خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
شخصیت اصلی بعد از هزار بار تماس مستقیم و غیر مستقیم جسمی و روحی؛ احساساتش رو برای دوست صمیمیش ( در اندک موارد شخص دیگه! ) بیان میکنه و دوستش بهش میگه وای تو عاشق ارشام شدی انچستیکا!
خب مشکلی نیست فقط نمیدونم چرا من در اولین برخورد با شخص، اول احتمال کراش زدن میدم به خودم مگر اینکه خلافش ثابت بشه!
شما ها هم دوستاتون متوجه میشن خودتون نه؟ مشکل از منه؟


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • خنده
  • قهقهه
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، Mans و 9 نفر دیگر

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
در اکثر مواقع، اگر بیست صفحه پایانی رو چک کنین خیلی از رمان ها یه خلاصه کلی از داستان رو بیان میکنن و بهش میگن اعتراف (!!!!!! )یعنی انچستیکا بعد از عروسی ( در اکثر مواقع!) وقتی در حال ناز کردن واسه ارشامه یه دور از اول تعریف میکنه چه اتفاقاتی رخ داد تو رمان که باعث عشق و عاشقی شده و بعد هم نوبت به اعتراف (!!!!) ارشام میرسه تا دوباره باقی اتفاقات رو هم تعریف کنه.
به شخصه خودم چندین بار اول این قسمت رو خوندم، وقتی دیدم حوادث جالب نبود کلا قید اون رمان رو زدم! خلاصه کلی خوبیه!


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، -FãTéMęH-، برگزیده۱۴ و 7 نفر دیگر

Armita.M

دستیار تالار هنر
دستیار مدیر
  
عضویت
5/10/20
ارسال ها
560
امتیاز واکنش
16,971
امتیاز
303
محل سکونت
!~شهر فراموشی~!
زمان حضور
70 روز 22 ساعت 25 دقیقه
یعنی من حاضرم شرط ببندم که یکی از اصلی ترین بخش ها تو رمان
مغرور بودن پسرس ، همشونم شکست عشقی خوردن ، جذابه ، ...
دختره و پسره از همون اول باهم لج میفتن کم کم عاشق میشن
دختره هم تو زندگیش پر غم و غصه ، رمان بی کلیشه فقط هیجانی معمایی:coolym::batting_eyelashes:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • خنده
  • قهقهه
Reactions: MēLįKąღ، TATA، Amerətāt و 7 نفر دیگر

FaTeMeH QaSeMi

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
گوینده انجمن
کپیست انجمن
عضویت
31/8/20
ارسال ها
3,251
امتیاز واکنش
43,173
امتیاز
443
زمان حضور
105 روز 9 ساعت 46 دقیقه
هممممشششش درحالللل رفتن به شمالن. بابا یه سرم بیاید جنوب:lol: :lol:
همشون به زور ازدواج می‌کنن یهو عاشق می‌شن.
:lol:
فققطططط سفرهای خارج از کشورشون و راضی شدن خانواده‌ها جالبع:lol:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • خنده
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، TATA و 7 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,489
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
داستان مافیایی:
طرف همه نوع خلاف از دزدیدن گوجه تا منفجر کردن یه هتل رو کرده بعد عاشق میشه و به خوبی و خوشی با طرف ازدواج میکنه
پلیسم که هویجه
رسانه‌ها و روزنامه‌ها هم براشون مهم نی
عذاب وجدانم که نداره
نکنید بابا عههههههههه:sighb:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • خنده
  • قهقهه
  • تشکر
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، Z.a.H.r.A☆ و 10 نفر دیگر

Ryhwn

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/3/20
ارسال ها
962
امتیاز واکنش
4,223
امتیاز
278
محل سکونت
Bookland
زمان حضور
80 روز 11 ساعت 24 دقیقه
ضریب هوشیشون همشون با سن کمشون عجیب خیلی زیاده.
ماشالاه جای انیشتین رو گرفتن.
همشونم فارغ التحصیل دانشگاه‌های تهران، اصفهان و شیراز.
همشونم یا پزشکی یا مهندسی. شاغل
هوش اقتصادی هم که دیگه هیچ.
طرف با ۲۵ سال سن شرکت داره می‌چرخونه.
معاونشم دختر کم سن و سال.
فقط یکی من حس می‌کنم قارچم از اینجور چیزا بلد نیستم.:shyb:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، TATA و 7 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
میشه شونصدتاپسرهست که تنهانقطه ضعفشون همین دختره‌س همیشم همه لـ*ـب شتری وبینی مدادی وچش نخدین ولی شخصیت رمان طبیعیه طبیعیه همیشه یعنی بایدباشه اگه نباشه رمان ایرونی نمیشه:blinkb:
همیشم پسره خرپوله دعواداره بادخترفقیره بعدیه داداش خیلی کاری وخوب داره که عاشق دخترفقیره میشه ولی دختره عاشق اون پسره میشه.
دیگه مهم عرییییینننن صحححنننههه که ازکتاب گینسم مهمه...شماااااااالهههههههه بعله دوستان شمال رفتن وهمیشم چشای پسره یادختره سگ داره:shyb:
پسرم سگ درسگ بایدسیکس پک داشته باشه دخترم موهای بلندوچشای خیلی نازوپوست سفید بعدپارتی مارتیم که میرن دختره پاک ترازرنگ سفیده ولب به نوشیدنی نمییییزنه:not_worthy:
خلاصه بگم زیاده:shyb:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، FaTeMeH QaSeMi و 7 نفر دیگر

_m_

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/5/20
ارسال ها
67
امتیاز واکنش
1,782
امتیاز
153
زمان حضور
3 روز 10 ساعت 47 دقیقه
طرف با بیست و اندی سال سرهنگه چون تو معموریت هاش موفق بوده!!!:blinkb:
حالا این به کنار با یه دختره که اونم پلیسه میرن ماموریت خارج از کشور بعد تو یه مهمونی دختره و پسره خارجکی میرقصن عالیییی!!!!!
دست بردارین تو رو خدا اصن دختره به کنار
پسره مگه سرهنگی نبود که تو همه ماوریت هاش موفق بود؟ این کی وقت کرد رقص یاد بگیره؟:w1b: اونم نه ایرونی ...ایرونی که بایه بشکن و شونه بالا دادن حله...رقص تانگو:blinkb::blinkb:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، FaTeMeH QaSeMi و 7 نفر دیگر

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,143
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
یک دیالوگ بسیار تکراری:
«ای وای من عاشق شدم، منی که عاشق نمی‌شدم، منی که کوه جلو پام زانو می‌زد»
وجدانن انقدر؟؟ نه خدایی انقدر؟ یا یک تیکه‌ی بسیار کلیشه‌ای!
دختره داره از پله ها میاد پایین یهو پاش گیر میکنه میوفته تو بـ*ـغل یکی! عطر آشنایی حس میکنه و بعد در چشمان هم خیره میشن! اولین نفری ام که به خودش میاد دختره‌اس!
متاسف شدم:tobedb:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • خنده
  • قهقهه
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، _m_ و 7 نفر دیگر

Whisper

مدیر آزمایشی تالار ویرایش
ویراستار انجمن
مدیر آزمایشی
  
عضویت
22/11/20
ارسال ها
553
امتیاز واکنش
11,473
امتیاز
303
زمان حضور
97 روز 20 ساعت 13 دقیقه
خواهربرادرن بعدبه هم احساس پیدامیکنن:blinkb:
هرخواستگارپولداری برادختره بیادمادر پدرش ازش تعریف میکنن چه پسرآقایی بودچه خانواده‌ای داشت:l3b:
همیشه وقتی پدرشون سیلی میزنه توصورتشون پرت میشن روزمین آقاچراعین لواشک نمیچسبن به دیوار:blinkb:
همیشه توحموم آهنگ میخونن وصدالبته دختره حتماخوش صداس یه دخترعمه‌ای هم وجودداره که همیشه سعی میکنه به پسرداییش نزدیک شه حالادخترعموهم هستا نگیدنیست....اتفاقایه پسرشریک باباهم هست که دلباخته دختره شده:blinkb:
آقابقرآن خزشدماخسته شدیم شمانشدید؟؟؟؟
حالاچراپسره فقیرنمیشه؟
حالاحتمابایدشرکت داشته باشه؟شرکتم که ماشالاه اسم نمیبره همه شرکتای سهامگذاریه:bashb:
مادرپسره دختره‌روقبول نمیکنه بعدبه پسره میگه شیرموحلالت نمیکنم اونم وامیسته روپله وکله‌شوتندی برمیگردونه طرف مادرش آقارگ گردن این پسرنمیگیره؟؟؟؟:unamused:
دختره حتمادرعوض موادفروخته میشه به سـ*ـاقی پدرش:unamused:
بدن دخترم هرروزکبوده بخاطرکتکای پدرش:unamused:
مایه فامیل معتادداریم بقرآن دست روبچه هاش بلندنمیکنه برعکس همه چیم براشون میخره:unamused:
گوشیم دستش داره چندمیلیونی:tearsofjoy:


تکراری ترین صحنه در رمان ها

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MēLįKąღ، برگزیده۱۴، TATA و 6 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا