خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
  1. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۴۲ ناگهان طره‌ای از موهای آویزانش نظر حدیث را جلب کرد که دخترکم دل از مشت خیس بی مزه‌اش کند، آن را از دهانش درآورد و به سرعت موهای آهو را میان مشتش فشرد و چنان کشید که صدای اعتراض او را درآورد. در میان خنده و درد در تلاش بود مشت محکم حدیث را باز کند. - آی آی...
  2. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۴۱ حدیث با گریه‌های پی در پی‌اش نه تنها اتاق، بلکه کل خانه را روی سرش گذاشته بود. جلو رفتم و خیلی سریع او را از آوا گرفتم. آوا لباس کج و معوجش را صاف کرد و با تن صدایی بلند گفت: - من برم کتری رو بذارم رو گاز سروش شیرو آورد معطل نشیم. نماند و فرصت نداد بگویم شیر...
  3. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۴۰ اگر این حرف‌ها را از زبان خودش نمی‌شنیدم و اتاقش را می‌دیدم، خیال میکردم او شاد و سرحال در دنیای صورتی خودش خوش است؛ اما... چسب‌ها را برداشتم و کشو را بستم. نگاهش، هنوز خیره‌ی من بود. لبخندم را حفظ کردم و لبه‌ی تختش نشستم. کمی گردن پایین کشید تا بهتر بتواند...
  4. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۳۸ لباس به خوبی اندازه‌ام بود و خوش به تنم نشسته بود. سنگ دوزی‌های درخشانش زیر نورهای زرد برق می‌زد و از من بانویی ساخته بود از جنس رویا و قصه. ناخواسته لبخند زدم. تنها چیزی که در ذوقم می‌زد، بالا تنه‌ی آواره‌ی لباس بود که کم مانده بود از تنم جدا شود. دردش زیپ باز...
  5. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۳۷ لحن بی حوصله‌اش نشان میداد از وراجی‌های سولماز و سنگینی لباس همزمان به ستوه آمده است. او را درک می‌کردم‌؛ هر کس دیگری هم هم صحبت آن زن تازه به دوران رسیده می‌شد حالی همچون او دامن گیرش می‌شد. لباس را از روی دست خانم شیرازی برداشتم. سنگین بود و توان حملش برای...
  6. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۳۶ - چرا دیگه خبری از اون دوستت نیست؟ اسمش چی بود؟!... آهان، سولماز. چرا دیگه پیشت نیست؟ چشمانم در کاسه چرخ خورد. دستم را روی پایم مشت کردم و با دندان قروچه‌ای حرصی غریدم: - تو چیکار به رفیق من داری؟! چین‌های عمیق روی پیشانی‌اش نشان میداد از سوال من جاخورده...
  7. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۳۵ از شب تولد به بعد گویا بمبی در وجود سولماز ترکاندند که زمین تا آسمان عوض شد. دیگر کمتر در دانشگاه پیدایش می‌شد و تماس‌های هر روزه اش با من که گاها به دوبار هم می‌کشید، به هفته‌ای دو بار رسیده بود و حتی ترکش‌های این انفجار عمو و آقابزرگ را هم تحت تاثیر قرار...
  8. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۳۴ - قضیه‌ای در کار نیست بخدا، من و عماد از بچگی باهم بزرگ شدیم و از همون موقع هم زمزمه‌های ازدواجمون رو زبون بزرگترها بود. حالا نمی‌دونم از شانس خوب منه یا عماد که هر دومون بهم علاقه‌مند شدیم و حالا هم نامزدیم. لبخندش آرام آرام کج شد و پرسید: - حالا این نامزدت...
  9. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۳۳ - ممنون؛ اما باز مثل همیشه دیر اومدی. - عذر تقصیر عزیزم... باور کن تو شرکت کلی کار ریخته بود سرم؛ حتی فرصت نکردم لباسامو عوض کنم فقط برای اینکه یک ثانیه هم زودتر ببینمت. کیلو کیلو کله قند بود که با شنیدن حرف‌هایش درون قلبم آب می‌شد؛ اما تمام تلاشم را می‌کردم که...
  10. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۳۲ در شیشه‌ای اتاق باز بود و من بدون زحمت وارد شدم. در همان لحظه‌ی ابتدایی ورودم نگاهم روی کفش‌های ورنی مشکی رنگ پاشنه بلندش نشست و آهسته آهسته بالا آمد، تا جایی که روی صورت غرق آرایشش قفل شد. انگشتانم درون مشتم گره خورد. دست خودم نبود؛ هرگاه نگاهش می‌کردم...
  11. reyhaneh banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۳۱ چند قدم آن‌طرف‌تر از مزون لباس یک جای پارک خالی پیدا کرد و خیلی سریع ماشین را به آن سمت کشاند. شیشه‌ها را بالا کشید و آهسته لـ*ـب زد: - پیاده شو. صدایش لرزش داشت و من به خوبی می‌دانستم این از سر عصبانیت است. بی حرف در ماشین را باز کردم و پیدا شدم. شالم را روی سرم...
  12. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۳۰ بند انگشت کوچکم که به گزگز افتاد بند کیف را رها کردم. خیره به چشمان آتشبار عماد غریدم: - با من درست حرف بزن عماد. فکر نکن منم مثل عمو می‌شینم و نگاه می‌کنم تو هر چی دلت خواست بارم کنی بعدم نازتو بکشم. شخصیت من خط قرمزمه، بخوای پا بذاری روش پا می‌ذارم رو همه‌ی قول...
  13. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۲۹ صندلی جلوی ماشین را اشغال کردم و او پس از بستن در، ماشین را دور زد و سوار شد. قبل از اینکه دستش سمت سوئیچ برود، همانطور که روی گلبرگ‌های نرم گل سرخ دست می‌کشیدم پرسیدم: - حالا کجا می‌ریم؟ به طرفم گردن چرخاند. صورتش هنوز گرفته بود و ته چشمانش غم عجیبی خانه...
  14. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۲۸ - والا من تو کار شما جوونا موندم. عاشقیتونم با خصم و جدله.... بیا برو که این عماد بنده خدا آخر سر از دست تو راهی تیمارستان میشه. به لحن بانمک مامان خندیدم و زیر لـ*ـب خدا نکنه‌ای زمزمه کردم و بدون فوت وقت داخل آسانسور شدم و در همان حالت که در در حال بسته شدن بود...
  15. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۲۷ «دوسال قبل» «آهو» - آهو؟ دختر چیکار می‌کنی دوساعت تو اون اتاق؟ عماد دو ساعته جلو در منتظره... چه گناهی کرده بنده‌‌ی خدا از دست تو آخه!! غرغرهای دائمی مامان را نشنیده گرفتم و با آرامش مژه‌هایم را با ریمل حالت بخشیدم. شال مغز پسته‌ای رنگ را روی موهای پریشانم...
  16. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۲۶ - وایسا! دستم روی دستگیره خشک شد و لبخند نامحسوسی کنج لـ*ـبم جاخوش کرد. من بردم! به طرفش گردن چرخاندم و بی حرف، به چشمان حیرانش زل زدم. دستمال همچنان روی صورتش فشرده می‌شد. لـ*ـب‌هایش لرزید و گفت: - بیا بشین. و با دست، جایگاه قبلی‌ام را نشان داد. دستگیره را رها...
  17. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۲۵ - اصلاً اینطور نیست آهو؛ کسی فکر نمیکنه تو دیوونه شدی. اونا فقط نگرانتن، همین. پوزخندش دیوانه کننده بود‌. - نگران؟ اونا تنها چیزی که بلد نیستن حس نگرانیه. اونا فقط یه چیزو خوب بلدن، تحقیر، توهین، عذاب.... حرفش را نیمه تمام گذاشت. فشار دستانش روی تشک...
  18. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۲۴ با این سوالم آشکارا جاخورد. گویا تازه توانست وضعیتش را تجزیه و تحلیل کند. دست لرزانش را بالا آورد و طرف زخمی صورتش را پوشاند بعد هم به طرز ناگهانی پشتش را به من کرد و غرید: - میشه بری بیرون؟!... تنهام بزار. او مقاومت نشان می‌داد و من تازه مشتاق بودم از او...
  19. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۲۳ بدون اینکه حتی ذره‌ای به طرفم برگردد، سلامم را بی جواب گذاشت و بی مقدمه پرسید: - تعریف کن! - چیو!؟ - قصه‌اتو دیگه، همونی که به خاطرش تا پشت در اتاق من اومدی. لحنش نیش داشت و زهر می‌زد به جان آدم؛ اما من کم تجربه نبودم در چشیدن چنین زهری. همانجا که ایستاده...
  20. reyhan banoo

    در حال تایپ رمان صدای ناله‌های ویولن | reyhan banoo کاربر انجمن رمان ۹۸

    #صدای_ناله_های_ویولن #پارت_۱۲۲ باید تمام دانسته‌هایم را به کار می‌بستم تا بتواند اعتماد کند؛ لااقل به خاطر خودم که اعتراف می‌کردم هیچگاه فکرش را هم نمی‌کردم آهو با آن زبان پر و پیمان و صورت بشاش، اینقدر درد در دلش تلنبار کرده باشد. - آدم مگه مهمونو از خونه بیرون می‌کنه دختر خوب!! تنها صدا،...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا