خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
با وجود کوفتگی و دردی که در تمام بدنم دارم اما سوزش سوزنی را که در رگم فرو رفته به خوبی حس می‌کنم. سرم سنگین است. مثل این که تمام شهر روی سرم آوار شده است! نگاهم را به اطراف می‌چرخانم. اما هیچ کس را نمی‌بینم. دست روی قلبم می‌گذارم و آهسته از روی تـ*ـخت بیمارستان بلند می‌شوم. ولی آن سرم لعنتی زنجیری می‌شود که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و یک کاربر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
"مکن از برم جدایی، مرو از کنارم امشب
که نمی‌شکیبد از تو دل بی‌قرارم امشب"
آخرین برگ درخت چنار کنار پیاده رو نزدیک بیمارستان بر زمین می‌افتد و پاییز تمام هستی من و آن درخت پیر را یک جا به یغما می‌برد. در کنارش پاییز برایم رنگارنگ ترین فصل سال بود و من بی او از پاییز و غم سنگینش بیزارم. روی آخرین پله...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و یک کاربر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
زیر قابلمه خورشتم را که روی اجاق گاز به جوش آمده است کم می‌کنم و پشت پنجره آشپزخانه می‌ایستم و همین که می‌خواهم خیابان را ورانداز کنم، صدای زنگ بلند می‌شود. کیانوش و کیاوش در اتاق مشغول نوشتن مشق هستند. بلند نام کیانوش را صدا می‌زنم.
-کیانوش؟ مامان جان مگه صدای زنگ رو نمی‌شنوید؟ بدو در رو باز کن ببین کیه؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و یک کاربر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای فریادهایم تمام حیاط را پر کرده است. دست سمت تاج گل مزین با گل‌های مریم و گلایل و رز که گوشه حیاط جا خوش کرده است می‌برم و وحشیانه آن‌ها را پر پر می‌کنم.
-خدا لعنتتون کنه، شماها کشتیدش. شما لباس سیاه تن خواهرش کردید. با چه رویی می‌خواید تاج گل براشون ببرید؟
مادرم چنان از پله ها تند تند پایین می‌آید که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و یک کاربر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
با آنکه یک جمله ساده بیشتر روی کاغذ نوشته نشده، چند بار آن را خوانده‌ام و در دستم زیر و رویش کرده‌ام تا شاید نشانی از فرستنده‌اش بیابم. مستاصل و در مانده از یافتن جواب سوالم به سوی کامپیوتر حمید می‌روم که هنوز بعد از این همه سال همان طور کاور کشیده و مرتب سرجایش است. با عجله رمز ایمیلم را می‌زنم و پیامی را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و یک کاربر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
سه ماه دوری از کیانوش و کیاوش و مرگ امید از من یک جسد متحرک ساخته است که دیگر مرگ برایش نعمتی است که انگار از او دریغش می‌کردند.
یک بار دیگر ایمیل دیشب ناجی‌ام را در ذهنم مرور می‌کنم. بیشتر از هر چیزی برای به دست آوردن بچه‌ها به پول احتیاج داری بعدش برات مدارکی رو می‌کنم تا برای همیشه از شر حمیدرضا و حق...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و یک کاربر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
کنج اتاق در تاریکی نشسته‌ام که زری کلید برق را می‌زند و همراه پدرم داخل اتاق می‌شود. پشت دستم را روی چشم‌هایم که نور آن‌ها به شدت می‌زند نگه می‌دارم.
-آی! زری، مگه مرض داری؟ برق رو واسه چی روشن کردی؟
کنارم می‌نشیند و پدرم جلوی میز کامپیوتر دست به سـ*ـینه می‌ایستد. عمیق نگاهم می‌کند. از همان نگاه‌هایی که خیلی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و یک کاربر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای سه تار می‌آید یا من دیوانه شده‌ام؟ پنجره اتاق حمید را باز می‌کنم و تا کمر خم می‌شوم و همه جا را نگاه می‌کنم اما کسی را نمی‌بینم. صدایی آشنا که ترانه‌ای پر سوز را می‌خواند با آن صدای سه تار در هم آمیخته است و مرا عجیب به یاد امیرحسین می‌اندازد. دوباره یادم می‌افتد که او چطور قربانی خودخواهی من شد. از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و یک کاربر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
به عادت این چند وقته، هر شب به سراغ کامپیوتر حمید می‌روم تا ایمیل‌هایم را چک کنم شاید از آن غریبه که نامش را ناجی گذاشته‌ام خبری بیابم. اما بعد از رو شدن مدارکی که با آن‌ها توانستم به کمک وکیلی که همان غریبه در اختیارم قرار داده بود بچه‌هایم را از آن هیولا پس بگیرم، دیگر هیچ خبری از او نبود. شب کم کم به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و یک کاربر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
اولین شب زمستان است. اولین یلدا، بدون امید! اولین زمستان سرد پس از او، آنقدر به نظرم سرد می‌آید که سرمایش تا مغز استخوانم نفوذ کرده. لبه‌های ژاکت بافتنی سیاهم را به روی هم می‌کشم و در خودم جمع می‌شوم.
مادرم ظرف بلور پر از انار دانه کرده را گل پر می‌زند و روی عسلی کنار مبلی که پدرم نشسته است می‌گذارد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، ^moon shadow^ و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا