- عضویت
- 5/10/19
- ارسال ها
- 55
- امتیاز واکنش
- 1,730
- امتیاز
- 153
- زمان حضور
- 20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرشام ☆
بعد از اینکه آلکام کلی نصیحت کرد ، ما حرکت کردیم . ساعت ۸ شب بود و ما یه مشت احمق داخل جنگل قدم میزدیم . ماهان برای خوندن نقشه یه فانوس درست کرد .
آرمان :« برادر عزیزم ! میشه بگی از کدوم کشوری ؟»
ماهان با تعجب گفت :« حالت خوبه ؟ خب از کشور خون آشام..»
_« و این رو هم میدونی که کشور خون آشام یکی از پیشرفته ترین کشور هاست؟»
ماهان...
بعد از اینکه آلکام کلی نصیحت کرد ، ما حرکت کردیم . ساعت ۸ شب بود و ما یه مشت احمق داخل جنگل قدم میزدیم . ماهان برای خوندن نقشه یه فانوس درست کرد .
آرمان :« برادر عزیزم ! میشه بگی از کدوم کشوری ؟»
ماهان با تعجب گفت :« حالت خوبه ؟ خب از کشور خون آشام..»
_« و این رو هم میدونی که کشور خون آشام یکی از پیشرفته ترین کشور هاست؟»
ماهان...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com