خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهلقا با نیشخند و صرفا جهت سوزاندن من می‌گوید:
- آویزون یه پسر شدن که کار سختی نیست. طرف معلوم نیس بابا و مامانش کیَن، خودش از سر کدوم سفره بلند شده، پسر رو هم تور می‌کنه..اینا که کار سختی نیس الی‌جان. من صبر می‌کنم بیان خواستگاریم، خوشم نمیاد خودم رو به کسی بندازم واسه اینکه بهم نگن ترشیده!
سراپا آتش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Nirvana و 2 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌روند و من هم می‌خواهم به سنگرم پناه ببرم که مادر صدایم می‌کند. به سمتش بر می‌گردم. نگران است و شاید ناراحت از ناراحتی من:
- الی‌جان..
تلخندی می‌زنم:
- مهم نیست مامان.
و به سنگرم می‌روم. سرم را روی بالش می‌گذارم. اشک‌هایم صورتم را خیس می‌کنند.
***
- قسمت میدم الیسیما. به‌خدا داری ذره‌ذره از خونم رو کثیف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Nirvana و 2 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
آه می‌کشم، مثل همیشه. آهم با آه دماوند همصداست. آه‌کشیدن کار هر روزمان شده است. وقتی کنار یکدیگریم، من به ستوه می‌آیم، او آه می‌کشد؛ او به ستوه می‌آید، من آه می‌کشم.
- میرم با مهرانا حرف می‌زنم. تو برو خونه...بهش میگم یه کاری..
با تاکید ادامه می‌دهد:
- در شأنت پیدا کنه!
- نمیرم..
با حرص می‌گوید:
- دیگه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Nirvana و 2 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
آب دهانم را بار دگر قورت می‌دهم و پاسخ می‌دهم:
- من هیچی نمی‌دونم.
پوزخند غلیظی می‌زند و ل**ب‌هایش را با زبانش تر می‌کند. این حرکتش چنان رعبی بر جانم می‌نشاند که حاضرم ندانسته کار نکرده را، انجام‌دهنده باشم.
نگاهی به اطرافم می‌کند و بعد تیز به چشم‌هایم خیره می‌شود:
- یعنی تو میگی بهشون الهام شده؟ این همه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Nirvana و 2 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
- مبارک باشه عزیز دلم، ان‌شاءالله صدسال به دل خوش کنار هم باشین. علی‌اکبر مرد خوبیه، می‌دونم تو هم زن خوبی هستی. حضرت زهرا نگهدار زندگیتون..
برای دهمین‌بار در امروز، گونه‌ام را می‌بـ*ـو*سد و کنار گوشم زمزمه می‌کند:
- توی زندگی مشترک باید فداکار بود؛ با چنگ و دندون زندگیت رو حفظ کن.
لبخندی به رویم می‌زند و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Nirvana و 2 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
خنجر دوم را هم خوردم. عمه‌ای که کم از مادر دوستش نداشتم. آه وداع چه‌قدر سخت و تلخ است!
- ببخش داداش داشتم تسویه حساب می‌کردم با تالار دیر رسیدم. خوشبخت بشی. به‌خدا اصلا باورم نمیشه امروز عروسیته؛ انگار همین دیروز بود که حاجی تو رو داد دستم گفت این داداشته، برادری به کنار، پدری هم براش بکن...
یکدیگر را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Nirvana و 2 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
حاجی هم با مادر فرقی ندارد؛ حمایت‌هایش شبیه سام بود. همیشه هوایم را داشت. هیچ‌وقت بین من و علی‌اکبر فرق نگذاشت و چه بسا گاهی به‌خاطر من، با علی‌اکبر دعوا هم می‌کرد. پدر نمونه‌ای بود؛ بسیار بسیار نمونه.
شاید آن اوایل هیچ‌کس جز علی‌اکبر، خیلی با من خوب نبود؛ اما کم‌کم همه‌چیز درست شد، کم‌کم من را هم در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Nirvana و 2 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
آه، سام عزیز! جایت عجیب خالی بود. بی‌محبت، از تو بعید است؛ چه‌طور دلت آمد عروسی‌ام را تبریک نگویی؟ حداقل به خوابم می‌آمدی و تبریک می‌گفتی. بی‌عاطفه!
باز اشک جاری می‌شود. این‌بار نه به‌خاطر خانواده‌ی طاهری، بلکه تماماً به‌خاطر بی‌مهرشدن سام. اینکه هفت‌سال است من را به دست فراموشی سپرده است.
صدای علی‌اکبر من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Nirvana و 2 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
همه‌چیز همان‌طور است. پس از دو هفته و خُرده‌ای، برای تسویه حساب آمده‌ام. وقتی من به عقد علی‌اکبر درآمدم، دیگر سرکاررفتن و پول‌درآوردن آن هم به قیمت شکستن غرورم برای چه؟ من می‌خواستم بروم و از دست علی‌اکبر خلاص شوم؛ اما فهمیدم نمی‌توانم. من شدیداً به آن‌ها وابسته شده بودم. خدا می‌داند همین دوسه روز دور از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Nirvana و 2 نفر دیگر

SheRviN DoKhT

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,239
امتیاز واکنش
26,385
امتیاز
373
زمان حضور
16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
کار، کار، کار! راستی کلاهبرداری هم کار است؟ کلاه سر رفتن هم کار است؟ اگر کار است که بله، خیلی وقت است شاغلم؛ جد اندر جد مشغول این کار هستیم. نگاهم را به سمتش می‌چرخانم و می‌گویم:
- نه؛ ولی دیگه این‌جا جای من نیست.
دماوند از دور ل**ب و دهانی می‌گوید:
- سلام، خوبی؟
سری برایش تکان می‌دهم و میلاد می‌گوید:
- من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Narges_Alioghli، Nirvana و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا