دلنوشته های سارا صالحی

Saghár✿ · 6/1/21

یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم
چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره
یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم
تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره
یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم
یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم
چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره یادمون باشه
اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت
چون زندگیش رو ازش میگیریم

Saghár✿ · 6/1/21

وقتی زن میگوید دلم برایت تنگ شده....
یعنی دوستت دارد....
اگر بگوید دوستت دارد یعنی دلش برایت تنگ خواهد شد.
جمله‌ی "دلم برات تنگ شده"
برای زن، عمیق‌تر از تمام اقیانوس‌هاست.
فهمیدن زن سخت نیست....
فقط باید صدای ضربان قلبش را شنید!
که عاشقانه می‌تپد؛
نه بی‌دلیل!

Saghár✿ · 6/1/21

این قدر مرا از رفتنت نترسان؛
ماندن کنار من لیاقت می‌خواست نه بهانه...
می‌خواهی بروی برو!
***
"این روزها جای خالی " تـو " را با عروسکی پر می کنم ...!
همانند توست ، مرا دوست ندارد ...
احساس ندارد !
اما هر چه هست...
" دل شکستن " بلد نیست ...
***
من سرم درد می کند برای دعواهایی که با هم نکردیم
چقدر مهربان رفتی...

Saghár✿ · 6/1/21

اگر به خانه ی من آمدی، برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یکــ دریچــــه کـه از آن
بــــه ازدحــــام کوچـــه ی خــوشبخـــت
بنــگــــرم....!

***
چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشيد روی دکمه های پيانو .
صدای موسيقی فضای کوچيک کافی شاپ رو پر کرد .
روحش با صدای آروم و دلنواز موسيقی , موسيقی که خودش خلق می کرد اوج می گرفت .
مثه يه آدم عاشق , يه ديوونه , همه وجودش توی نت های موسيقی خلاصه می شد .
هيچ کس اونو نمی ديد .
***
نســـل مـــن
نسلـــی اســـت ...
کـــه غـــرق در معشوقـــه هـــای خیالـــی
پیـــر میشـــود ...!

Saghár✿ · 6/1/21

ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﻟﺸﮑﺴﺘﮕﯽ،
ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ”ﺧﺪﺍ ” ﺑﺪﻩ !
ﺍﻭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﻮﻧﺲ ﺍﺳﺖ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﺩ،
ﻭ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻝ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺷﮑﻨﺪ ...
***
تا خدا هست کسی تنها نیست
من اگر گم شده ام
تو اگر خسته شدی
در پس پرده ء اشک من و تو
مأمن گرم خداست
او همین جاست
کنار من و تو
سالها منتظر است
تا بسویش بدویم از سر شوق
تا صدایش بزنیم از سر عجز
و بفهمیم که او
مونس واقعی خلوت ماست .......

Saghár✿ · 7/1/21

سارا…از من دوری..آنقدر که دستم به دیوار بلند خیالت هم نمیرسد چه برسد به اینکه بخواهم چمدان دلتنگی هایم
را بردارم و تمام کوچه و خیابانهایی را که هرگز با تو قدم نزده ام را برای یافتنت زیر پا بگذارم…نه اینکه نخواهم دنبالت بگردم
جان شیرینم هزار و یک بار چمدانم را بستم آوردم تا وسط کوچه اما هیچ کس برای برداشتن دلتنگی هایم یاریم نکرد…
کسی بار دلتنگی یک نفر دیگر را که به دوش نمیکشد..حالا خود دانی یا دیوار خیالت را کوتاه کن یا دست مرا بگیر و بنشان
کنار دلت منهم دلتنگی را مثل یک چمدان بلا استفاده جا میگذارم وسط کوچه های بی کسی…بیچاره رفتگر فردای آنروز…

Saghár✿ · 7/1/21

یلدا هم رسید و تو هنوز نیامده ای…
مسافر قصه های هزار و یک شب من ..
پشت پلک کدام قصه به خواب رفته ای که شهرزاد قصه گو هم نمیتواند
تو را از لابه لای قصه های عاشقانه اش بمن برساند…
کلاغ خوش خبر قصه های کودکی بر فراز بام
کدام خانه آشیان گزیده که فکر برگشت به لانه اش را از یاد برده است…
از من چیزی نمانده جز دامن گلدار قدیمی و فانوس نیمه
جان و کفشهای روزهای کودکی و تا دلت بخواهد برف تنهایی…
دامن گلدارم را پهن میکنم روی نیمکت باهم بودنمان
تا کسی جرات نشستن روی جای خالی تو به سرش نزند…
وقتی نیستی مرا با یلدا چه کار؟
من همینجا چشم به راه آمدنت مینشینم

Saghár✿ · 7/1/21

بوی آمدنت می آید…
دوباره دلواپس میشوم..
نکند در ازدحام هزار و یک سایه ی درهم و تکراری گمت کنم…
تکرار شو بین ناباوری آدمهایی که هر روز با طعنه بمن لبخند میزنند و مرا با چشمهایشان به سخره میگیرند
و انگشت اشاره شان مثل عقربه های ساعت دیواری مدام به سمت جای خالی تو نشانه میرود…
بیا تمام کن این بازی را دوری و دوستی کدام است؟؟
من اگر نباشم دیگری جایم را پر میکند به همین سادگی ..اما جای خالی تو را کنار من تنها دست خدا میتواند پر کند.
.که تو را بیاورد بنشاند کنارم …
که من از اینهمه هذیان گفتن دست بردارم و یک دل سیر تو را به جای این عاشقانه ها درآغوش بگیرم..

Saghár✿ · 7/1/21

دارم هی نیامدنت را خواب میکنم و آمدنت را خواب میبینم…
دارم هی با تو حرف میزنم هی با تو حرف زدن را گوش میکنم..
هر روز کنار تو راه میروم،قدم میزنم،خسته میشوم کنار تو مینشینم میخوابم…
سلام… خوب قشنگم پاهایت درد نگیرد از سنگینی سرم!!
آخر سرم سنگین است از دق های انتظار..
از نیامدن های هی تو..از کجا رفته ای..
راه کدام جاده را گرفته ای…
سنگین است.بگذار سرم را از روی پاهایت بردارم..
تمام دردهایی که کشیدی را دارد تمام دلتنگی هایی
که داشتی را تمام اجبار رفتن و بیهوده رفتن را…
سرم خیلی سنگین است میترسم پایت درد بگیرد..

Saghár✿ · 7/1/21

این عید را به سبک خودمان تبریک میگویم…
خودم و خودت و همه ی آنهایی که یک جایی در این دنیای بی سرو ته دلشان گیر یک نفر است…
تو را به سبک خودم دوست دارم برای من قاعده و قانون ها بی معنی اند ..
حتی در لابه لای صفحات کتاب قانون هم توجیهی برای اینکه دوستت دارم و باید و نبایدش نیست ..
همین روزها آیه ای نازل شده از آسمان برای همه ی آنها که یکدیگر را دوست دارند و تفسیرش این است
که تو را باید بی قید و شرط دوست بدارم بدون توجه به زمان و مکان…
و تو در عوض بمن که رسیدی پیشانی مرا به رسم عشاقی که نامشان در تاریخ ثبت شده ببوس….
من تا آخردنیا تو را دوست خواهم داشت …

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

سرپرست بخش عمومی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین