- عضویت
- 24/7/18
- ارسال ها
- 1,239
- امتیاز واکنش
- 26,385
- امتیاز
- 373
- زمان حضور
- 16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
با لبخندی که از دیدن ساختمان هتل به ل**بهایم چسبیده بود و قصد خلاصی نداشت، به دسک نزدیک میشوم. دختر سرش را بلند میکند. تا نگاهم به چشمهایش میافتد، انگار وحی منزل بر من الهام میشود که بلند میگویم:
- مهرانا.
و یک ثانیه نگذشته، دستم روی ل**بهایم قرار میگیرد. چرا سوتی دادم باز؟ اصلا چرا تا خودم را...
- مهرانا.
و یک ثانیه نگذشته، دستم روی ل**بهایم قرار میگیرد. چرا سوتی دادم باز؟ اصلا چرا تا خودم را...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان من به برلین نمی روم | سناتور کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: