رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...حس می کردم، بشقاب شکسته شده در پایم رفته بود؟ کاش در قلبم می رفت، کاش در چشمم می رفت. کاش کور بودم، کر بودم و این روز را نمیدیدم. خدایا کودکم! چشمانم سیاه شد و دیگر نفهمیدم چه بر سرم آمد؛ شاید داشتم می مردم! صدای داد طلعت خانوم آخرین صدایی بود که بعد از جیغ هایم شنیدم:
_خاکه می سر!
***
#دیجور
...به داخل خانه انداختم. درِ هال باز بود و یادم نمی آمد که موقع خروج سریعم، بازش گذاشته بودم یا نه! نکند کودکم به سمت در آمده، بازش کرده و سوسک دیده باشد؟ سعی کردم به خود مسلط شوم، به سمت طلعت خانوم برگشتم که گردنی به داخل کشیده و گفت:
_ بچهت نا آرامی میکنه خانوم جان؛ برو، برو به بچهت برس...
انجمن رمان 98 * دانلود رمان
مقدمه:
کاش میشد که در این دیجور گاه
گاهی یک نفر
گهگاهی یک صدا
از پشت غرش کلاغ ها
با نوای سرد و تاریک این دیجور گاه
گاهی هم صدا میشد...
و یا شاید این کاش ها
گاهی..
گهگاهی تمام شوند!
#دیجور
بهترین انجمن رمان نویسی * دانلود رمان
نام رمان: دیجور
نام نویسنده: ~PARLA~
نام ناظر: *Z.A.H.R.A*
ژانر: تراژدی، اجتماعی
سطح: بــرگزیده
خلاصه: احساسِ تلخِ از دست دادن را چشیدهای؟ تقابل اضطرار و اجبار را چه طور؟ گاهی خیال میکنم نشستن جوهر خودکار بر صفحه سفید کاغذ ، زندگانی ام بود؛ هم کاغذ را...