خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
به غضنفر میگن بابات به رحمت ایزدی پیوست،
میگه: رحمت ایزدی دیگه کیه؟
میگن: نه منظورمون اینه که به دیار باقی شتافت،
میگه: دیار باقی دیگه کجاست؟
میگن: یعنی دار فانی رو وداع گفت،
میگه: دار فانی دیگه چه جور داریه؟
میگن: یعنی رخت از این دنیا بربست،
میگه: منظورتون رو نمیفهمم!
میگن: احمق، بابات مرد،
میگه: احمق خوتی، بابا دیگه کیه!


■مطالب طنز ■

 

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
به غضنفر ميگن: دوست داری بابات بميره ارثش به تو برسه؟
ميگه: نه، دوست دارم بکشنش تا ديه هم بگيرم!
▧▨▧▨
قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟
غضنفر: جناب قاضی! خودش می‌خواست، هر وقت من را می‌دید،
می‌گفت یک سری به ما بزن!
▧▨▧▨
غضنفر دوتا کراوات زده بود که بره عروسی، بهش میگن چرا دوتا کراوات زدی؟
میگه: آخه عقد و عروسی با همه!
▧▨▧▨
گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدین برم ناهار بخورم.
یارو: پول نمیدم، ولی بیا بریم برات یه پرس غذا بگیرم.
گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شیش بار ناهار خوردم!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ ...
گفت : سقوط سلسله ی قلب جوان.
▧▨▧▨
داشتم توی یک جاده می رفتم که چشمم خورد به یه تابلو که روش نوشته بود:
دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل...
▧▨▧▨
غضنفر از ژاپن برمیگرده. بهش میگن اونجا مشکل زبان نداشتی؟
میگه: من نه، ولی ژاپنی ها چرا...
▧▨▧▨
قطعه ای از شاهکار ادبی غضنفر : شب بود و خورشید به روشنی می درخشید پیرمردی جوان یکه و تنها با خانواده اش در سکوت گوش خراش خیابان قدم زنان ایستاده بود.
▧▨▧▨
یه روز سه تا دیوونه رو می اندازن تو یه اتاق دو تاشون مى رقصن، یکیشون هم میگه:
سبز - آبى - قرمز
ازش می پرسن چرا این جورى می گى؟ میگه من رقص نورم!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
به غضنفر میگن یه موجود نام ببر میگه : آب جوش میگن آب جوش که موجود نیست میگه
والا من از تبریز که میومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است!
▧▨▧▨
دوست دارم یه عالمه اندازه یه قابلمه من عاشق تو هستم تو قابلمه نشستم
▧▨▧▨
یه لنگه کفش تو دستم منتظرتوهستم.
از دست زمانه تیر باید بخوری
دائم غم ناگزیر باید بخوری
صد مرتبه گفتم عاشقی کار تو نیست
بچه تو هنوز شیر باید بخوری


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
معلم دستور زبان فارسی از بچه ها پرسید: وقتی من می گویم جوان هستم، زمان حال است؟
شاگردان گفتند: نه آقا زمان خیلی خیلی گذشته است.
▧▨▧▨
معلم: مریم بگو ببینم تو از چه گلی خوشت می آید؟
مریم: خانم اجازه! گل اقاقیا
معلم: خوب، حالا اسم گلی را که گفتی بنویس.
مریم: نه خانم شوخی کردم، ما از گل «رز» خوشمان می آید.
▧▨▧▨
معلم: رضا! بگو ببینم وقتی هوا خوب است چه چیز را بالای سر خودمان می بینیم؟
رضا: آسمان، خورشید، ماه و ستاره
معلم: آفرین! خوب اگرباران بیاید چه می بینیم؟
رضا: چتر!
معلم: آب چند بخش است؟
رضا: یک بخش
معلم: آفرین، صدایش چیه؟
رضا: شرشر!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
معلم: احمد چرا مشق هایت را ننوشتی؟
احمد: آقا معلم می خواستم شما منو تنبیه کنید تا دانش آموزان دیگه از این کار من درس عبرت بگیرند.
▧▨▧▨
حیف نون با خوشحالي به دوستش ميگه بالاخره اين پازل رو بعد از ۲ سال حل كردم . دوستش ميگه: ۲ سال زياد نيست؟ ميگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷ تا ۱۰ سال.
▧▨▧▨
به حیف نون ميگن: @ يعني چي؟ ميگه: اي دورت بگردم
▧▨▧▨
خدايا به من عشق بده تا شوهرم را دوست بدارم؛ صبر بده تا بتوانم تحملش كنم؛ اما قدرت نده كه مي زنم لهش مي كنم! ...


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
یارو ميره خواستگاری. ازش می پرسن چه كاره ای؟ روش نميشه بگه قصاب، ميگه لوازم يدكي گوسفند دارم!
▧▨▧▨
حیف نون داشت گریه می کرد. باباش پرسید چی شده؟گفت: عاشق شدم!باباش گفت حالا عاشق کی هستی؟گفت: هر کسی که شما صلاح بدونی!
▧▨▧▨
خر و گاو دعواشون ميشه خره ميره رو ديوار مينويسه گاو خر است
▧▨▧▨
گوشه ای از نامه عاشقانه هالو به زنش : بدون توی دنیا یه قلب هست که فقط برای تو میتپه اونم قلب خودت .
▧▨▧▨
يه اقايه بالا شهري به پايين شهري ميگه:ببخشيد اقا زن ذليل يعني چي؟ پايين شهري:همون که شما بهش ميگين تفاهم
▧▨▧▨
يه روز يه عنكبوت قرص اكس مي خوره پتو ميبافه


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
مرد خسيسي كه سي سال قبل از يك فروشگاه كفشي خريده بود، دوباره وارد همان مغازه شد و گفت: ما باز آمديم!
▧▨▧▨
چرا با جوراب خوابيدي؟ آخه اينطوري راحت‌تر مي‌خوابم! واسه چي؟ واسه اينكه ديشب با كفش خوابيدم، خوابم نبرد!
▧▨▧▨
اولي به دومي: آن دو نفر را مي‌بيني؟ ده سال است كه ازدواج كرده‌اند و به قدري يكديگر را دوست دارند كه آدم فكر مي‌كند اصلا ازدواجي بين‌شان صورت نگرفته است!
▧▨▧▨
رئيس: خجالت نمي‌كشي تو اداره داري جدول حل مي‌كني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه نمي‌ذاره آدم بخوابه
▧▨▧▨
غضنفر مي پرسن: بلندترين برج تهرون کدومه؟ مي گه: آزاديه ديگه، معلومه که !!!
دو باره مي پرسن: پس برج ميلاد چي؟
جواب مي ده: بابا شما خبر ندارين! اگه برج آزادي لنگ هاشو ببنده، از ميلاد هم بلندتره!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
یارو قهرمان شنا ميشه ازاش ميپرسند از کجا شروع کردي ميگه والا ما که امکانات نداشتيم , از زمين خاکي
▧▨▧▨
به يه بابايي روز قيامت ميبرند جهنم، ميپرسه چرا؟
ميگن 125/37 نماز قضا داشتي!
يارو ميگه 125 يه چيزي، تقسيم بر 37 اش ديگه چيه؟
جواب ميدن، اون سينوس زاويه انحرافت از قبله است
▧▨▧▨
یارو زنگ می زنه فرودگاه و می گه: شیراز تا تهران چقدر راهه؟
کارمنده می گه: یه لحظه... طرف می گه: خیلی ممنون! و قطع می کنه
▧▨▧▨
به غضنفر ميگن چرا در خونت نوشتي WC؟
ميگه اين مخفف welcome هست
▧▨▧▨
مژده به آقایان : پژو 405 بدون ایر بگ - بدون کمربندایمنی - آماده آتش سوزی بدون دلیل - بهترین هدیه برای همسر دلبندتان


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
یه بچه رو به زور بابا و مامانش وادار به نماز خوندن می کنن ... بعد می بینن نشسته داره همین جوری دعا می کنه ... میرن گوش میدن می بینن میگه: خدایا اینا من رو بزور وادار کردن نماز بخونم، تو خودت قبول نکن
▧▨▧▨
ملانصرالدین در عرصه ی مسابقه بر اسبی بنشست و یال اسب در دست گرفت. اسب تاختن آورد و ملا از پشت آن لغزید و از ابتدای یال به انتهای دمب آن رسید ! پس آواز در داد: آهای! آهای ...! این اسب تمام شد یک اسب دیگر بیاورید!!!
▧▨▧▨
مامانه به بچه هه می گه : می دونم شیطون گولت زد موهای خواهرتو کشیدی!
بچه هه می گه : آره ولی لگدی که زدم تو شیکمش ابتکار خودم بود
▧▨▧▨
غصنفر رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بـ*ـغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟!
▧▨▧▨
یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. غصنفر یوخده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟!
▧▨▧▨
يه روز غصنفر ميره خواستگاري,مي بينه دختره سيبيل داره.بهش ميگه شما چرا سيبيل داري؟ دختره گريه مي كنه. غصنفر مي ره از دلش در بياره, ميگه چرا گريه مي كني؟ مرد كه گريه نمي كنه


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا