رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
...خم کوچه نشود، رواست!
بگذر از این ره، که منش هزاره رفتهام[4] و بنگر، این تنی[5] را که به پاس[6] همان رهروی خون بار است، خونبار!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________
1. قلم انداز: بیخیال آن شو
۲. جویبارهای بینشان: سرزمینهای دور افتاده
۳. ز دست پرواز: از...
...آه، میدانم! تیرالین تو را نخواهد یافت، ولی به یادش میآوری، آن هنگامه که دلت پارهپاره است و مرغان آسمانی برت میگریند!
#تیرالین
#پیچ_و_خم_دنج
#دل_نوشته
_______________________________________
1. ناچیز خم: اثر حداقل
۲. شمار: نوبت
۳. زادهی بیباکی، زادهی شجاعت: معنی اسم تیرالین
۴. خونگر: خنجر
...به یاد نیارم آن نام شومش!
کاش قهوهی تلخی رسد، کاش دوست دورم به این جا رسد.
من از این نام و رنگ بیزارم و سوگند به اهورای باد و آتش! که او هیچگاه نخواهد دانست... من طناب دارش میآویزم، شاید، خواهد دانست..؟
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________
۱. بوقلمون...
...کرد[۳]؛ تیرالین ز دست رفت؛ شاید که روشنگرِ[۴] دل به آتشکدهای[5] دگر رسیده و شاید این براستی رسته از داستانهای شهرزاد نام[6].
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________
۱. به نام و رنگی رسیده: به سخنی درخور رسید
۲. میدویدم به گریخت: برای فرار میدویدم
۳. بی دل...
...دلبر است که این کویر[3] را آب دوباره میدهد!
و بس خرسندم که دمهای بیهوده از تنم نرست[4] و همه از برای پاسداریات بود، ماهروی!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________
۱.دو گوی درخشان: استعاره از دو چشم درخشان
۲. دَم مجاز از نفس
۳. کویر استعاره از زندگی
۴...
...نه! او نیز چون تو آدمی!
بنگر، بهسان هر چه که در باغ دل کاشتهای و ترس برون ریختنش داری!
سخن کن، تا پایان داستان خویش را بدانی؛ آری یا نه!
هر گونه توانی آوا شو و گام؛ ولی خود به افسوس واپسین مرسان!
که هیچش ارزش نیست، آنچه در پنهان و آشکار میگویند و دلریز!
#تیرالین
#پیچ_و_خم_دنج
#دل_نوشته
...تو بخواب!
ما ز گیسو و نازت خواهیم گذشت، من دلبریات به فراموشی میسپارم، تا بدانسان که تنی دیگر از جانم کَنَد، پس بیارام!
این دلدار بیوفا پاکی چشمها و آوای دلکشت از یاد به در میکند، اگر که به خاک و مرگ نرسد؛ اگر که جانی برایش بماند و اگر که تو، به نیکی بیارامی!
#تیرالین
#دل_نوشته...
...اگر فرمانت پذیرم، میدانم که روزگاری دراز به پشیمانی و افسوس خواهم بود؛ چه مرا دربرگیرد و پذیرا باشد، چه به هر گونه که خواهان، از درب دلم برانَد."
پس با آوایی لرزان دم میزنم:
- دوستت دارم!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________
۱. بهسان ارزن: به مقدار خیلی کم
...در میان سیلی از مردم دون و پچپچوار تنها گذاشتم و اکنون پس از سالها او را در میان همان مردم میبینم که بیباکانه کف میزند و پای میکوبد که های من!
به راستی این من است که زمین میخورد و عرق شرم میریزد!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________
۱. بیداد...
...خونِ رفته میسوزد، به آتش پیش پای میسپارم و با خندهای دیوانهوار نابودیاش مینگرم.
شیفتگی ناهنگام، دلبرِ بیگانه، خوشآوا، مایهی شگفتی و خنده و به نام دیدارهای بینام و نشان و خستهکننده، پوزش و بدرود از شما!
#تیرالین
#پیچ_و_خم_دنج
#دل_نوشته
_______________________________________
1. رسته: رها
او به مانند هیچ یک از روزهای دیوانگی نیست؛ ولی بهسان همهی آن روزها.
چشمها خواهان گریستنِ سخت چون هنگامی که ز دست برفتی، ولی کجاست آن اشک و گریست[1]؟
دل شاید بخواهد به دیدارت بیاد و از شور تو سینِه را بدرود، ولی کو آن دیدار خواهی و شور؟
باید که لـ*ـبها به شنیدن بازگشتت به خنده شکفته شوند، ولی...
...به آسمان برخیزد، چنین زمزمه میکند:
- در پی این دیوانه بودن تنها بی پا و سرت میکند!
دَمی لرزان میگیرم و گرفته پاسخ میگویم:
- من... به بی پا و سرت بودن در راهت خشنودم، اگر که به راستی... همراهم باشی.
پس چشم فرو میبندم و او واپسین را پچپچوار دم میزند:
- هستم.
#تیرالین
#پیچ_و_خم_دنج...
...که اگر نگریزم، بس در آن دریای ژرف فرو خواهم رفت.
که اگر گریزان نباشم، کس مرا رهایی دهندهاش نباشد؛ دستکم خودت، دلبر شیرین!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
****
دلبر... دلدار... معشوق... هر که هستی بازا!
بگویمت دلبر طناز، جای افسوس و خنده نباشد؟
تو دیوانهای یا که من؟
من دلدارم یا که تو؟...
...بودم و دل بر دیگری داده. به راستی من چه بودم؟
ولی هر چه بودم، هستم و خواهم بود؛ تا این جهان پابرجاست و ریشهی شیداییات در دل، من سودای دیدارت در سر دارم و تشنهی آن نگاه خیرهات باشم.
ای سر و سامانِ منِ شیدا؛ تا هنگامهی دیدارت با این دلداده، بدرودت و بدرودت...
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
...هنگامهی بازگشت است!
ترانهسرایی میگفت:
- دلدار من، دلدار من دل میبری و میروی...
به گمانم از توی بیوفا، از توی ستمکار سخن میگفت و این تویی که من هر دم ناسزایش میگویم؛ بسی با یک نگاه ژرف و پاک دل مرا برده...
پس بس است دیگر... بیا و دل رمیدهی مرا مرهم باش!
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
...ندوز؛ که خم میان ابرو و گذر چرا!
و بدان ما میتوانستیم به ناموری شیرین و فرهاد رسیم، اگر که پلهای پشت را به آتش دوزخ دگرگون[4] نمیساختیم.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
#TO_NO_ONE
_______________________________________
۱. دگرگون: تبدیل
۲. نوشیدن سیاهی افسون: تجربه ی اتفاقات ناگوار و حال...
...لَب به خنده گشود، من نیز.
ولی گویی راست سخناند، آنان که میگویند هر آغازی پایانی دارد.
پایان ما نیز یک گفتگوی نفرینی و ناچیز بود؛ ولی همان ناچیز نام سیلی سرخم روانه کرد و تو را از برم براند.
و نیز اکنون است، که از تو تنها اندیشه مانده و دیدارهای ناخواستهی شگفت.
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
...اشک به چاشنی عرق برهیم؛ نقاب اندازیم و چه گرهای[2] است، اگر به دیدار و رسیدنی شیرین روی آوریم.
آری، گوهر شب! نزدیک آی، که من به تنهایی خوش و ناخوشت را خریدارم.
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#TWICE
#behind_the_mask
_______________________________________
1. گره استعاره از مشکل
۲. تیمار...
...خوشرو میگویم:
- از دیدارتان نیکبختم.
و سیاه پوش وارسته در پاسخ، موسیقی را از گوشهایم دور میکند و میگوید:
- من نیز نیکبختم و...
سر به زیر میاندازد.
- گویی این همان دگرگونی جان است، که قلمها نگاشتهاند.
#تیرالین
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________
۱. کدیور...
...- من بسی شرمسارم، ولی این گرگ، من است، مهتر! اگر به روزگار پیشین بازگردم، آن گرگ تمامِ من است، که خونگرم زنَد و مرگ!
پس دستم گیر و بگریز!
#دل_نوشته
#تیرالین
#پیچ_و_خم_دنج
_______________________________________
۱. به برگ کاهش می سپارند: اهمیت نمی دهند
۲. واپسین: آخرین
۳. تیمار: غمخوار
4...