خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

آرسام وقتی برگشت کجا باشه؟

  • پیش باران تو جنگل خون

    رای: 3 60.0%
  • تو اتاق خودش قبل سفرش

    رای: 1 20.0%
  • تو قصر خون آشام همه چیز خواب باشه

    رای: 1 20.0%

  • مجموع رای دهندگان
    5
  • نظرسنجی بسته .

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۹.
شیوا ☆
داخل کشور قدم میزدم و به همه جا نگاه میکردم. صدای ضعیف گریه ای منو به سمت یه خرابه کشید. وقتی به اونجا رسیدم خاله مهتاب رو دیدم که گریه میکرد و بعضی وقت ها از داخل برگه ی تو دستش یه گل رز سرخ در می آورد و بر روی قبر روبرویش میگذارد.
من:
_ خاله!
یه دست جلو دهنم رو گرفت و منو عقب کشید. بعد از اینکه از خاله خیلی دور شدیم، اون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 10 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۴۰.
سوم شخص ☆
وقتی مهتاب به ۱۳ سالگی رسید شب ها برای دیدن دوست عزیزش یعنی الهه موسیقی که شاید هزار سال سن داشت ولی چون الهه بود تغییری نکرده بود، از قصر فرار میکرد.
آنها تمام شب را کنار میدان می استادند و الهه موسیقی مینواخت و مهتاب فضا را با قدرتش عاشقانه میکرد. آن زمان بود که زوج های جوان شادی میکردند و مهتاب مثل همیشه منتظر آن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 11 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۴۱
سوم شخص ☆
شب که شد مهتاب با دو فنجان چای به اتاق ملکه رفت. در یکی از فنجان ها سم را ریخت و مقابل ملکه گذاشت.
ملکه با لبخند به او نگاه کرد و گفت:
_ چه زیبا! درست مانند یک پرنسس. تو شایسته یک همسر خوب در مقام خودت هستی.
بعد از آن چند نامه بر روی میز گذاشت. تمام آن نامه ها درخواست ازدواج با ملکه بود. مهتاب با خود گفت چه ملکه پاکی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 10 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۴۲.
شیوا ☆
الهه موسیقی همه چیز رو تعریف کرد و من حالا میفهمیدم چرا خاله مهتاب بعضی مواقع به من خیره میشه. بعد از اینکه تمام ماجرا رو فهمیدم قسم خوردم از اهریمن انتقام بگیرم. به پیش خاله رفتم و از پشت بـ*ـغلش کردم.
من:
_ خاله قسم میخورم انتقام همه کسایی که اهریمن باعث مرگشون شده رو بگیرم.

خاله هیچ واکنش نشون نداد و من فهمیدم که هنوز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 9 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۴۳.
لارسا ☆
پسرا کنار هم وایساده بودن و حرف میزدن و دخترا دور من جمع شده بودن. سوال هایی میپرسیدن ولی ذهن من درگیر یه حس عجیب و آشنا بود. آرش فهمید و اومد پیشم. اول از همه دخترا رو دور کرد. دخترا هم کلی غرغر کردن.
آرش:
- چی شده لارسا؟ ذهنت خیلی شلوغ شده.!
من:
_ احساس میکنم نباید اینجا باشیم. انگار یه چیزی اینجا هست که برام آشناست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 9 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۴۴
آرش ☆
بعد رفتن لارسا و اهریمن، ما با سربازهاش درگیر شدیم. فقط باران بود که عقب ایستاد چون اون بچه تو بـ*ـغلش بود.
من:
_ دخترا همتون برید ما جلوشون رو میگیریم.
همون لحظه رکسانا یه تیر که نزدیک بود بهم بخور رو گرفت و گفت:
- دارم میبینم. باران و شیوا شما برید ما مراقب هستیم نیان جلوتر.
باران:
- اما...
من:
_ فقط برید.
شیوا تابلو رو کنار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 10 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۴۵
باران ☆
پادشاه کمی به زن نگاه کرد و بعد در مقابلش زانو زد. دیگه جایی برای تعجب نداشتم پس تصمیم گرفتم فقط نگاه کنم.
زن یه انگشتر مردانه با نگین سبز به پادشاه نشان داد و دستوری گفت:
- برشگردون.
پادشاه انگشتر رو با دقت نگاه کرد و بعد به سمت یکی از قفسه ها رفت. برگشتم سمت زن و گفتم:
- ممنون برای دومین بار کمکم کردی.
زن یه کیسه پارچه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 10 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۴۶
آرسام ☆
جنگل خون ⊙
تمام بدنم خشک شده بود و به زور میتونستم حتی نفس بکشم. با احساس اینکه یکی داره سرم رو نوازش میکنه چشمام رو باز کردم. یه جفت چشم طوسی با شیطنت نگاهم میکرد.
باران:
- بیدارت کردم؟
مثل یه بچه گفتم:
- آله.
باران:
- خوب کردم. پاشو من شوهر تنبل دوست ندارم.
خندیدم و با کمک خودش بلند شدم. اطرافم پر درخت های قرمز بود و این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 8 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۴۷

باران ☆
(یک سال بعد )
رکسانا و شیوا گوشه اتاق ایستاده بودن و من زیر دست آرایشگر مخصوص قصر بودم. آخه چند ساعت دیگه جشن عروسیه من و آرسامه.
شیوا و آرشام نامزد کردن و بقیه هنوز نتونستن کاری بکنن از بس که گلابی تشریف دارن. لارسابعد از آخرین باری که با آرش ذهنی حرف زد دیگه خبری ازش نشد. این وسط ۳ نفر دارن سعی میکنن به عشقشون برسن، آرش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 9 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۴۸
آرمان ☆
چند وقتی بود که مردم مخصوصا کسانی که با ما در ارتباط بودن ناپدید میشدن و فقط یه علامت به جا میموند، گل رز خونی. آرش به همه پیغام داد تا جمع بشیم و فکری بکنیم.
چند ساعتی هست که منتظر اومدن ماهان و رکسانا هستیم. اگه بخوان از میانبر هایی که ما تو این یک سال زدیم بیان باید تا چند دقیقه دیگه برسن.
به بچه ها نگاه کردم همه جفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا