خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان‌نویسی|انجمن رمان ۹۸
عصمت دست مریم را گرفت و از پله‌ها پایین آمد.
-چی شد یهو سر از اتاق سمیرا در آوردی؟!
مریم یک دستش توی دست عصمت و دست دیگرش را به نرده گرفته بود و با احتیاط پایین می‌آمد.
-فکر کردم گلنار اونجا باشه.
عصمت پوزخندی به او زد و گفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 21 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان ۹۸|دانلود رمان ایرانی
وانت قرمز رنگ با تابلوی سفید روی سقفش که با خطی سیاه نوشته بود «شرکت نظافت و شست و شوی شهین و دختران» زیر آسمان تازه میزبان شده‌ی ماه، در حرکت بود. عصمت زیر لـ*ـب آهنگی را که از ضبط ماشین در حال پخش بود، زمزمه می‌کرد. شهین با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 19 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان۹۸ | دانلود رمان ایرانی
به خانه رسیدند. در کوچه‌ای تنگ و باریک، توی پایین شهر، که ساختمان خانه‌هایش زار می‌زد و با سیلی خودشان را سر پا نگه داشته بودند.
شهین وانت را در پارکینگی آن ور خیابان پارک کرد و بقیه راه تا خانه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 19 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان۹۸ | دانلود رمان ایرانی
شهین به آشپزخانه رفت تا بساط شام را حاضر کند. در
گوشه‌ای از اتاق، اجاق و ظرف و ظروف و یخچالی که حال خوشی نداشت برای خود جا باز کرده بودند. شهین پاکت حاوی خریدهایش را روی سکویی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 17 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
ساعتِ قاب شکسته روی دیوار به 10 رسیده بود که زنگ تلفن چند بار به صدا در آمد. عصمت دوان‌دوان سوی آن رفت و گوشی را برداشت. کسی از پشت تلفن چیزهایی می‌گفت که عصمت با شک و تردید به آن‌ها گوش می‌داد، صدایش برایش نامفهوم بود و چیزی از آن متوجه نمی‌شد.
-صداتون رو درست نمی‌شنوم خانوم! بلندتر صحبت کنید!
همچنان گوشی را کنار گوشش نگه داشته بود و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 11 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیمه‌های شب مریم از خواب بیدار شد. اطرافش را نگاه کرد، دخترها در خواب عمیقی فرو رفته بودند؛ به طوری که صدای نفس‌هایشان به موازات هم شنیده می‌شد. مریم پتو را از روی پاهایش پس زد و بلند شد. دوباره به دخترها که به ردیف خوابیده بودند، نگاهی انداخت. رختخواب شهین خالی بود، او سر جایش نبود.
مریم از اتاق بیرون آمد و برای خوردن لیوانی آب به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 12 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
مریم سرش را تکان داد. او با همان احساسات کودکانه‌اش به صحبت‌های شهین گوش می‌داد و عمق غم و اندوه را از چشمان او می‌دید. شهین که گویی هنوز محتاج درد و دل بود، ادامه داد:
-اولا که می‌رفتم خونه مردم کار می‌کردم، برام خیلی سخت بود، بچه‌هام کوچیک بودن و نگهداری کردن ازشون سخت بود، با خون و دل به اینجا رسوندمشون. صدیقه خانم هم خیلی کمکم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 11 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل یازدهم

نم‌نم ریز باران از آسمان لیز می‌خورد پایین و روی کف سیمانی حیاط پهن می‌شد. پروانه‌ای سرگردان توی باغچه‌ی بی‌گیاه خانه، بال‌بال می‌زد و تقلاکنان پی سرپناهی می‌گشت. صدای دخترها از پشت اتاق در بسته به گوش می‌رسید.
-عشرت پاک‌کنم کجا رفت؟ همین جا گذاشته بودمش که!
-ببین نرفته زیر کتابت.
-نه نیستش! پس چی شد!
-خوب نگاه کن، همین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 11 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
شهین و عصمت که خستگی از سر و رویشان می‌بارید، با چند پلاستیک در دست، داخل اتاق شدند. عفت به سرعت سمتشان دوید و به جای خسته نباشید سرش را توی پاکت‌ها برد و گفت:
-چی با خودتون آوردین؟
شهین از دستش کفری شد، پاکت‌ها را کنار کشید و از دسترس عفت خارج کرد.
-چه خبرته مثل قحطی‌زده‌ها سرمون یورش میاری!
عفت بغض کرد و دست به سـ*ـینه گفت:
-خب فقط...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 11 نفر دیگر

توران زارعی قنواتی

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/10/19
ارسال ها
93
امتیاز واکنش
2,440
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
شهین دست کرد و یکی را برداشت.

-این ژاکت خوشگل رو ببینید، هنوز نوئه. خانم بهارمست دیگه نمی‌خواست ازش استفاده کنه، دادش به من؛ واسه زمستون ژاکت درست و حسابی نداشتم، اونی که دارمم تمام نخ نما شده و به دردم نمی‌خوره، مونده بودم چی کار کنم، خدا خیرش بده که بهم دادش، انگار تازه از مغازه خریده شده.
عفت توی ذوقش زد و گفت:
-هیچم نو نیست، تازه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان سکوت یک قلب | توران زارعی قنواتی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: دونه انار، Saghár✿، *ELNAZ* و 11 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا