خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
من کیستم؟ تا با شدم، سودای دیدار شما
اینم نه بس کاید به من، بویی ز گلزار شما؟

چشمم که هر دم می‌کند، غسلی به خوناب جگر
با این طهارت نیستم، زیبای دیدار شما!

سیم سیاه قلب اگر، هرگز نپالودی مژه
کی نقد اشک ما روان، گشتی به بازار شما؟

ای هر سر موی تو را، سرمایه هستی بها!
با آن که من خود نیستم، هستم خریدار شما

باری است سر بر دوش من، خواهد فکند این بار، من
باری، چو باری می‌کشیم بر دوش هم بار شما

با آنکه مویی شد تنم، از جور هجران و ستم
حاشا که من مویی کنم، تقصیر در کار شما

دل با عذار ساده‌ات، جمعیتی دارد، ولی
تشویش سلمان می‌دهد، هندوی طرار شما


اشعار سلمان ساوجی

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
قبله ما نیست، جز محراب ابروی شما
دولت ما نیست، الا در سر کوی شما

روز محشر، در جواب پرسش سودای کفر
هیچ دست آویز ما را نیست، جز موی شما

ماه تابان را شبی نسبت، به رویت، کرده‌ام
سالها شد، تا خجالت دارم، از روی شما

مرده خاکم که او می‌پرورد سروی چو تو
زنده بادم که او می‌آورد بوی شما

اینکه بر چشمم، سیاه و تنگ دل یاری، ولی
کس نمی‌گوید حدیث سخت، در روی شما

بر نمی‌دارم سر از زانو، ز رشک طره‌ات
تا چرا سر بر نمی‌دارد، ز زانوی شما

چشم تنگت، تر تاز و حاجبت پیشانی است
زان نمی‌آید کسی در چشم جادوی شما

گرم بدم گویی و نیکویی، به هر حالت که هست
هست، سلمان، از میان جان، دعا گوی شما


اشعار سلمان ساوجی

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
بی‌گل رویت ندارد، رونقی بستان ما
بی حضورت، هیچ نوری نیست، در ایوان ما

گر بسامان سر کویش رسی ای باد صبح
عرضه داری شرح حال بی سرو سامان ما

در دل ما، خار غم بشکست و در دل غم، بماند
چیست یاران، چاره غمهای بی‌پایان ما؟

دوستان، گویند دل را صبر فرمایید صبر
چون کنیم ای دوستان، دل نیست در فرمان ما؟

در فراقش نیست یا رب زندگانی را سبب
سخت رویی فلک یا سستی پیمان ما

در فراق دوست، دل، خون گشت و خواهد شد بباد
دوستان بهر خدا جان شما و جان ما

در فراقش، بعد چندین شب، شبی خواهم ربود
می‌شنیدم در شکر خواب از لـ*ـب سلطان ما

بار هجر ما، که کوه، از بردن او عاجز است
چون تحمل می‌کند گویی دل سلمان ما؟


اشعار سلمان ساوجی

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نوبهار و عشق و سرخوشی، خاصه در عهد شباب
می‌کند، بنیاد مستوری مستوران، خراب

غنچه مستور صاحبدل، نمی‌بینی که چون
بشنود، بوی بهار، از پیش بردارد نقاب

بوی عشرت در بهار، از لاله می‌آید که اوست
در دلش، سودای عشق و در سرش جام نوشیدنی

دور باد، از نرگس صاحب نظر چشم بدان
کو چو چشمت، بر نمی‌دارد سر از سرخوشی و خواب

مدعی منعم مکن، در عاشقی، زیرا که نیست
عقل را با پیچ و تاب زلف خوبان، هیچ تاب

چشم نرگس دل به یغما برد و جان، گر می برد
ترک سرمست معربد را، که می‌گوید جواب؟

ای بهار روی جانان! گل برون آمد ز مهد
تا به کی باشد گل رخسار از ما، در حجاب؟

نسخه حسن رخت را عرض کن بر جویبار
تا ورق‌های گل نسرین، فرو شوید به آب

بلبلان اوصاف گل گویند و ما وصف رخت
ما دعای پادشاه کامران کامیاب

سایه لطف الهی، دندی سلطان که هست
آسمان سلطنت را رای و رویش آفتاب


اشعار سلمان ساوجی

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
چشمه چشم من از سرو قدت یابد، آب
رشته جان من از، شمع رخت دارد، تاب

تشنه لـ*ـب گردد سراپای جهان، گردیدم
نیست سرچشمه، به غیر از تو و باقی است، سراب

غم سودای تو تا در دل من، خانه گرفت
خانه‌ام کرده خراب است غم خانه، خراب

آنچنان، آتش عشق تو، خوش آمد دل را
که بیفتاد، به یکبارگی از چشمم، آب

دیده از شوق تو تا، لـ*ـذت بیداری یافت
هیچ در چشم من ای دوست، نمی‌آید خواب

عجب از زمره عشاق لـ*ـبت، می‌مانم
که همه سرخوش و خرابند به یک جرعه، نوشیدنی

ز چه رو بر همه تابی و نتابی، بر من
آفتابا منمت خاک و برین خاک، بتاب

روز پرسش که به یک ذره بود گفت و شنید
عاشقان را نبود جز ز دهان تو جواب

زان خلایق که درآیند، به دیوان شمار
مثل سلمان عجب از ز آنچه در آید حساب


اشعار سلمان ساوجی

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
چشمم از پرتو خورشید رخت، گیرد آب
رویت از آتش اندیشه دل یابد تاب

چشم سرخوش تو که بر هر طرفی، می‌افتد
بر من افتاد، زمستی و مرا کرد خراب

با خیال تو مرا، خواب نیاید در چشم
کو خیالت که طلب می‌کندش، دیده در آب

اگر از دیده تو را رغبت خواب است، مگر
آب او ریزی وزین بخت، کنی خواهش آب

به تمنای لـ*ـب لعل تو گردد، بر کف
آتشین جان رسانیده به لـ*ـب، جام نوشیدنی

چون ترا شمع صفت، با همه کس رویی هست
من که پروانه‌ام ای شمع! ز من روی متاب

چون نه از آب و گلی، بلکه همه جان و دلی
که گر از ماء و ترابی، پس ازین ما و تراب

دیگران را هـ*ـوس جنت اگر می‌باشد
روضه جنت سلمان در توست، از همه باب


اشعار سلمان ساوجی

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
جمال خود منما، جز به دیده پر آب
روا مدار، تیمم به خاک، در لـ*ـب آب

تو شمع مجلس انسی، متاب روی از من
تو عین آب فراتی مده فریب سراب

کسی که سجده گهش، خاک آستانه توست
فرو نیاورد او، سر به مسجد و محراب

مکن به بوک و مگر عمر را تلف سلمان
بست که گشت بدین صرف، روزگار شباب


اشعار سلمان ساوجی

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
غمزه سرمست سـ*ـاقی، بی‌نوشیدنی
کرد هشیاران مجلس را خراب

دوستان را خواب می‌آید ولی
خوش نمی‌آید مرا بی‌دوست، خواب

تنگ شد بی پسته‌ات، بر ما جهان
تلخ شد بی‌شکرت، بر ما نوشیدنی

روی خوبت، ماه تابان من است
ماه رویا! روی خوب از من متاب

گر خطایی کرده‌ام، خونم بریز
بی‌خطا کشتن چه می‌بینی صواب؟

گل ز بلبل، روی می‌پوشد هنوز
ای صبا! برخیز و بردار این حجاب

در جمال عالم آرایت، سخن
نیست کان روشن‌تر است از آفتاب

عقل بر می‌تابد از زلفت، عنان
عقل را با تاب زلفت، نیست تاب

چشمم از لعلت، حکایت می‌کند
می‌چکاند راستی، در خوشاب

آب، بگذشت از سر سلمان و او
همچنان وصل تو می‌جوید در آب


اشعار سلمان ساوجی

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
ای گل رخسار تو! برده ز روی گل، آب
صحبت گل را رها کرده به بویت گلاب

سایه سرو تو ساخت، پایه بختم، بلند
نرگس سرخوش تو کرد، خانه عقلم خراب

عشق رخت دولتی است، باقی و باقی فنا
خاک درت شربتی است، صافی و عالم سراب

سر جمالت به عقل، در نتوان یافتن
خود به حقیقت نجست، کس به چراغ، آفتاب

گرچه رخت در حجاب، می‌رود از چشم ما
پرده ما می‌درد حسن رخت، بی‌حجاب

طرف عذار از نقاب، باز نما یک نظر
ورچه کسی بر نبست، طرفی از او جز نقاب

دولت دیدار را، دیده ندانست، قدر
می‌طلبد لا جرم، نقش خیالش در آب

سرو سرافراز من، سایه ز من برمگیر
ماه جهان‌تاب من، چهره ز من برمتاب

بی‌تو من و خواب و خور؟ این چه تصور بود؟
سـ*ـینه عشاق و خور دیده مشتاق و خواب؟

سـ*ـاقی مجلس بده! باده که خواهیم رفت
ما به هوای لـ*ـبش، در سر می، چون حباب

خاطر سلمان ازین، خرقه ازرق گرفت
خیز که گلگون کنیم، جامه، به جام شـ*ـراب


اشعار سلمان ساوجی

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
ز باغ وصل تو یابد، ریاض رضوان، آب
ز تاب هجر تو دارد، شرار دوزخ، تاب

بر حسن و عارض و قد تو برده‌اند، پناه
بهشت طوبی و «طوبی ابهم و حسن ماب»

چو چشم من، همه شب جویبار باغ بهشت
خیال نرگس نست تو بیند، اندر خواب

بهار، شرح جمال تو داده، در یک فصل
بهشت، ذکر جمیل تو کرده در هر باب

لـ*ـب و دهان تو را، ای بسا! حقوق نمک
که هست، بر جگر ریش و سـ*ـینه‌های کباب

بسوخت این دل خام و به کام دل نرسید
به کام اگر برسیدی، نریختی خوناب

گمان بری که بدور تو، عاشقان مستند
خبر نداری از احوال زاهدان خراب

نقاب بازگشای، تا کی این حجاب کنی
از این نقاب چه بر بسته‌ای، به غیر حجاب

بدید روی تو را گل فتاد، در آتش
شنید بوی تو، وز شرم گشت آب گلاب

مرا به دور رخت شد، پدید جوهر لعل
پدید می‌شود از آفتاب عالم تاب


اشعار سلمان ساوجی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا