خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,969
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
من نمی‌گویم مسئولیت همهٔ ما به یک اندازه است – و قصد ندارم قربانیان را با قاتلانی که در کمال خونسردی آنها را می‌کُشند یکی بدانم. همهٔ حرفم این است که نوعی همدستیِ پنهان وجود دارد؛ می‌خواهم بگویم همهٔ ما از سرِ فرصت‌طلبی و ترس در تداوم‌یافتنِ این جنگ شریک و همدستیم. زیرا با بستن چشم‌هایمان، با ادامه‌دادن به خریدمان، با کارکردن رویِ زمینمان، با تظاهرکردن به اینکه اتفاقی نیفتاده است، با این فکر که این مشکل ما نیست، درواقع داریم به آن «دیگری‌ها» خیـ*ـانت می‌کنیم – و نمی‌دانیم آیا این مسئله اصلاً راه‌حلی دارد یا نه. اما آن‌چه متوجهش نیستیم این است که با چنین مرزبندی‌هایی داریم خودمان را هم گول می‌زنیم. با این‌کار درواقع خودمان را هم در معرض این خطر قرار می‌دهیم که در شرایطی متفاوت، ما تبدیل به آن «دیگری» شویم.

– از کتاب بالکان اکسپرس اثر اسلاونکا دراکولیچ

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,969
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
از گرسنگی که بگذریم ناخوشی بدترین دشمن بیچارگان است.

– کتاب مروارید اثر جان شتاین‌بک


انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,969
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
آدمیزاد انتقام می‌گیرد، چون عدالت را در این می‌بیند. پس دلیل اولیه و اصلی را پیدا کرده، اساس کار را یافته و آن همان عدالت است. در نتجیه از همه جهت خیالش راحت می‌شود و با آرامش انتقامش را می‌گیرد و موفق هم هست، چون باور دارد کاری شرافتمندانه و عادلانه می‌کند. من اما اینجا نه عدالتی می‌بینم، و نه در این کار، نیکی و خیری می‌یابم. و به تبع آن، تنها از روی خباثت است که دست به انتقام می‌زنم. تنها خباثت می‌تواند همه تردیدم را از بین ببرد و بر همه چیز غلبه کند. همین طور است، تنها خباثت می‌تواند در کنار دلیل اصلی بنشیند و ترکیب کاملا موفقی به دست بدهد و آن دلیل اصلی را تکمیل کند، چرا که خباثت خودِ دلیل نیست. اما چه کنم که خباثت هم ندارم.

– از کتاب یادداشت‌های زیرزمینی اثر داستایفسکی


انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,969
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
«مردها موجودات عجیبی هستند!» زیبیله هنوز هم بر این عقیده است: «شما مردها با آن جد و جهدتان! گاهی ساعت‌ها، روزها یا حتی هفته‌ها به نظر می‌رسد جز همنشینی با زن محبوب خود آرزویی ندارید، بی‌محابا می‌کوشید به او برسید، از هیچ اقدامی روگردان نیستید، ظاهرا از هیچ خطری نمی‌ترسید، از این‌که مضحکه‌ی این و آن شوید هراسی به دل راه نمی‌دهید، اگر کسی سد راهتان شود حتی از قساوت و بی‌رحمی هم ابایی ندارید، به نظر می‌رسد دنیاست و آن زن، زن محبوب شما… و بعد به یک چشم‌برهم‌زدن همه‌چیز تغییر می‌کند، ناگهان معلوم می‌شود که جلسه‌ای مهم در پیش است، جلسه‌ای چنان مهم که به‌ناچار همه‌چیز باید مطابق با آن سامان بگیرد. شما مردها یکباره به جنب‌وجوش می‌افتید، زن محبوبتان به موجودی مهربان، اما مزاحم تبدیل می‌شود. بله، من ملاحظه‌کاری مسخره‌ی شما را با غریبه‌ها خوب می‌شناسم، اما در ارتباط با زنی که دوستتان دارد از ملاحظه خبری نیست. شما مردها با آن نگاه جدی‌تان به زندگی! کنفرانس قضایی بین‌المللی، مدیریت گالری، ناگهان دوباره مسایلی مطرح می‌شوند که در موردشان هیچ‌گونه کوتاهی‌ای جایز نیست! و وای به حال آن زنی که چنین مسایلی را درک نکند و احتمالا بخواهد به آن‌ها بخندد! بعد، به یک چشم‌برهم‌زدن رفتاری پیش می‌گیرید شبیه به هانسِ کوچک موقع رعد و برق. غیر از این است؟ شما مردها برای آن‌که در ورطه‌ی ناامیدی نغلتید، برای آن‌که در این دنیای سراسر جدی به‌رغم همه‌ی دادستانی‌ها و نمایشگاه‌ها احساس بطالت نکنید، سراغ ما می‌آیید، به ما نیاز دارید… خدا می‌داند!»

– از رمان اشتیلر اثر ماکس فریش

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,969
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعضی دوستی‌ها بسیار عجیبند. طرفین هر دو می‌خواهند خون هم را بریزند و گوشت بدن هم را بجوند. تمام عمر بدین سان روزگار می‌گذرانند اما جدایی از هم را برنمی‌تابند. حتی می‌شود گفت که جدایی‌شان به هیچ روی ممکن نیست. اگر یکی از سر بهانه‌جویی و لجاج پیوند بگسلد اول خود بیمار می‌شود و شاید حتی بمیرد.

– از کتاب شیاطین اثر داستایفسکی

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,969
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
فرض کنید دو کودک در حال غرق‌شدن هستند و شما تنها برای نجات یکی از آن‌ها فرصت دارید. یکی از این دو فرزند شما و دیگری فرزند یک غریبه است. آیا اشتباه است که فرزند خود را نجات دهید؟ آیا بهتر نیست شیر یا خط کنید؟ اکثر مردم می‌گویند نجات فرزند خودتان هیچ ایرادی ندارد، و به نظرشان عجیب است که در چنین شرایطی، رعایت انصاف مستلزم شیر یا خط انداختن باشد. در ورای این واکنش این فکر قرار دارد که والدین در برابر رفاه فرزندانشان مسئولیت‌های خاصی دارند. برخی می‌گویند که این مسئولیت ناشی از ضایت است؛ با تصمیم به بچه‌دارشدن، والدین داوطلبانه با مراقبت ویژه از آنان موافقت می‌کنند.

– از کتاب عدالت چه باید کرد؟ اثر مایکل سندل

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,969
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر مردم بچه‌ها را به حال خود بگذارند، اگر معلمان سربه‌سرِ آنها نگذارند، اگر پدر و مادرها اصرار نداشته باشند که افکار آنها را به راه معین بکشانند و بر احساسات آنها سلطه یابند – بر افکار و احساساتی که برای همگان معمایی به‌شمار می‌آید (آخر مگر من و شما همدیگر را، فرزندانمان را، پدرانمان را، همسایه‌مان را تا چه اندازه می‌شناسیم؟ آیا می‌دانید افکار پسرک یا دخترکی که زیردست شماست چقدر زیباتر و مقدس‌تر از افکار آدم خرفی است که دنیا او‌ را فاسد کرده و مهار آن پسرک یا دخترک را در دست دارد؟) – حرف من این است که اگر پدرها و مادرها و معلم‌ها فرزندان خود را اندکی آزاد می‌گذاشتند زیان کمتری به‌بار می‌آمد، گرچه شاید مبلغ کمتری از صرف‌ونحو لاتین یاد می‌گرفتند.

– از کتاب بازار خودفروشی اثر ویلیام تکری

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,969
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماه مانند نرینه‌ای چشم‌چران است. پدر آفتاب را دوست می‌داشت، خورشید می‌سوزاند و برشته می‌کند و می‌جوشاند، کسی هم نمی‌تواند حتا از دور به چشم‌های خورشید خیره شود. سر را پایین می‌اندازد و چشم‌ها را می‌بندد. بی‌شرفی ماه از آن است که دور از چشم خورشید فرار می‌کند و راز شب‌ها را برملا می‌سازد.

– از کتاب حصار و سگ‌های پدرم اثر شیرزاد حسن

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,969
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
از دور ریختن عقایدی که بمن تلقین شده بود آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم – تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود – فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته میکرد – من هنوز باین دنیایی که در آن زندگی میکردم، انس نگرفته بودم، دنیای دیگر بچه دردمن میخورد؟ حس میکردم که این دنیا برای من نبود، برای یکدسته آدمهای بی‌حیا، پررو، گدامنش، معلومات‌فروش چاروادار و چشم و دل گرسته بود – برای کسانی که بفراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دم می‌جنبانید گدائی میکردند و تملق می‌گفتند – فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته می‌کرد.

– کتاب بوف کور اثر صادق هدایت

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,969
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
آدمهای بیچاره بوالهوسند – یعنی طبیعت آنها را اینطوری ساخته است. این بار اولی نیست که چنین چیزی را احساس می‌کنم. آدم بیچاره همیشه مظنون است، به دنیای خداوند از زاویه دیگری نگاه می‌کند و پنهانی هر آدمی را که می‌بیند گز می‌کند، با نگاه خیره مشوشی او را نگاه می‌کند، و با دقت به هر کلمه‌ای که به گوشش می‌رسد گوش می‌دهد – آیا دارند درباره او حرف می‌زنند؟ آیا دارند می‌گویند که به چیزی نمی‌ارزد، و آیا فکر می‌کنند که این آدم چه احساساتی دارد و از این منظر و آن منظر به چه می‌ماند؟ و وارنکا، همه می‌دانند که یک آدم بیچاره از یک تکه‌گلیم پاره‌پوره هم بی‌ارزشتر است و نمی‌تواند امیدی به جلب احترام دیگران داشته باشد، و هرچه هم این نویسنده، این آدمهای قلم‌انداز، هرچه که بنویسند! آدم بیچاره همیشه همان خواهد ماند که از اول بوده است.

– کتاب بیچارگان اثر داستایفسکی

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا