خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
از این زنبور خرکیا دستمو نیش زده ، اومده میگه نیشت زد ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ نازم کرد !
▧▨▧▨
داریم میریم پیست اسکی ! میبینه روی باربند وسایل اسکی بستیم باز میگه دارید میرید اسکی ! گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم میریم منچ بازی کنیم اون وسایل هم نکات انحرافی هستن !
▧▨▧▨
مادربزرگم آلزایمر گرفته ! فامیلمون میگه اثرات پیریه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ بسوزه پدر عاشقی !
▧▨▧▨
رفتیم امتحان رانندگی ! یارو نشست پشت فرمون و تا اومده استارت بزنه ماشین ۲ متر پرید جلو ! سرهنگ به یارو گفت برو پایین ! گفت یعنی رد شدم ؟ گفت پـَـــ نــه پـَـــ شما ندید قبولی !
▧▨▧▨
داره بارون میاد به مامانم میگم سقف سوراخه ! میگه داره آب میچکه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داره ازش هوا میره بیرون !


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
یارو با صورت رفته توی تیر چراغ برق ، نصف صورتش خراشیده شده ؟ برگشته میگه خیلی معلومه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ فقط از ۱ کیلومتری معلوم نیست !
▧▨▧▨
رفته تو اتاق پروو لباس رو پوشیده ، اومده بیرون میگه میاد بهم ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داره میره ، بدو تا فرار نکرده یه جور از دلش دربیار !
▧▨▧▨
از گوگل سایت رو باز کردم ، نوشته آیا میخواهید وارد سایت شوید ! گفتم پـَـــ نــه پـَـــ مثل اینکه زنگو اشتباه زدم با طبقه بالایی کار دارم ، ببخشید دیگه تکرار نمیشه !
▧▨▧▨
مامور آمار : شما فرزند خانواده هستید ؟ پـَـــ نــه پـَـــ من پدر خانواده ام ولی خیلی خوب موندم اصلا شکسته نشدم !
▧▨▧▨
فامیلمون اومده خونمون میگه از وقتی بخاری گذاشتین خونتون اینقدر گرم شده ؟ گفتیم پـَـــ نــه پـَـــ از وقتی توی کانون فرهنگی آموزش ثبت نام کردیم !


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
کیف گرفتم دستم همسایه میگه داری میری دانشگاه ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ داریم میرم مهد کودک امروز کلاس خمیربازی داریم !
▧▨▧▨
لوله کش اومده خونمون میگه لوله های آب چکه میکنن ؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ سیمای برقمون سوراخ شدن
▧▨▧▨
*رفتم عابربانک، یارو داره جون میکنه با دستگاه کلنجار میره بعد ده دقیقه برمی گرده میگه شما هم کار داری؟ پ ن پ پیک موتوری ام وایسادم نامه اداری تونو تایپ کنین ببرم.
▧▨▧▨
*امروز هوا خیلی سرد بود، رفتم چسبیدم به شوفاژ کلاس، یکی از رفیق هام اومده میگه: شوفاژ روشنه؟ جواب دادم: پ ن پ خاموشه، دارم خورم رو بهش می مالم تا گرم بشه یه وقت خدایی نکرده شما سرما نخورید!
▧▨▧▨
*داریم راه می ریم با دوستام، پام پیچ خورد، خوردم زمین میگه کمک می خوای؟ میگم پ ن پ شماها خودتون رو نجات بدین من اینجا می مونم مقاومت می کنم.
▧▨▧▨
*میگم مکانیک سیالات 9 شدم، میگه: یعنی افتادی؟ میگم پ ن پ استاد گفت دست و بالم تنگه این 9 رو بگیر حالا بقیش رو هم سر ماه میدم!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
*وسط خیابون ماشین محکم زده بهم، پخش شدم رو زمین، میگه تصادف کردی؟ پ ن پ، تو محوطه جریمه خودم رو انداختم زمین از داور پنالتی بگیرم! میگه زنگ بزنم اورژانس؟ پ ن پ زنگ بزن برنامه نود فردوسی پور ببین پنالتی بود یا نه.
▧▨▧▨
*رفتیم غار علیصدر. به رفیقم خفاش نشون دادم. میگه وای خفاشه! پ ن پ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اینجا سکوت دارن فعلا.
▧▨▧▨
*هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم. آمپول ها رو دادم به پرستاره. میگه آمپول بزنم؟ پ ن پ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!
▧▨▧▨
*به دوستم میگم فهمیدی مریم جدا شد؟ میگه از شوهرش؟ پ ن پ، چسبیده بود کف ماهیتانه کفگیر زدم جدا شد...


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
*تو تاکسی تنها نشستم می خوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر؟ میگم پ ن پ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست!
▧▨▧▨
*یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره؟ پ ن پ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع می شه!
▧▨▧▨
*تو لباس فرم منو دیده میگه سربازی؟ پ ن پ عضو سیاه لشگر سریال مختارم محل فیلم برداری رو گم کردم!
▧▨▧▨
*مامانم سفره پهن کرده بود، بهش گفتم می خوای شام بیاری؟ گفت: پ ن پ میخوام گلای سفره رو آب بدم!
▧▨▧▨
*رفتم داروخونه کرم ترک پا بگیرم میگه واسه پا میخواین؟ پ ن پ میخوام در جهت ازبین بردن ترک های کویر لوت گامی برداشته باشم!
▧▨▧▨
*تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پ ن پ، شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
*در پارکینگ رو باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پ ن پ در رو باز کردم هوای کوچه عوض شه...
▧▨▧▨
*به دوستم میگم: نمره ها رو زدنا. میگه: با شماره دانشجویی؟ میگم: پ ن پ با شماره کفش. اونایی هم که دمپایی داشتن رو هم مردود کرده...
▧▨▧▨
*دیشب تو خیابون میرفتم داشتم با فندکم بازی می کردم، پلیس رد شده میگه اون چیه؟ فندکه؟ پ ن پ مشعل المپیکه دارم میبرم لندن!! میگه پ ن پ و زهرمارف سوار شو بریم... میگم کلانتری؟ میگه پ ن پ میبرمت لندن
▧▨▧▨
*با رفقا رفتیم باغمون، سیخ های جوجه رو گذاشتیم رو منقل دیدیم چند جفت مرغ و خروس دارن کنار منقل پرسه می زنن. رفیقم میگه: لونه شون این طرفاست؟ پ ن پ اومدن فیلم ترسناک ببینن
▧▨▧▨
*رفتم یه قالب مرغ از تو فریزر درآوردم. دوستم میگه می خای بپزیش؟ مگم: پ ن پ خانوادش اومدن از تو سردخونه درش آوردم بدم ببرن دفنش کنن!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
*مرغ عشقم مرده. درحالی که پاهاش رو به بالاست افتاده کف قفس. دوستم اومده میگه: ااا مرغ عشقت مرد؟ پ ن پ کمر درد داشت، دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس.
▧▨▧▨
*تو خیابون موتوریه اومد کیفم رو قاپید، یارو میپرسه: دزد بود؟ میگم: پ ن پ اومده بود امانتیش رو ببره فقط خواست هیجانش بیشتر باشه!
▧▨▧▨
*بهرام رادان از یه بابایی آدرس پرسید، طرف میگه ببخشید شما بازیگر نیستین؟ رادان میگه پ ن پ پیک موتوریم!
▧▨▧▨
*با کلی شوق و ذوق به دوستم میگم: دان 2 رو. برگشته میگه: تکواندو؟ پ ن پ دان 2 آشپزی...!
▧▨▧▨
*رفتم مغازه یه سبد پر خرید کردم، یارو میگه: کیسه هم می خوای؟ پ ن پ فرغون آوردم با اون می برم!
▧▨▧▨
*لیلی به مجنون گفت: همه این اکرا رو می کنی برا من؟ مجنون: پ ن پ من عاشق آنجلینا جولی ام، تو حریف تمرینی هستی!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
*داشتم تو پارکینگ نایلون های روی صندلی ماشین رو می کندم. همسایه مون اومده میگه ماشین نو خریدین؟ میگم: پ ن پ لواشکه دارم نایلونشو میکنم دور هم بخوریم!
▧▨▧▨
*دوستم زنگ زده خونه. گوشی رو برداشتم سلام کردم. میگه: تو خونه ای. میگم: پ ن پ لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیام خود را بگذارید... با تشکر!
▧▨▧▨
*منتظر مسافر بودم. خانمه اومده میگه: آقا هفت تیر میری؟ میگم بله. میگه: سوار شم؟ پ ن پ تا هفت تیر دنبالم بدو!
▧▨▧▨
*رفتم داروخانه. پیرمرده دفترچه بیمه رو داده به مسئول داروخانه. بعد از چند دقیقه مسئول داروخانه داروهاش رو آورده پیرمرده گفت پدرجان می بری؟ پیرمرده گفت پ ن پ همین جا می خورم! بی زحمت یک نوشابه خنک و سالاد هم بیار...


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
*رفتم پیش صاف کار ماشین. یه نگاه به ماشین کرد میگه تصادف کردی؟ گفتم پ ن پ از جلو بندی تکراری خسته شدم گفتم برای تنوع با چکش بکوبم توش همه جاش جدید بشه!
▧▨▧▨
*با موتور رفتم خونه دایی ام. موتورو گذاشتم بیرون با کلاه کاسکت رفتم تو. دائیم گفت با موتور اومدی؟ گفتم پ ن پ با اف 14 اومدم!
▧▨▧▨
لپ تاپم رو بردم نمايندگيش، مي گم ضربه خورده کار نمي کنه، يارو ميگه ضربه فيزيکي؟!! پـَـــ نــه پـَـــ ، يکم بي محلي کردم، ضربه روحـــي خورده
▧▨▧▨
دوستم ميپرسه تو هم مثل من به طبيعت و دريا و گل و چيزاي رمانتيک علاقه داري؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ من فقط به زباله دوني و آشغال و توالت عمومي و چيزاي چندش آور علاقه دارم


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
سر صبح جمعه از سروصداي زياد از خواب بلند شدم ،رفتم آشپزخونه مي بينم بابام هي داره دره يخچالو باز مي کنه باز مي بنده ،بهش مي گم چي شده سر صبح خراب شده ؟
گفت : پــ نه پــ دارم مي بندم باز مي کنم بلکه رفرش بشه يه چيزي پيدا کنيم بخوريم
▧▨▧▨
نشستيم همه داريم فيلم مي بينيم، به رفيقم مي گم يکم تلويزيونو بچرخون ؛
ميگه سمت شما؟
پــــَ نــــَ پـــــَ بچرخون سمت قبله، باشد که مقبول درگاه احديت قرار بگيره…
▧▨▧▨
دارم کمرمو با نبش ديوار مي خارونم خواهرم ميگه کمرت مي خاره ؟ ميگم پــــ نه پــــ دارم علامت گذاري مي کنم واسه خرس ها راهو گم نکنن
▧▨▧▨
دارم چايي مي خورم داغ بود سوختم. بابام مي پرسه سوختي؟ مي گم پ نه پ رفتم مرحله بعد
▧▨▧▨
سر جلسه امتحان مي گم استاد چقدر وقت داريم؟ مي گه تا آخر امتحان؟ پَـــ نَه پـَـــ تا ظهور امام زمان


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا