![1441 Messages](/styles/XENTR/ReputationSystem/fullstar-4.png)
- عضویت
- 24/7/18
- ارسال ها
- 1,441
- امتیاز واکنش
- 26,773
- امتیاز
- 373
- زمان حضور
- 16 روز 13 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
و بعد مقنعه را روی سرم کشیدم. دماوند هم نگاهش را دزدید. مادر دماوند با ناراحتی گفت:
- ببخش عزیزم فکر کردم دماوند پائینه. ببخش گلم. دماوند اصلا نگاه نکردها.
اشکال ندارد سمیه جان. یک نظر حلال است. دماوند آن طرف داشت از خنده منفجر میشد و من هم مثلا شرمزده گفتم:
- فکر کنم من برم پائین بهتر باشه.
سمیه جان شانه ام را گرفت و گفت:
- ناراحت...
- ببخش عزیزم فکر کردم دماوند پائینه. ببخش گلم. دماوند اصلا نگاه نکردها.
اشکال ندارد سمیه جان. یک نظر حلال است. دماوند آن طرف داشت از خنده منفجر میشد و من هم مثلا شرمزده گفتم:
- فکر کنم من برم پائین بهتر باشه.
سمیه جان شانه ام را گرفت و گفت:
- ناراحت...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان این مرد ویران است | سنآتور[SheRviN DoKhT] کاربر انجمن رمان ۹۸
![forum.roman98.com](https://forum.roman98.com/styles/default/xenforo/Roman98.png)
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
![roman98.com](https://roman98.com/wp-content/uploads/34.png)