خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

دلنوشته

  1. *ELNAZ*

    دلنوشته‌های عادل رستمکلایی

    به‌چشم‌هایم که موهایِ بازِ به روی شانه ریخته‌‌ات را از پشتِ سر دیده‌اند، حسادت می‌کنم. و کاش می‌شد در جایی که تصویرِ راه رفتنت، در خواب نفس کشیدنت، پای کوبی و چشم‌خندهای تو را در خود حک کرده است زندگی کنم. که "چشم‌هایِ من هنوز هم خانه‌یِ امنِ توست". #عادل_رستمکلایی *** عادت کرده‌ایم به نبودن‌ها،...
  2. _HediyeH_

    کامل شده و از خدایی که غافل بودم | هدیه زندگی کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام خداوند مهربان نام دلنوشته: و از خدايی که غافل بودم! نام نگارشگر: هديه قلی زاده اميری ژانر: عاشقانه، مذهبی مقدمه: در جهانی پا نهادم و قدم برداشتم که ميلياردها انسان در آن، قبل و بعد از من اقامت دارند. جهان،جهانی که وسعت و بزرگی زيادی دارد. جهانی که از وسعت خودش هيچگاه مغرور نشد و با...
  3. goli.e

    کامل شده یک قلب سیاه | goli.e کاربر انجمن رمان ۹۸

    «بسم الله الرحمن الرحیم» نام دلنوشته: یک قلب سیاه نویسنده: goli.e ژانر: تراژدی مقدمه: گاهی آدما تغییر میکنن ، نه این که مجبورشون کنن نه! شاید شروعش یه اجبار دردناک بوده و کسی که تصمیم میگیره که ادامه بده یا نه خود آدمه. دیدن تغییر آدما درد نداره ، این درد داره که میبینی قبل از تغییر چه آدمایی...
  4. دل نوشته قلب بی‌روح | • Zahra • کاربر انجمن رمان ۹۸

    ‌به نام خالق مهربانی ها ‌ نام دلنوشته: قلب بی‌روح نگارشگر: • Zahra • ژانر: عاشقانه، تراژدی ‌ نت‌های موسیقی امواج قلبم؛ در بغرنج زندگی‌ام آمیخته‌ شده. به راستی که ضربان قلبم خالی از هر نوای‌ تبسم آفرینش است؛ ضربانی با طعم ناخوش پنجره زندگانی‌ام! این روز‌ها عجیب عجین شده‌ام با مغزم! حتی در زمان...
  5. Saghár✿

    دلنوشته نبشه‌ی روح | Ozan و Saghar کاربران انجمن رمان98

    به نام خدا دلنوشته: نبشه‌ی روح نگارشگر: ozan ، Saghar ژانر: عاشقانه، تراژدی سطح: ارزشمند ویراستار: . faRiBa . مقدمه: می‌خواهم پرده‌ای ز سـ*ـینه‌ام بگشایم. قلم بر دل می‌گذارم تا ریتمش در جورچین ذهنت نمایان کند. می‌دانی؛ من از آن سوگولی که تو را وارهاند به سمت خود هراس دارم. آن‌ شبی که غرش باد...
  6. ~حنانه حافظی~

    دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام‌ آفریننده‌ی جیغ‌های سرکوب‌شده‌ام! مجموعه دلنوشته: صدایت را نشنوم نویسنده:‌ hanane.h.f.z سطح: متوسط ویراستار: زهرا.م *** لبخندهایم نقابی‌ است برای دورماندن از هرگونه توجه توجه‌هایی که گاه تنها برای فریب دادن، شکستن و سوءاستفاده از قلبِ خیلی‌خیلی کوچکم است بارها به‌خاطر توجه‌هایی که به...
  7. دلنوشته‌های امیلی دیکنسون

    می توانم در اندوه دست و پا بزنم در همــه ی برکــه هایش بــه آن عادت کرده ام اما کوچک ترین تکان خوشی پاهایم را سُست می کند و همچون مستان راهم را نمی شناسم مگذار کسی خنده ای کند سرخوشی ام از آن نوشیدنی تازه بود همین! قدرت چیزی نیست جز درد و رنج ناتوان . و اسیر نظم و انضباط تا وقتی کــه سنگین شود و...
  8. دل نوشته قاب عکس | • Zahra • کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام خدا ‌ نام دلنوشته: قاب عکس نام نویسنده: zahra°ef ‌ ‌‌‌‌ آرزویی دارم، آروزوی باری دیگر دیدنت... ‌ دیدن رخسسار بلندت‌ ... ‌‌ دیدن خنده‌ای بر صورت مادرت ...
  9. Sh@bnam

    دل نوشته قلب یخی | Sh@bnam کاربر انجمن رمان ۹۸

    نام دلنوشته: قلب یخی نویسنده: Sh@bnam "مبینا_عین" مقدمه: دستانت بین موهایم بود و نامم با صدای تو نجوا میشد...! یاد آن روزهایی که به چشمانم خیره می‌شدی و حرف‌های ناگفته را از نگاهم می‌خواندی بخیر! راستی...! خبرداری چه میزان حرف ناگفته بیمان ماند...؟!
  10. LIDA_M

    دل نوشته لالایی مهتاب | LIDA_M کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام خدای لوح و قلم * حقیقت نگار وجود و عدم نام اثر: لالایی مهتاب نام نگارشگر: لیدا.م مقدمه: مهتاب جانم! به یاد داری آن شب را..؟ که گفت: امشب مهتاب در آسمان خودنمایی می‌کند. بیار پیاله ای نوش کنیم فارغ از درد و غم جهان..! و من، جواب دادم: در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش***حافظ قرابه کش شد و مفتی...
  11. Mahora

    دل نوشته جیغ | Mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام ان که بینای ماست:) نام:جیغ! نویسنده:مریم ن.ج مقدمه: شب ها با صدای جیغ های ممتد قلبم نمی خوابم میدانی.. اخر قلبم خود را آن روز بارانی جای گذاشته است
  12. Number one

    دل نوشته پرسه در ناسوت | Number one کاربر انجمن رمان ۹۸

    نام مجموعه دل‌نوشته: پرسه در ناسوت نویسنده: Number one مقدمه: شاید همین کوتاه‌نویس‌های خارج از چهارچوب، یک روز جاری شوند و اگر بخواهیم واقعیت را به تصویر بکشیم روزنگاشت‌های خجالتی زمان حال، آینده را رقم بزنند؛ حتی وقتی چند دقیقه، برای رسیدن، دیر می‌شود.
  13. Saghár✿

    عاشقانه های سارا قبادی

    اين روزها بى حواس ترين زن دنيا منم كه در گذر از ميان مردم شهر با هر عطرى به ياد تو سرخوش مى شوم و در چهار خانه ي هر پيراهنى شبيه تو بيتوته مى كنم اين روزها هستى و نيستى و ميان بى حواسي هاى معلقم قدم مى زنى تو را مى گردم در ميان تمام كسانى كه شبيه تو نيستند و سراغ تو را از شلوغ ترين خيابان هاى شهر...
  14. Saghár✿

    دلنوشته های شیما سبحانی

    آدم های خیالباف همیشه حال شان خوب است. با کسی که دوستش دارند، به میهمانی می روند، چای می نوشند و پای میکوبیدند. شادِ شادند. کسی را که دوستش دارند همیشه هست. نه می رود، نه می میرد آدم های خیالباف خوشبخت ترینند. آنقدر فکر می کنند تا باورشان شود و بالاخره هم روزی جذب می کنند آنچه را که می خواهند.
  15. Armita.M

    کامل شده اعماق دل | Armîtå_M کاربر انجمن رمان ۹۸

    * به نام همتا او * نام دلنوشته : اعماق دل نویسنده: Armîtå_M مقدمه: در اعماق دلم، کیلومتر‌ها دور‌تر از تو؛ دخترکی افسرده سر بر روی زانو‌ها خود می‌گذارد و به زندان کوچک خود خیره می‌شود. #اعماق_دل
  16. Saghár✿

    دلنوشته های سارا صالحی

    یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان...
  17. Saghár✿

    دلنوشته های فرشته رضایی

    هیچ چیز در دنیا… بدتر از معمولی شدن برای کسی نیست ... تبدیل به روزمرگی شدن … از اینکه حضورت برای یک نفر بشود مثل مسواک زدن … مثل شانه کردن … که اگر حوصله داشت سراغت را بگیرد و ... اگر نداشت بگوید بماند برای بعد ، دیر نمی شود! به خودتان احترام بگذارید ... با کسی بمانید … که اولویتش باشید که...
  18. ronak.a

    دلنوشته مات و تاریک | ronak.a کاربر انجمن رمان ٩٨

    به نام خدایی که عشق می‌داند دلنوشته: مات و تاریک نویسنده: روناک.آ ویراستار: زهرا.م مقدمه: سهراب می‌گفت «قایقی خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شد از این خاک غریب» به قایق شکسته دستی می‌کشم می‌بینی سهراب! نه قایقی برای رفتن هست، نه نایی در بدن این کهنه قایق شکسته که جان رفتن ندارد من...
  19. Narín✿

    دل نوشته شاید یک ثانیه‌‌ی دیگر نباشم! | ✿Narín کاربر انجمن رمان ۹۸

    اسم دلنوشته: شاید یک ثانیه‌ی دیگر نباشم! ژانر: تراژدی نام نویسنده: نارین فرهنگی مقدمه: چه بخواهم چه نخواهم، یک روز می‌رسد که نیستم. نه فقط من، همه‌ی ما، روزی نخواهیم بود؛ حال شاید یک دقیقه دیگر یا یک ثانیه‌ی دیگر، کسی چه می‌داند شاید همین حالا! #شاید_یک_ثانیه_ی_دیگر_نباشم!
  20. ~ZaHrA~

    دلنوشته های روزبه معین

    تنها بدیش این بود که خیلی خوب بود بعضی از آدم ها انقدر خوب هستن که نباید بهشون نزدیک شد! باید اون ها رو از دور دید، از دور سلام کرد، از دور لبخند زد، از دور دوست داشت... شاید این هم یک جور داشتن باشه، آخه زندگی متخصص اینه که آدم های خوب رو ازت بگیره!
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا