خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

آرسام وقتی برگشت کجا باشه؟

  • پیش باران تو جنگل خون

    رای: 3 60.0%
  • تو اتاق خودش قبل سفرش

    رای: 1 20.0%
  • تو قصر خون آشام همه چیز خواب باشه

    رای: 1 20.0%

  • مجموع رای دهندگان
    5
  • نظرسنجی بسته .

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۲۹
باران ☆
به الگوی زندگیم یعنی الهه باد که روبروم ایستاده بود نگاه کردم. یه زن مسن با موهای سفید و چشمای خاکستری پوستی به سفیدی برف و لباسی از جنس ابر.
من:
_ شما چطوری اومدید اینجا؟
الهه باد:
_ اون گردنبند وسیله ارتباطی ماست و هر موقع به کمک نیاز داشته باشی من کنارتم.
پس برای همین بود که اون زن چشم زرد عجیب گفت هرگز گردنبند رو از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 32 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۰
رکسانا☆
من:
_ پیداش کردم. با ترکیب قدرت آب و باد میتونیم مه درست کنیم ولی قدرت باد از کجا بیاریم؟
باران یه جوری نگاهم کرد که فکر کردم یه موجود عجیب دیده.
من:
_ چی شده؟ چرا اینطوری نگاهم میکنی؟
باران:
_ خوبه چند دقیقه پیش دیدی من گردباد درست کردم.
بعدش باران یه گوی بزرگ بیرنگ از هوای گرم درست کرد و من یه گوی برفی رو داخل گوی هوا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 35 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۱
سوم شخص ☆
از دور گروه را تماشا کرد. انتظار نداشت الهه ها کمکشان کنند. رو به پیغام رسان کرد و گفت:
_ به اهریمن خبر بده اسباب بازی ها در حال حرکت به سمت تاریخ انقضا شون هستن.
پیغام رسان تعظیم کرد و در تاریکی شب ناپدید شد. تنها امید الهه تصور خواهرزاده اش شیوا بود تا بتواند آن ها را متوقف کند. اگر شیوا موفق نشود پس بدرد نخور میشود و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 10 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۲
آرشام ☆
چند ساعتی هست که به قبیله چارلوت رسیدیم و پدر لارسا گفت خیلی وقته لارسا از اونجا رفته. برای همین اونجا موندیم تا راه حلی پیدا کنیم.
پدر لارسا ما رو به اتاق دخترش برد و اونجا بود که نقشه رفتن به کشور مردگان رو پیدا کردیم. مقداری غذا مردم قبیله دادن و اسب های تازه نفس. نقشه رو باران میخوند چون به این کار وارد بود.
هر لحظه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 13 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۳.
رکسانا ☆
با یاد آوری اون زمان نفرتم از شیوا بیشتر شد. با صدای ماهان که اسمم رو گفت به زمان حال برگشتم.
ماهان:
_ تو از کجا خبر دار شدی که شیوا به دختر خالت این حرف رو زده؟
من:
_ خودش فردای جشن برام تعریف کرد که بعد رفتن من از اتاق چی شد.. جالبتر این بود که وقتی از شیوا راجب اون شب پرسیدم گفت که میدونه و همه اش نقشه خودش بوده حتی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 11 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۴
شیوا ☆
باور نکردنی بود. اگه وارد اون جنگل بشم تمام نقشه هام به باد میره و اگه وارد نشم بازم نقشه هام به باد میره.... چیکار کنم؟ خدایان کمکم کنید... کمکم کنید..
سعی میکردم ترس رو از خودم دور کنم ولی نمیشد. باید با خاله مهتاب صحبت میکردم ولی با وجود مزاحمی به اسم رکسانا که نگاهش بیشتر روی من بود، نمیتونستم. خیلی سعی کردم حواس رکسانا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 

پیوست ها

  • تشکر
  • خنده
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 12 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۵
ماهان ☆
بعد چند دقیقه اسب سواری به یه جنگل بزرگ رسیدیم درختا انقدر به هم نزدیک بودن که نمیشد چیزی دید. روبروی ما و کمی دورتر از جنگل یه دایره بود.
رکسانا:
_ هرکس که بخواد وارد جنگل بشه باید داخل دایره بایسته و به چند سوال که هیچ کس نمیدونه چیه جواب بده.
من:
_ عاشق اینم که همه چیز رو میدونه.
آرشام و آرمان که نزدیک من بودن با چندش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 9 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۶
ماهان ☆
دهنم بیشتر از حد باز شده بود. نمیدونستم چه واکنشی نسبت به سوال نشون بدم. اصلا این سوال بود؟ ما رو مسخره کردن؟
با عصبانیت گفتم:
_ معلومه که اصلا جالب نبود مردک.. مگه ما مسخره تو هستیم؟
دوباره همون صدا اومد و گفت:
_ شما اجازه ورود دارید.
درختای جنگل رو دیدم که کنار رفتن. با خیالی آسوده رفتم به پیش بچه ها. وقتی پشت سرم رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 10 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۷
شیوا ☆
بعد از اون خاطره دیگه چیزی ندیدم، منتظر بودم... منتظر اینکه خاطره ای از جکسون ببینم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد تا اینکه دوباره شروع شد فقط اینبار چیزی نشون داد که باعث شد بفهمم تمام این مدت اشتباه میکردم.
داخل قصر بودم و پدر و مادرم مثل همون طوری که جسدشون رو پیدا کرده بودم نشسته بودن با این تفاوت که مادرم اون لالایی مخصوص رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 6 نفر دیگر

Larsa

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/10/19
ارسال ها
55
امتیاز واکنش
1,730
امتیاز
153
زمان حضور
20 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
۳۸
آرشام ☆
کشور مردگان ⊙
بعد چند دقیقه پیاده روی و عبور از یه پل عجیب متحرک به قصر رسیدیم. دروازه با اشکال عجیبی تزیین شده و کاملا باز بود. بدون در زدن وارد شدیم، یه تالار بزرگ بود با دیوار ها و پرده ها و فرش قرمز رنگ، یه میز مستطیلی بزرگ هم وسط قرار داشت که روش پر کتابهای قدیمی و خاک گرفته بود. همین که وارد میشدی یه قاب نقاشی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سرزمین افسانه (جلد اول سفر پردردسر) | Larsa کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
  • عالی
  • تعجب
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، YeGaNeH، Saghár✿ و 9 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا