دل نوشته‌های عاشقانه

Fatemeh14 · 14/10/19

بی تو بر سر پنجره ی غم..آشیانه ی دلتنگی گشاده ام!
تا تو باز آیی..صدها بهار و صدها پاییز دیده ام!
غم دل مرا چو کسی دید بگو..که خماری بیش نیست!این دل که به تو داده ام!
هوای سرد تنهایی..خانه را ز گرمای محبت دور کرد!قلب گنجشکک مرا زود کور کرد!
هر قدم که دل را به سمتش بردم...همچو آهویی سرگشته و حیران در این ویرانه بودم!
فهم اگر بود در دلت ..مرا ببین وبشنو!که چه شبها با بوی تو شب خوابیدم!
اینک بالشک خیال را با تو صدها خیالِ عاشقانه،میبوسم!

~ZaHrA~ · 14/10/19

اگر هر روز صبح صدای

خنده‌ های تو نرسد به گوشم

دست و دلم به کار نمی‌ رود

خنده‌ های تو، آهنگ زندگیست

___________________________

و چه احساس نجیبیست

که با دیدن تو

طلب عشق ز بیگانه ندارم هرگز …

___________________________

تو همیشه به اندازه‌

عاشق کردن یک نفر مهربانی

آدم دست خودش نیست

هر بار از اول عاشقت می‌ شود !

~ZaHrA~ · 14/10/19

من با تو بود که فهمیدم

آرامش یعنی

بودن میان آ*غو*ش کسی

که دوستش داری …

___________________________

دوستت دارم را

آهسته بگو، آرام بگو … نرم نرم

می‌خواهم عشق به خورد جانم برود

___________________________

بانوی من

اگر دست من بود

برایت پایتختی در گوشه‌ی زمان می‌ ساختم

که ساعت‌ های شنی و خورشیدی در آن کار نکنند

مگر آنگاه که دست‌ های کوچک تو

در دستان من آرمیده‌ اند

~ZaHrA~ · 14/10/19

تو را می‌ خواهم

برای صبح

برای ظهر

برای شب

برای همه‌ عمر!

___________________________

با هیَجان دوستت دارم

مثل رد شدن از رودخانه

وارد شدن به منطقه‌ی شکار ممنوع

یا بریدن ترمز در سراشیب جاده

دوست داشتنَت زیباست اما خطرناک

~ZaHrA~ · 14/10/19

زندگی دقیقاً

از همان‌ جایی شروع می‌ شود

که یک نفر می‌ خندد

و خنده‌ او با دیگران فرق دارد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در حضورت دلم جانی تازه می‌ گیرد

تو بمان کنار دلم

آنگاه باهم عاشق می‌ شویم

می‌ بینی؟

این رابـ*ـطه برای هر دویمان برد برد است

~ZaHrA~ · 14/10/19

ای که همه نگاهِ من

خورده گره به روی تو

تا نرود نفس زِ تن

پا نکشم زِ کوی تو …

___________________________

پرسیدند: او را با دنیا عوض می‌ کنی ؟

خنده‌ ای کردم و گفتم

مگر می‌ شود عوض کنم او را با خودش

~ZaHrA~ · 14/10/19

ای که همه نگاهِ من

خورده گره به روی تو

تا نرود نفس زِ تن

پا نکشم زِ کوی تو …

___________________________

پرسیدند: او را با دنیا عوض می‌ کنی ؟

خنده‌ ای کردم و گفتم

مگر می‌ شود عوض کنم او را با خودش

~ZaHrA~ · 14/10/19

با تو خوشبخت‌ ترین آدم این قافله‌ ام

کم نشو، دور نشو

بی تو جهانم خالیست …

___________________________

مثل نفس‌ هایم دوستت دارم

همان‌ قدر بی اختیار

همان‌ قدر تا پای جان

~ZaHrA~ · 14/10/19

برکت یعنی

داشتن کسی که

هرچه می‌ خندی با او

تمام نشود دلخوشی‌ هایت

___________________________

همین‌ جا بمان عشقم

همین‌ گونه که هستی

بمان و تنها به من نگاه کن

نگاه کردن عشقاست

~ZaHrA~ · 14/10/19

شانه

کلمه‌ به شدت عاشقانه‌ ایست

که فرقی ندارد مال تو باشد

که بکشم به موهایت

یا مال من

که سرت را بگذاری رویش

___________________________

مرا ببوس

و بعد به آ*غو*شت بگیر

باور کن زور بازوهای تو

به سختی‌ ها می‌ رسد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

نویسنده انجمن

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین