خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه

به همين سادگی آدم اسير می‌شود و هيچ كاری هم نمی‌شود كرد. نبايد هرگز به زنان و مردان عاشق خنديد!
همين جوری دو تا نگاه در هم گره می‌خورد و آدم ديگر نمی‌تواند در بدن خودش زندگی سلام كند، می‌خواهد پَر بكشد!
عباس معروفی، کتاب سال بلوا


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه

عزیز دلم! طفلک بیچاره! تو تحسین کننده‌ای قابل سرزنش و کاملاً کودن داری.. و اما سعی کن علاقه و نگرانی مرا نسبت به خودت درک کنی، توجه داشته باشی به ناشکیبایی وحشتناکم، که تنها و یگانه عذابِ روحی من است :
به ناتوانی‌ام در مواجهه با مسائل نامربوط
به زندگی در اداره با چشمانی مدام دوخته به در
به افکار تحمل ناپذیری که هنگام خوابیدن به مغزم خطور می‌کند
به راه رفتن در خواب
به سکندری خوردن و بی‌حوصله قدم زدن در خیابان‌ها
به قلبم که دیگر نمی‌تپد و فقط عضله‌ای است که زور میزند.

فرانتس کافکا، نامه به فلیسه


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
Reactions: *KhatKhati*

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
این مردم چیزی نیست که در یکدیگر نبینند و خرابش نکنند؛ سلامتی، خوش‌نامی، دوستی، آسایش! و دلیل عمدهٔ آن‌هم بلاهت است و کج‌فهمی و تنگ‌نظری. چون که وقتی پای حرفشان می‌نشینی، به‌راستی هیچ منظور بدی نداشته‌اند. گاهی‌وقت‌ها دلم می‌خواهد به پایشان بیفتم و تمنا کنم این‌قدر دیوانه‌وار توی دل و رودهٔ هم نکاوند.

– رمان رنج‌های ورتر جوان اثر یوهان ولفگانگ فون گوته


انجمن رمان نویسی


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی وزن اضافه میکنی، وقتی وزن کم میکنی، یا وقتی وزن غیرقابل قبولت را ثابت نگه می‌داری، بدنت سوژه‌ای‌ست برای اظهار نظر. مردم به سرعت درباره خطرات چاقی آمار و اطلاعات در اختیارت قرار می‌دهند، گویی که فقط چاق نیستی بلکه نسبت به حقایق بدنت و جهانی که به شدت با آن نامهربان است به طرز شگفت‌انگیزی احمق، ناآگاه و متوهم نیز هستی. این اظهار نظرها اغلب در قالب نگرانی بیان می‌شوند، در قالب اینکه مردم فقط خیر شما را می‌خواهند. آنها فراموش می‌کنند که یک انسان هستی. تو بدنت هستی، نه چیزی بیشتر، و بدنت باید خیلی خوب کوچکتر شود.

– کتاب گرسنگی اثر رکسان گی

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
آنچه کمونیسم به ما القا کرده بود، دقیقا همان سکون و بی‌حرکتی بود، این بی‌آیندگی، بی‌رویایی، ناتوانی از تصور زندگی به شکلی دیگر. تقریبا امکان نداشت بتوانی به خود دلگرمی بدهی که این دورانی گذراست، خواهد گذشت، باید بگذرد. برعکس، یاد گرفته بودیم فکر کنیم هر کاری هم که بکنیم، وضع همیشه همان‌جور می‌ماند. نمی‌توانیم تغییرش بدهیم. به نظر می‌رسید گویی آن سیستم قادر مطلق، خودِ زمان را هم اداره می‌کند. به نظر می‌رسید کمونیسم ابدی است، ما به زندگی در آن محکوم شده‌ایم، خواهیم مرد و فروپاشی آن را نخواهیم دید.

– کتاب کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم اثر اسلاونکا دراکولیچ

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلیران برای دست یافتن به خیری که می‌طلبند هیچ ترسی از خطر ندارند. دوراندیشان از هیچ تلاشی روی برنمی‌گردانند. مردمان ترسو و نادانند که چون سختی را برنمی‌تابند خیر خود را بازنمی‌یابند و به آرزوی آن بسنده می‌کنند. گرچه پستی‌شان توانایی در پی آن رفتن را از ایشان گرفته است ولی بنا بر سرشت خویش هنوز به خواستن آن توانا مانده‌اند. همین است که هر انسانی، چه خردمند و چه نادان، و چه بی‌باک و چه ترسو، هر چیز نیکی را آزرو می‌کند، هر چیز که اگر به دست بیاید شادکامی و خوشبختی او را فراهم می‌آورد. تنها یک چیز است که نمی‌دانم چرا آدمیان به رغم سرشت خویش از خواستن آن بازمی‌مانند. آن چیز همان آزادی است که با این حال چنان گوهر فرخنده‌ای است که اگر از دست برود همه ناکامی‌ها یکی پشت دیگری از راه می‌رسند و هر چیز نیکی هم که به جا مانده باشد عطر و طعم خود را از دست می‌دهد زیرا بندگی آن را تباه می‌کند.

– کتاب گفتار در بندگی خودخواسته اثر اتیین دولا بوئسی

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
برای ارتباط واقعی با یک فرد، ابتدا باید با خود مربوط شد. اگر نتوانیم تنهایی‌مان را در آ*غو*ش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست. تنها زمانی که فرد بتواند همچون شاهینی – بی‌نیاز از حضور دیگری – زندگی کند، توانایی عشق ورزیدن خواهد یافت؛ تنها در این صورت است که بزرگ شدنِ دیگری برایش مهم می‌شود.

– رمان وقتی نیچه گریست اثر اروین د. یالوم

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
ما معمولا کسی را خوشبین می‌دانیم که نیمه پر لیوان را می‌بیند. این میزان از خوشبینی، تازه اول کار فرد رواقی است. او بعد از نشان دادن خوشحالی‌اش از اینکه به جای یک لیوان نیمه‌خالی لیوانی نیمه‌پر دارد، از این هم که اصلا لیوانی دارد ابراز خرسندی می‌کند: ممکن بود لیوانش شکسته یا حتی دزدیده شده باشد. اگر آن فرد رواقی دوآتشه‌ای باشد یک گام از این هم پیش‌تر می‌رود از اعجاب ظروف شیشه‌ای حرف می‌زند: ظروفی که ارزان و نسبتا مقاومند، طعم و بویی به محتوایشان نمی‌دهند و عجب معجزه‌ای! حتی می‌توانی تویشان را ببینی. شاید اینها کمی مسخره به نظر بیاید اما برای کسانی که توانایی لـ*ـذت بردن را از دست نداده‌اند، جهان جای شگفت‌انگیزی است.

– کتاب فلسفه‌ای برای زندگی اثر ویلیام اروین

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
انسان تا زمانی که آزاد بماند دیگر دغدغه‌ی بی‌وقفه و آزاردهنده‌ای برایش نمی‌ماند جز یافتن کسی که هرچه زودتر در برابرش تعظیم کند. اما انسان چیزی را می‌جوید در پایش بیفتد که بی‌چون‌وچرا باشد، به قدری بی‌چون‌وچرا که همه‌ی انسان‌ها بی‌درنگ در پرستش همگانی‌اش اتفاق نظر داشته باشند. چون دغدغه‌ی این موجودات ترحم‌انگیز فقط یافتن چیزی نیست که من یا دیگری بتواند در برابرش تعظیم کند، بلکه یافتن چیزی است که هرکس دیگری نیز به آن ایمان آورد و در برابرش تعظیم کند، چون ناگزیر همه‌چیز باید باهم باشد.

– رمان برادران کارامازوف اثر داستایفسکی

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
ما آمادگی زیادی داریم که حرف‌هایی را به عنوان حقیقت به خاطر بسپاریم حتی چس از آنکه اعتبار آنها مخدوش شده و از بین رفته است. مثلا، اگر شایعه‌ای پخش شود که فلان سیاستمدار مشهور یک بار موقع سخنرانی انتخاباتی غش کرده است، و بعد معلوم شود این داستان جعلی بوده است، درصد چشمگیری از مردم همچنان آن را به عنوان واقعیت به یاد می‌سپارند – حتی اگر پیش از شنیدن این داستان جعلی، نخست کذب و بطلان آن به اطلاعشان رسیده باشد. در روانشناسی این را «تاثیر حقیقت موهوم» می‌نامند. آشنایی اعتبار می‌آورد.

– از کتاب دروغ اراده آزاد اثر سام هریس

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا