسب ژانر: اجتماعی، عاشقانه مقدمه: در هیاهوی پر تلاطم زندگی با افکاری پیچیده در هم با گام‌های چوبی قدم‌گذار جاده‌ایم هر آنچه که طوفان لحظه‌ها رقم می‌زند تلنگری بیش نیست! زیرا که ویرانه‌های طوفان آغاز تمام آبادی‌هاست...
  3. LADY

    دل نوشته برای او که دیگر نیست | LADY کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام خدا نام دلنوشته : برای او که دیگر نیست نویسنده : دیوا لیان | Diva.Lian ژانر : عاشقانه - تراژدی مقدمه : خیلی وقت می‌شود برای تو چیزی ننوشته‌ام و دست به قلم نشده‌ام و فکر نکنم تو هیچ زمان متوجه شوی این نوشته‌ها خطاب به تو است با کلمات بازی می‌کنم و بی‌هدف برای تو می‌نویسم می‌دانی من، خیلی...
  4. Dokhi_yakhi

    دل نوشته قلب یخی | Dokhi_yakhi کاربر انجمن رمان ۹۸

    دلنوشته: قلب یخی دلنویس:Gh_P ژانر: درام مقدمه: قلب.های یخ زده، باید برای رویارویی با هر اتفاقی آماده باشند؛ آماده برای سرد نشان دادن خود، آماده برای پرده برداری از قلب منجمد و بی رنگشان. این اول راهِ قلب‌های یخ زده‌ست. آیا اینگونه می‌شود ساخت؟!... آینده‌ای روشن! عشقی زیبا! مرگی شرافتمندانه...
  5. MaRjAn

    موش‌ها و آدم‌ها | جان استاین بک

    جورج از جا در رفت که: «سس مُس خبری نیست! تو هرچی نداشته باشیم همونو هـ*ـوس می‌کنی! پناه بر خدا! اگه تو رو بیخ ریشم نداشتم زندگیم چه راحت بود! هر جا می‌رفتم برام کار بود. نه دردسری، نه دقمصه‌ای! آخرِ ماهم که می‌شد پنجاه چوقمو می‌گرفتم و می‌رفتم شهر و هر غلطی می‌خواستم می‌کردم. غذامو هرجا دلم...
  6. SelmA

    لطفا گوسفند نباشید | محمود نامنی

    جرأت کن که خودت باشی .
  7. Tabassoum

    ته کلاس ردیف اخر صندلی اخر | لوئیس سکر

    برادلی پشت میزش ته کلاس، ردیف اخر، صندلی آخر نشست. آنجا احساس امنیت می‌کرد..
  8. MaRjAn

    اورندا | جوزف بویدن

    دهکده کنار رودخانه‌اى است که اگر فقط کمى در امتدادش راه بروى تو را به دریاچه‌اى بزرگ مى‌رساند و به نظر مى‌رسد وسعتش، گذشتن از آن را غیرممکن کرده باشد. روى یخ راه مى‌روم و به ناله‌هایش گوش مى‌دهم، حدس مى‌زنم با فصلى که در حال آمدن است صحبت مى‌کند. آن قدر جلو مى‌روم که پاهایم از حرکت امتناع کند و...
  9. MaRjAn

    از میان صنوبرهای سیاه | جوزف بویدن

    یک چیز خوب درباره‌ى داشتن دوستى که هرگز صحبت نمى‌کند، وجود دارد؛ اینکه همیشه مجبور است گوش بدهد.
  10. MaRjAn

    متولد شده با یک دندان | جوزف بویدن

    همیشه تصور مى‌کنم که بچه‌ى گرگ به دنیا خواهم آورد؛ شبیه همان که داشتم. با سر پوشیده از خز خاکسترى و دندان‌هاى تیز. به من نگاه خواهد کرد و با لـ*ـب‌هاى سیاه و چشم‌هاى زرد، لبخند خواهد زد.
  11. MaRjAn

    مزرعه حیوانات | جرج اورول

    تا اواخر تابستان، خبر وقایع «مزرعه‌ی حیوانات» در نیمی از ناحیه پخش شده بود. اسنوبال و ناپلئون هر روز چند دسته کبوتر را به پرواز درمی‌آوردند که ماموریت داشتند با حیوانات مزارع همسایه گرم بگیرند و ماجرای «قیام» را برایشان بازگو کنند و سرود «جانوران انگلیس» را به آن‌ها یاد بدهند.
  12. SelmA

    شجاع باش دختر | ریشما سوجانی

    پسران آموزش دیده‌اند که شجاع باشند؛ درحالی‌که دختران آموزش دیده‌اند که بی‌عیب‌ونقص باشند. به‌دلیل این‌که از سنین کم بابت بی‌عیب‌ونقص‌بودن پاداش گرفته‌ایم، در بزرگ‌سالی به زنانی تبدیل شده‌ایم که از شکست‌خوردن هراس دارند. در زندگی‌های شخصی و حرفه‌ای خود خطر نمی‌کنیم؛ زیرا می‌ترسیم در صورت خطاکردن...
  13. MaRjAn

    سیدراتها | هرمان هسه

    غسل نیکو بود، اما آب، پلیدی گنـ*ـاه را نمی‌شست و جان تشنه را سیراب نمی‌کرد و دل را از وحشت آزاد نمی‌ساخت.
  14. MaRjAn

    کشتن مرغ مینا | هارپر لی

    اگه بخوای با کسی تفاهم داشته باشی، باید یاد بگیری به همه چیز از نقطه نظر او نگاه کنی.
  15. MaRjAn

    قلمرو خار و رز | سارا جی.ماس

    من با آن قدر پیش آمدن در دل جنگل خیلی خطر کرده بودم؛ اما آخرین قرص نانمان را دیروز و باقی گوش خشک شده‌مان را روز قبلش تمام کرده بودیم. با این حال ترجیح می‌دادم شب دیگری را با شکم گرسنه بگذرانم تا این‌که ببینم دارم اشتهای گرگی را سیر می‌کنم؛ یا یک پری را!
  16. MaRjAn

    دنیای بدون شاهزاده (جلد دوم خوب‌های بد بدهای خوب) | سومان چینانی

    وقتی بهترین دوستت بخواهد تو را بکشد، بعد از آن دیگر پریشانی دست از سرت بر نمی‌دارد.
  17. MĀŘÝM

    طاعون | آلبر کامو

    طاعون در زندگی جمعی، همان است که بیگانه در زندگی فردی بود. همانسان که «مورسو» بر اثر ضربه‌ای بزرگ که به عصیان می‌انجامید زیبایی زندگی را کشف می‌کرد، سراسر یک شهر، وقتی که خود را در برابر بلای مهلک، از دنیا جدا می‌بیند، وجدانش بیدار می‌شود.
  18. MaRjAn

    یک به علاوه یک | جوجو مویز

    هیچ کس بابت خبر بدی که برایش آوردی از تو تشکر نمی کند.
  19. SelmA

    کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم | سلست ان‌جی

    نمی‌دانست چطور آن‌را توضیح‌بدهد؛ این‌که چطور همه‌چیز در عرض‌یک‌روز عوض‌شده، این‌که چطور کسی‌که آن‌همه دوستش‌داشت یک‌لحظه کنارش‌بوده و لحظه‌ای بعد، رفته…
  20. MaRjAn

    هرگز رهایم مکن | کازوئو ایشی‌گورو

    در مورد بیشه‌ها داستان‌های وحشتناکی می‌گفتند. یک بار، نه خیلی پیش از آن‌که ما به هیلشم بیایم، پسر بچه‌ای با دوستانش به شدت دعوا می‌کند و به فراسوی مرزهای هیلشم می‌گریزد. دو روز بعد جسدش را پیدا می‌کنند، در دل آن بیشه‌ها، در حالی که به درختی بسته شده بود و دست‌ها و پاهایش بریده شده بودند.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا