خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,049
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
نمی‌خوام بهت بگم فقط آدمای تحصیل‌کرده و محقق می‌تونن چیزای باارزشی به دنیای ما اضافه کنن. اصلا این‌جوری نیس. ولی معتقدم که آدمای تحصیل‌کرده و محقق، اگه هوش و خلاقیت داشته باشن – که متاسفانه بیش‌ترِشون ندارن – احتمالا آثارِ بی‌نهایت باارزشی از خودشون به‌جا می‌ذارن تا اونایی که هوش و خلاقیتِ نصفه‌نیمه دارن. اونا معمولا نظرشونو روشن‌تر بیان می‌کنن و معمولا هم مشتاقن که پی افکارشونو تا آخر بگیرن. و از همه مهم‌تر، در اکثر موارد از متفکرای غیرمحقق و تحصیل‌نکرده متواضع‌تَرن. می‌فهمی چی می‌گم؟

– کتاب ناتور دشت اثر سلینجر

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
Reactions: SheRviN DoKhT

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,049
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
نمی‌توان افعی را به خاطر زهری که در دهان دارد ولو آن زهر مسبب مرگ کسی شود سرزنش کرد، چون طبیعت است که آن زهر را به او داده است، مرا نیز به خاطر این که زیبا آفریده شده‌ام نباید سرزنش کرد. زیبایی در وجود زن نجیب به آتشی می‌ماند که از دسترس دور بماند و به شمشیری که در گوشه‌ای افتاده باشد. وقتی کسی به آن دو نزدیک نشود نه آتش می‌سوزاند و نه شمشیر می‌برد.

– کتاب دن کیشوت اثر سروانتس

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
Reactions: SheRviN DoKhT

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,049
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
رام‌ترین نوع بی‌شعورها، بی‌شعورهای آب‌زیرکاهند. البته منظور این نیست که این نوع بی‌شعورها کم‌خطرتر از بقیه بی‌شعورهایند، بلکه منظور این است که زیاد به چشم نمی‌آیند. بی‌شعورهای آب‌زیرکاه با مشاهده واکنش جامعه نسبت به بی‌شعورهای تمام‌عیار ترجیح می‌دهند که پشت نقابی از مهربانی و خونسردی پنهان شوند، اما در عین حال همواره می‌دانند که چگونه این خنجر غلاف‌شده را به‌موقع بیرون بکشند و بدون اینکه هیچ‌کس تصورش را بکند، کار خودشان را بکنند.

– کتاب بیشعوری اثر خاویر کرمنت

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,049
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
ما مرتدین بر این عقیده‌ایم که اگر مردی ناگزیر از تحمل چیزی است، باید آن را به بهترین وجهی تحمل کند؛ و اگر در زیر آن پشت دو تا نماید، وای بر احوال او. اما یک مرد مسیحی، مویه‌کنان، به خدا یا مقدسین خود روی می‌آورد؛ و اگر آنان یاری‌اش ندادند، متوجه دشمنان خود می‌شود؛ او همیشه قادر به یافتن پشتی است که بار خود را بر آن انتقال دهد.

– کتاب خرمگس اثر اتل لیلیان وینیچ

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,049
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
در تاریخ، هیچ عدالتی نیست. وقتی که مصیبتی به‌بار می‌آید، تقریبا همیشه فقرا به‌مراتب بیش از ثروتمندان گرفتارش می‌شوند، حتی اگر در وهله اول ثروتمندان مسبب آن فاجعه بوده باشند.

– انسان خداگونه اثر یووال نوح هراری

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
Reactions: SheRviN DoKhT

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,049
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
احساس می‌کنم دشوارترین کارها برای نویسنده – دست‌کم برای من – زندگی کردن است. واقعاً چگونه باید زندگی کنم؟ همیشه احساس می‌کرده‌ام بلد نیستم زندگی کنم و آیا برای دیگران، دشوارترین امور زندگی‌کردن نیست؟ چقدر دشوار است زندگی‌کردن! فقط پس از اینکه کاری در نوشتن انجام می‌دهم، تازه به یاد می‌آورم که گویا در حین کار، مشغول زندگی‌کردن بوده‌ام و بس! و چه ثمر؟ چون وقتی به یادش می‌افتم که دیگر گذشته است! او را که خبر شد، خبری باز نیامد!

– نون نوشتن اثر محمود دولت آبادی

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
Reactions: SheRviN DoKhT

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,049
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
قدر پول باید به اندازه‌ای نزد یک جنتلمن ناچیز باشد که نبودش نتواند آرامش او را برهم زند.

– قمارباز اثر فیودور داستایوسکی

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,049
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
من وقتی هـ*ـوس چیزی بکنم می‌دانی چه می‌کنم؟ آنقدر از آن چیز می‌خورم تا دلم را بزند و دیگر هیچ گاه فکرش را نکنم، یا اگر هم فکرش را کردم حال استفراغ به‌من دست بدهد. وقتی بچه بودم مرده گیلاس بودم. زیاد هم پول نداشتم و نمی‌توانستم یک دفعه مقدار زیادی بخرم، به‌طوری که هر وقت گیلاس می‌خریدم و می‌خوردم باز هوسش را می‌کردم. روز و شب فکر و ذکری به‌جز گیلاس نداشتم و براستی که از نداشتن آن در رنج بودم. تا اینکه یک روز عصبانی شدم یا خجالت کشیدم، درست نمی‌دانم. فقط حس کردم که در دست گیلاس اسیرم، و همین خود، مرا مضحکه مردم کرده‌بود. آن وقت چه کردم؟ یک شب پاشدم و پاورچین پاورچین رفتم جیبهای پدرم را گشتم، یک مجیدیه نقره پیدا کردم و آن را کش رفتم و صبح زود به‌سراغ باغبانی رفتم. یک زنبیل گیلاس خریدم، در خندقی نشستم و شروع به‌خوردن کردم. آنقدر خوردم و خوردم و هی خوردم تا شکمم باد کرد. لحظه‌ای بعد معده‌ام درد گرفت و حالم بهم‌خورد. آره ارباب، هی استفراغ کردم و کردم، و از آن روز به‌بعد دیگر هـ*ـوس گیلاس در من کشته‌شد؛ به‌طوری که دیگر تاب دیدن عکس گیلاس را هم نداشتم. نجات پیدا کرده‌بودم. نگاهشان می‌کردم و می‌گفتم: «دیگر احتیاجی به‌شما ندارم!» بعدها همین کار را با نوشیدنی و توتون هم کردم.

– کتاب زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس

انجمن رمان نویسی
رمان98


یک قاچ کتاب

 

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
مردم یک جامعه وقتی کتاب می‌خوانند، چهرهٔ آن جامعه را عوض می‌کنند، یعنی به جامعه‌شان چهره می‌دهند. یک جامعهٔ بی‌چهره را می‌شود در میان مردمی کشف کرد که در اتوبوس، در صف اتوبوس، و در اتاق‌های انتظار، و در انتظارهای بی‌اتاق منتظرند و به هم نگاه می‌کنند و از نگاه کردن به هم نه چیزی می‌گیرند و نه چیزی می‌دهند. جامعه‌ای که گروهِ منتظرانش به هم نگاه می‌کنند جامعهٔ بی‌چهره ایست.
از سکوی سرخ | یدالله رؤیایی
#کتاب_بخوانیم




یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
Reactions: SheRviN DoKhT و SAEEDEH.T

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
عشق واقعی هنگامی موجودیت می یابد که عاشق و معشوق، با تمام وجود آن چه هستند باقی بمانند و تغییر نکنند.

بارون درخت نشین | ایتالو کالوینو
***
گذشته، چیز سمجی است. در تمام اوقات با شماست و به نظر من ساعتی نبوده که درباره اتفاقات ده یا بیست سال گذشته که مثل اراجیف تاریخی واقعیت هم نداشته اند، فکر نکرده باشید...

تنفس | جورج اورول


یک قاچ کتاب

 
  • تشکر
Reactions: SheRviN DoKhT و Mahshid Setoodeh
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا