- عضویت
- 5/10/19
- ارسال ها
- 55
- امتیاز واکنش
- 1,730
- امتیاز
- 153
- زمان حضور
- 20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۹.
شیوا ☆
داخل کشور قدم میزدم و به همه جا نگاه میکردم. صدای ضعیف گریه ای منو به سمت یه خرابه کشید. وقتی به اونجا رسیدم خاله مهتاب رو دیدم که گریه میکرد و بعضی وقت ها از داخل برگه ی تو دستش یه گل رز سرخ در می آورد و بر روی قبر روبرویش میگذارد.
من:
_ خاله!
یه دست جلو دهنم رو گرفت و منو عقب کشید. بعد از اینکه از خاله خیلی دور شدیم، اون...
شیوا ☆
داخل کشور قدم میزدم و به همه جا نگاه میکردم. صدای ضعیف گریه ای منو به سمت یه خرابه کشید. وقتی به اونجا رسیدم خاله مهتاب رو دیدم که گریه میکرد و بعضی وقت ها از داخل برگه ی تو دستش یه گل رز سرخ در می آورد و بر روی قبر روبرویش میگذارد.
من:
_ خاله!
یه دست جلو دهنم رو گرفت و منو عقب کشید. بعد از اینکه از خاله خیلی دور شدیم، اون...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com