خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,113
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام‌ آفریننده‌ی جیغ‌های سرکوب‌شده‌ام!

مجموعه دلنوشته: صدایت را نشنوم
نویسنده:‌ ~حنانه حافظی~
سطح:
متوسط
ویراستار: زهرا.م
***

لبخندهایم نقابی‌ است برای دورماندن از هرگونه توجه
توجه‌هایی که گاه تنها برای فریب دادن، شکستن و سوءاستفاده از قلبِ خیلی‌خیلی کوچکم است
بارها به‌خاطر توجه‌هایی که به آن کرده‌اند، شکسته است
با لـب‌هایی متبسم بر رویش چنگی کشیدند
با غضب‌‌هایی که هیچ‌گاه قابل فراموشی نیست، مورد سرزنش قرارش دادند
بزرگ‌ترها تِرمیناتورهای انسان‌نمایی هستند که هر کدام بارها برنده‌‎ی جایزه اسکار شده‌اند
«حنانه.حافظی»

***


دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Matiᴎɐ✼، ~ĤaŊaŊeĤ~ و 29 نفر دیگر

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,113
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناجوانمردانه در چشم‌های به رنگ زندگی‌ام خیر‌ه می‌شوند
پوزخند پرتمسخری بر روی لـب‌های آلوده به گناهشان می‌آورند
و با قلب‌هایی همچون سنگ فریاد می‌زنند:
«صدایت را نشنوم!»
زندگی من هم مانند اسطوره‌های هم‌جنسم
مملو است از این فریادهای بی‌رحمانه
فریادهایی که گاهی مرا تا کورسوی تاریکی روانه می‌کند
در آخر به کورسوی تاریکی پناه می‌برم
مرا در آ*غو*ش می‌کشد،
نوازشم می‌کند و در گوش‌های به فریاد عادت‌کرده‌ام، نجوا می‌کند:
«تنهایی همدم نیکوتری نیست؟»


«حنانه.حافظی»
#شماره‌ی1


دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، Matiᴎɐ✼، ~ĤaŊaŊeĤ~ و 29 نفر دیگر

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,113
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
بارها و بارها با تکرار جمله‌ی «صدایت را نشنوم!»
برچسب سکوتی بر روی لـب‌های دوخته‌شده‌ام چسباندند
در پشت آن برچسب، تنها قلبِ کوچکم بود که آرام ترک می‌خورد
صدایش را که به بلندی فریاد ابرها در هنگام بارشِ باران بود، تنها همدمِ همیشگی‌ام شنید
خدای مهربانی که در قلب ظریفم صبوری بسیاری قرار داده است
اگر او را نداشتم، چگونه در برابر حرف‌های آنها همانند سنگ مقاوم می‌ماندم؟


«حنانه.حافظی»
#شماره‌ی2


دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، . faRiBa .، زهرا.م و 26 نفر دیگر

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,113
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
هیس دختر! مبادا روبه‌روی آنها صدایت بلند شود!
مبادا سخن بگویی و صدایت به گوش کسی برسد!
دخترها احساس دارند
آرزو دارند
چرا؟ به چه گناهی مجبور به سکوتند؟
آنها با دهانی بسته، چگونه به اهدافشان برسند؟
وجدانتان کجا رفته است؟
به چه گناهی جیغ‌هایشان را در بالشت‌هایشان رها کنند؟
به چه جرمی در جمع ساکت بمانند و حرف‌ها و ایده‌هایشان را سرکوب کنند؟
شما انسان هستید یا اسم خودتان را انسان گذاشته‌اید؟
شما همان بنده‌های مومنِ خداپرست هستید
که یادتان رفته دخترها، فرشته‌های خداوند هستند


«حنانه.حافظی»
#شماره‌ی3


دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، . faRiBa .، زهرا.م و 26 نفر دیگر

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,113
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلیل بیماری‌ام، تنها توقعات آنهاست
توقعاتی که تمام مسیر زندگی‌ام را تغییر می‌دهد
توقعاتی که نسبت به حرف‌هایشان عاجزم می‌کند
توقعاتی که گاهی باعث می‌شوند از یاد ببرم حق انتخاب دارم
من با بی‌توقعی در زیر کوله‌باری از توقعات در حال جان دادن هستم


«حنانه.حافظی»
#شماره‌ی4


دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، . faRiBa .، زهرا.م و 23 نفر دیگر

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,113
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
آه پروردگار من!
می‌زنند
می‌شکنند
می‌گویند
می‌نگرند
اما هیچ‌گاه نمی‌فهمند که چه کرده‌اند
گاهی در سکوت، دنیایی حرف وجود دارد
دنیایی که با هر ثانیه غوطه‌ور شدن در آن، نیمی از وجودم مملو از غم می‌شود
چه ناعادلانه سکوت را تقدیم لـب‌هایم می‌کنند
ثانیه‌ای آسمانت را رها کن، سری هم به زمین بزن
زمینی که دیگر تمنای پایان می‌کند


«حنانه.حافظی»
#شماره‌ی5

در چشمانم خیره می‌شوند و می‌گویند:
«دلیل سکوتت چیست؟»
چه بگویم؟ از دردهایم؟ حرف‌هایشان؟ فریادهایشان؟
از کدامشان بگویم؟
بگویم و سرزنش شوم؟
بگویم و سرکوبم کنند؟
آری!
از هرچه گفتم، انتهایش مرا محکوم کردند
گاهی فقط حاضرم برای ثانیه‌ای بمیرم
کاش می‌شد برای ثانیه‌ای مرد!


«حنانه.حافظی»
#شماره‌ی6


دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، . faRiBa .، زهرا.م و 21 نفر دیگر

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,113
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم می‌خواهد برای ثانیه‌ای از حسرت‌هایم خلاص شوم
حسرت‌هایی که نیمی از قلبِ کوچکم را تشکیل داده‌اند
حسرت‌های کوچکی که شاید هیچ وقت به چشم نیایند!
گاهی می‌گویند کلمات وزن دارند؛ اما من می‌گویم این کلمات نیستند که وزن دارند، بلکه لحن‌ها هستند
لحن‌هایی که باعث نابودی یک آرزو، یک هدف، یک زندگی می‌شوند
گاهی لحن‌ها مانند پُتک به مغرها ضربه می‌زنند!
گاهی لحن‌ها قلب یک سنگ را می‌شکافند!

«حنانه.حافظی»
#شماره‌ی7


دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، . faRiBa .، زهرا.م و 21 نفر دیگر

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,113
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
اتاقم
از فریادهایشان به پناهگاهم پناه می‌برم
به پناهگاه تمام بی‌پناهی‌هایم
به پناهگاهی که همانند سنگر از من در برابر رفتارهایشان محافظ می‌کند
اما گاهی دیوارهای پناهگاه برای آرزوهای سرکوب‌شده‌ام می‌گریند
افسوس که گریستن آنها سرنوشتم را تغییر نمی‌دهد!

«حنانه.حافظی»

#شماره‌ی8


دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، . faRiBa .، زهرا.م و 22 نفر دیگر

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,113
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
گول ظاهر آرام و خونسردم را نخور
کوهی خاکستر در وجودم نهفته است که اگر ثانیه‌ای آن را مهار نکنم
تمام جهانم را همانند یک آتش در برمی‌گیرد و با بی‌رحمی تمام، آن را در خود می‌سوزاند
آری، این آتش حاصل خشونت‌های آنهاست
من، دیگر منِ دوران طفولیت نیست
من دیگر سر از پوسته‌ی کودکی بیرون جُسته است

«حنانه.حافظی»
#شماره‌ی9


دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، . faRiBa .، زهرا.م و 21 نفر دیگر

~حنانه حافظی~

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/12/20
ارسال ها
1,339
امتیاز واکنش
18,113
امتیاز
323
محل سکونت
دریای پیامدها
زمان حضور
40 روز 2 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
مادر، فدایت شوم!
برایم همیشه امید بوده‌ای
اما گاهی می‌توانستی و ساکت ماندی
می‌توانستی از روحیه شکننده‌ام حفاظت کنی
اما بارها در برابر غضب‌هایشان چشم کلون کردی
با تمام زخم‌هایی که بر قلب دارم، می‌پرستمت
فراموش کرده‌ام که می‌توانستی اما ترسیدی انجام دهی
دیگر گذشته را به پای بیرون جستن از پوسته‌ی کودکی‌ام گذاشته‌ام

«حنانه.حافظی»

#شماره‌ی10


دلنوشته صدایت را نشنوم | hanane.h.f.z کاربر انجمن رمان98

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • تشویق
  • جذاب
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، . faRiBa .، زهرا.م و 22 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا