رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...همانها که میگویند: تنها پس از کف ستانی، ارزش راستین دگر خواهی یافت.²
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#Taylor_Swift
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: داری مرا از دست میدهی
2: فقط وقتی چیزی را از دست دهی قدرش را خواهی دانست. برگرفته از این پارت:
You know what they all say you don't know what...
...من بنگار، که پای کوفتن بر پیکر مردهی دلدار بیدل بیگزند و پیروزمند است.
و این هنگامه، دواتها به کنار!
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب_تیرالین
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: باقیمانده
2: اشاره به نامآوران تاریخ که متعلق به عهد بسیار دور و باستانی هستند؛ چنانچه کمتر شواهدی از ایشان یافت...
...و جان را آزاد!
- و در دَم، شمشیر زلف پسافکن⁵، گلوی و جامهها درید.
پایان نامهی مرده/ نوک جوهر
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: یکی پس از دیگری
2: ناعادلانه
3: گوگرد؛ مادهای که در عهد باستان در دادگاه به متهم میدادند.
4: معادل سرم برای این کارها درد میکرد.
5: زلف باقی...
...هرگزت از درب سرای رهگذر نباشم.
پس بیا و از تبار شاهان یگانه باش؛ هنگامهای که جگر پاره پارهام باز پس فرستادی، چون آن کاوشگر رسوای³ نگار زیر پای و خوراک دیگر سربازان لشکری.
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
۱: به خاطرِ
۲: میراث قاجار؛ (اینجا): از نسل قاجار
۳: جاسوس...
...و بر فراز بارگاه دادگاه، دادور چنین میراند:
- پایان یخ و میخ، سوگند³ به خَشا⁴.
#یخ_و_میخ
#تیرالین
#تیغ_آفتاب_تیرالین
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: الماس
2: خارج
3: گوگرد؛ مادهای که در دوران باستان در دادگاه به متهم میداند.
4: خ: خونگر (خنجر)، ش: شمشیر، الف: افسون. خشا به مجرم اشاره...
...خون⁴؛ آنان به خود مهر ندارند، بر ما چه کارش کنند؟
و نیز سپاس از زلف و سیمت، که مرا ز خود رانده، به خویش کشانده؛ زادهی اَمُرداد!
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب_تیرالین
#جوهر_هزارتو
#دل_نوشته
1: دل ستمدیده، دل پاره پاره
2: دو صد سپاس
3: اشکهای پاک و ستمدیده
4: حداقل با آخرین قطرهی خون
...از ریسمان پشیمانی کردم؛ همراه شوید تا خیمه شب بازی به دم و بازدمی ژرف روانهی قلهی پایان شود؛ اگر نه، نویسندهی شاهنامگان³ را به نمایشی نخودفروش⁴ میبخوانید؟
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب_تیرالین
#جوهر_هزارتو
1: بیتوجه
2: حقیرتر، بدتر
3: داستانهای قوی افسانهای
4: کلیشهای و پرت و پلا
...و سرانجام من نیز به واپسین دستخونت شناختم و باخت و گریز را برگزیدم. چرا که نه خواهان شیدایی کودک نیرنگم و نه رویارویی با دشمنی که در زندگی پیشین زهرها در جامش کردم و نوش جان.
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#جوانان_تاریکی_فرزندان_سرنیزه
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: جامهها
2: نیزه
3: استعاره از...
...برو و تنی دیگر دریاب، تا شاید گنج مرواریدت³ پیشکش کند.
به زبانِ هزار⁴: بدرود، ای نادرود⁵!
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: مدت زمان یک ماهه
2: اشاره به مسموم بودن یک ارتباط و آسیبهایش
3: خنده، شادی؛ برگرفته از در حیاط کوچک پاییز در زندان اخوان ثالث
4: برای بار...
...پرستاناند، همان شِکوهگران که هرگز به هیچ و در هیچ روز از طوفان و بهار، سزاوار خند تو و دگر همراهان وارستهات نیستند، والای من!
و در پایان، اندیشه دارم که راستی سخن این است:
" نه هر کس سزاوار کلید گنج مروارید راستین نژادان. "
#تیرالین
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: همه
2: ( اینجا ) گمان میکردم
...تیره غبار بوزد، تو تکان نخواهی. میتوانم دستخون جان به میان آورم!³
پس تو را سپاسگزار و سر فرودم، که کهنه دلی پسین را از سر گذراندی و خم کوی خویش را دنبال کردی؛ تیرای من!
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب_تیرالین
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: شکار
2: حرفهای داستان مانند و بیهوده
3: روی جانم شرط...
...در پی دلبر راستین خویش باشی! اینگونه مهتر نیست؟
و باری! اگر دلبری در میدانِ خون نبود، تیران، شمارش نزد تو به چند بود؟
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: نیکاو (اینجا): صادق، روراست
2: این دیگر کدام قسمت بازیست.
3: صداقت مرا پیش تو نشان داد.
4: هر کسی به راه و روش...
...تیرالین... من دوست تو نیستم و نخواهم بود... دلت بهر من تنگ گشته؟... این سخن ها را از کدام سوی می آوری؟... میخواهی بر درب سرایتان آیم؟ نه.. به سرای میروی، به راستی؟... من از ساز بلند بیزارم. بردبار باش!... تو بهر من با مرگ دیداری!
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#جوهر_هزارتو
#دل_نوشته...
...دیوانگیهایت درآمیخته نمیکردی، شاید، فرمانروای خِرد بارم میداد تا باری پسین دست بر سیم گردنت نهم و دل ببازم. ای افسوس که اگرت گام دویم بردارم، دستخونم از سر میگیری² و دگر بار آن بس اشک و آه و خم.
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
1: ظاهری بود
2: دوباره مرا به بازی میگیری.
...باید به تَخت و گاه خویش بگریزم و روزها از تیر دلدادگی گریزان باشم؛ و اگر نه... به راستی پسین کیست؟
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
الماس: آرامش روان؛ خِرد.
شهر آرمانی: جایی که حد و مرز شخصیتی بدون باج عاطفی و تحقیرهایی مانند آن رعایت میشود.
میترا: الههی خورشید، خدا
...زیبایی و درخشش خویش پذیرا باشید و به هیچ، از من نپرسید و یادم مکنید؛ تا مگر رویدادهای قاجاریان* در پیمان نیاید.
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#Girl_at_home
#Taylor_Swift
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
داو: ادعا
رویدادهای قاجاریان: اشاره به جنجال و تنشهای بانوان دربار قاجار برای به دست آوردن دل...
...پیوسته در نیمه شب دل از سینِه ام بیرون میکشیدی و زین آگاهی دلپذیر، میخواهم تا روزهای روز و از بهر خشنودی کوه و آفتاب، به تنهایی در آن بالماسکه پایکوبم و بدرخشم.
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#دل_نوشته
#جوهر_هزارتو
شبگیر: صبح
بیش از این ریسمان و نخ درهم نپیچ: اوضاع را از آنچه هست، پیچیده تر...
...نِی توست، که از دور ما را خوشتر از انگبین* است، که نوای آمیختهی تیغ و زنگ راستی و نیروست!
#تیرالین
#یخ_و_میخ
#تیغ_آفتاب
#تاریخ_آرتدال
#جوهر_هزارتو
#دل_نوشته
گریخته از المیرا: کسی که شان و شخصیت خودش را زیر پا نهاده
به سخن: به اصطلاح
دستخون: شرط بندی احساسی
برش گراییدم: به آن تبدیل شدم
انگبین: عسل