خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: ریحانه‌رادفر

  1. ~ریحانه رادفر~

    نقد و بررسی رمان تروما‌ی‌تلخ | ~Reihaneh Radfar~ کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...در این میان هم فردی پا به این بازی می‌گذارد. یک فرصت، چند دقیقه وقت اضافه و شاید هم یک بازیکن جدید به صفحه شطرنج این بازی... *** #ریحانه‌رادفر #تروما‌ی‌تلخ «این رمان اختصاصی در انجمن رمان 98 تایپ شده است و هر گونه کپی از آن طبقه ماده 5 حمایت از ناشرین، پیگرد قانونی دارد. حق نشر این...
  2. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...گُل کاشتن‌های آقای تمجید رو یادآوری نکنید ممنون می‌شم. این حاج‌آقا حاج‌آقایی که می‌گید به خیلی‌ها بدهکاره. اَشک‌هایم را پاک کردم و از جایم بلند شدم. اول‌اش کمی سرم گیج رفت، نزدیک بود بخورم زمین که آتوسا و چکامه زیر بـ*ـغلم و گرفتن رَها فقط منو نگاه می‌کرد و اشک می‌ریخت. #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  3. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...گفت: - باید ببریدش بیمارستان. رها در حالی که اشک می‌ریخت اومد جلو و گفت: - ترانه جونم.. ترانه.. ترانه تو رو خدا جواب بده. - بابا یکی زنگ بزنه اورژانش داره بیهوش می‌شه. کم‌کم چشمانم سیاهی رفت و دنیا را پیش رویم سیاه و تار می‌دیدم و فقط صدای رها و آتوسا توی گوشمه. *** #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  4. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...از بچه‌ها عذرخواهی کردم و رفتم دستشویی تا هم دست‌هایم را بشورم و هم ماتیک روی لـ*ـب‌ام را تجدید کنم. رفتم داخل دستشویی خدا رو شُکر کسی نبود دستانم را شستم و ماتیک‌کالباسی را از داخل کیفم در آوردم و رژ لـ*ـبم را با دقت فروان تجدید کردم و چند بار لبانم را روی هم فشار دادم. #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  5. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...یا با جین پاره نیان دانشگاه که زیرش تقلب باشه! یا.. ادامه حرفش نا تمام ماند، چون المیرا جوری بازویش را نیشگون گرفت که آروین دومتر پرید هوا.. در ادامه مظلوم گفت: - مشاهده فرمودین؟ در جوابش آتوسا هم خندید و جلو رفت و گونه‌ المیرا را بـ*ـو*سید و گفت: - انشالله خوشبخت بشید! #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  6. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...چهره هر دو دختر برایم آشنا بود اما یادم نمی‌اومد کجا دیدم‌شان. پسرا و دخترا رفتن درست روبروی میزما نشستند. آتوسا تا چشمش به آن پسر چشم و ابرو مشکیه افتاد، از جا پرید و رفت سمتش، تا چند ثانیه در فکر این کارش بودم که رفت جلوی پسره.. - وایی آروین تو اینجا چی کار می‌کنی؟ #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  7. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...- شما رو نمی‌دونم، امّا من خیلی با این کار ترانه حال کردم، دوستش غلط کرده از من خوشش بیاد. دهانم را باز کردم تا جواب رها را بدم که نفس ﻛوبید ﺗﻮ ﺳﺮم و سارا ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺖ ﮔﺮﻳﻪ ﮔﻔﺖ: - ﺧﺎک ﺗﻮ ﺳﺮت ﻛنم ﻣﻦ الهی.. ﭼﺮا ﻟﮕﺪ ﺑﻪ ﺑَﺨﺖ ﻣﺎ زدی آﺧﻪ؟ بَخت ﺧﻮدت ﻛﻪ خشک ﺷﺪ رﻓﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ چی‌ﻛﺎر داری؟ #تروما‌ی‌تلخ...
  8. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...هنوز «شهاب» را فراموش نکرده. امیرعلی هم با چهره‌ای مغموم به گلدان روی میز خیره شد. آتوسا اخم‌هایش را در هم کشید و من به وضوح شاهد این بودم که نفرت نسبت به کیاراد و خواهرش در چهره یک یک این افراد موج می‌زند. نفس با چهره‌ای درهم گفت: - می‌شه در مورد کیاراد حرف نزنیم؟ #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  9. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺎﺷﻪ. ﺑﺤﺚ ﺑﻬﺘﺮ از اﻳﻦ ﺳﺮاغ ﻧﺪارﻳﻦ؟ با قسمت اول حرفم نفس و بچه‌ها زدند زیر خنده. آهار اشکی که از شدت خنده گوشۀ چشمش جمع شده بود را کنار زد، گفت: - ﺑﺎﺷﻪ ﻳﻪ ﭼﻴﺰ دﻳﮕﻪ می‌ﮔﻴﻢ. ﺗﻮ ﺑﮕﻮ سارا. سارا: - ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮن اﻳﻨﺎ چی ﻛﺎره‌اند؟ ﻣﻦ و بچه‌ها ﻫﻤﺰﻣﺎن ﮔﻔﺘﻴﻢ: - اَﻫﻪ ول ﻛﻦ دﻳﮕﻪ. #تروما‌ی‌تلخ...
  10. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...این پازل نبود و من سعی بر کشف‌اش داشتم. باید آن دختر را پیدا می‌کردم. تنها شاهد ماجرا آن بود. ای‌کاش ستاره زنده بود. اصلی‌ترین تکه این ماجرا دست ستاره بود که حال با نبودش همه مهره‌ها را به هم ریخته بود. باید دوباره مهره‌ها را می‌چید تا الگوی بازی به درستی جلو برود. *** #تروما‌ی‌تلخ...
  11. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...- وای ترانه خودتی؟ خنده‌ای مستانه سر دادم. - پَ نَ پَ عمه گیتیه اومده ببینت، الانم دیدمت بای بای. ترنم با حرفی که زدم لبخند روی لـ*ـبش ماسید و زیر لـ*ـب گفت: - بی‌مزه. آتوسا : - بابا دمت جیز چه جیگری شدی واسه خودت. پرهام نگاهی به من و بعد نگاهی پیروزمندانه به آتوسا انداخت. #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  12. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...هاپو آلمانیه کجاست؟ شرکته؟ پرهام با صدایی محکم در حالی که رگه‌هایی از خنده درون‌اش بود گفت: - من این‌جام، آتوسا خانم بذار از راه برسی بعد شروع کن. آتوسا کمی جلو رفت که پرهام را دید، با ابروانی بالا رفته خندید و سریع حرف را عوض کرد: - بَه‌بَه حاج‌آقا، خوش گذشت سفر انزلی؟ #تروما‌ی‌تلخ...
  13. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...تو بپا. رسیدیم در خونه‌اشون گفت برم بالا امّا خدایی حوصله نداشتم به آتوسا گفتم توی ماشین منتظرش می‌مونم. نزدیک یه ربع گذشت. خواستم یه زنگ بزنم به گوشیش که خودش از در اومد بیرون. چند لحظه فقط خیره موندم بهش. اولین چیزی که نگاهم را معطوف خود کرد لنز مشکی درون چشمانش بود. #تروما‌ی‌تلخ...
  14. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...آقای به ظاهر محترم بهتره مواظب اون صورتت باشی خوشگلی هم دردسر داره، مخصوصاً تو که دورت عروسک چینی زیاده یه بلایی سرت میارم که عروسکات برات بال بال بزنند. منتظر باش جناب شازده رُهام پژوهش! نگاهم را از چهره قرمز شده از عصبانیت رُهام گرفتم و با چکامه از کلاس خارج شدیم. *** #تروما‌ی‌تلخ...
  15. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...رها آرام گفت: - چشم. الهی‌بگردم. مطمئن بودم، اگه کسی اینجا نبود، درس عبرتی به این پسر می‌داد که فراموش نکند. بی‌حرف کنارم نشست و استاد شروع کرد به درس دادند. کلاس تموم شد و با بچه‌ها از کلاس خارج شدیم، که داد رها رفت هوا. - پسره عوضی.. و دوباره برگشت داخل کلاس.. *** #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  16. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...که ناگهان، کلاس ترکید. چشم‌هایم را کامل باز کردم. وای‌خدای من درست می‌بینم؟! استاد سرش را از روی کتاب بالا آورد و خیره شد به تخته.. یک‌دفعه همۀ صداها قطع شد. به رها نگاه کردم رنگ‌اش شده بود عین گچ.. سفید سفید.. روی تخته عکس استاد جدید بود که مثل دلقک درست شده بود. #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  17. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...و رها را در آ*غو*ش گرفتند. بالاخره استاد هم آمد داخل کلاس و شروع کرد به درس دادند. در کل کلاس تمام حواسم به درس بود ولّی سنگینی نگاه کسی را روی خودم احساس می‌کردم، ولی هر بار که بر می‌گشتم تا نگاهش را غافل‌گیر کنم، پیدایش نمی‌کردم. بی‌خیالش شدم و به درس گوش سپردم. *** #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  18. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...به یکدیگر از کنار هم رَد می‌شدند. بدون آنکه تصور کنند شاید، روزی سرنوشت‌شان به یکدیگر گره بخورد!» رسیدیم سر خیابون دانشکده از سیاوُش خواستم نگه داره و اونم مطیعانه و بدون هیچ حرفی ماشین را نگه داشت. با خداحافظی کوتاه از ترنم اَزشون جدا شدم و داخل دانشگاه شدم. *** #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  19. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...زل زد توی چشم‌هام: - و یکی در به در شد، تنها شد! میان اشک‌هاش لبخندی زد و گفت: - اینو یادت رفت بگی داداش، ولی حالا یه نفر برام مونده، پس تو خودت رو ازم نگیر! اشک داخل چشمام جمع شد. رویم را برگرداندم و سرم را میان دستانم گرفتم و در رویای پایان این بازی گم شدم. *** #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
  20. ~ریحانه رادفر~

    ✺اختصاصی رمان تروما‌ی‌تلخ (جلد اول) | ~ریحانه رادفر~ کاربر انجمن رمان ٩٨

    ...«بی‌تو واسه نفس کشیدن، هوا نموند» «بی‌هم می‌میریم شبیه زنجیریم، یه لحظه دور ازهم آروم نمی‌گیریم!» «بارون دیونگی داره» «عاشق که بی عشقش طاقت نمیاره‌» «بی‌هم می‌میریم شبیه زنجیریم، یه لحظه دور از هم آروم نمی‌گیریم!» «بارون دیونگی داره» «عاشق که بی‌عشقش طاقت نمیاره» *** #تروما‌ی‌تلخ #ریحانه‌رادفر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا